کسب و کاری به نام حقوقبشر با نگاهی به زندگی عبدالکریم لاهیجی-۱۱
سرکوب مردم با پتک «حقوق بشر» آمریکایی
سید محمد عماد اعرابی
آمریکا برای آرام کردن و تحت کنترل درآوردن فضای سیاسی اجتماعی ایران به دنبال استفاده از سیاست ابزاری گسترش حقوقبشر بود؛ حقوقبشری که منجر به تغییر ساختار نظام سیاسی ایران نشود و کاملا در چهارچوب تأمین منافع آمریکا باشد. برای پیشبرد همین اهداف بود که با سفر کارتر به ایران، حضور ویلیام(بیل) باتلر نیز جدیتر شد. او محمدرضا پهلوی را نسبت به سیاستهای حقوقبشری کارتر توجیه میکرد و بستر لازم برای انجام اصلاحات مورد نظر ایالات متحده را فراهم میساخت، یک بار استمپل در نامه به چارلز ناس و ویلیامگرین درباره بخشی از فعالیتهای باتلر نوشت:
فشارهای مستقیم و دایم نظیر آنچه توسط ویلیام(بیل) باتلر انجام گرفته میتواند در تسریع این امر[پیشبرد سیاستهای آمریکا] مؤثر باشد.105
یک روز بعد از گزارش اولیه سولیوان به وزارت خارجه، او در تشریح سیاستهای سفارت آمریکا نوشت:
پیشرفت در اجرای حقوق بشر ایران؛ این ظریفترین جنبه روابط ما با ایران است. من معتقدم که ما در چند ماه گذشته پیشرفتهایی در این موضوع کردهایم. با صحبت کمی با ایرانیان، به خصوص شاه، در رابطه با غرورشان درباره تصویر بینالمللی از آنها روی این موضوع، ما به این پیشرفتها دست یافتیم. درباره صحبتی که رئیسجمهور در این مورد با شاه داشته نیز سهم بزرگی در این پیشرفت داشته. یک راه مؤثرتری که من برای درافتادن با این مسئله پیدا کردهام این است که از طریق میانجیگری یک سازمان خصوصی غیردولتی کار کنیم. یک نماینده برجسته آن سازمان که نسبت به پیشنهادات من تأثیرپذیر است، به نام خودش طرحهایی برای اصلاح حقوق بشر به مقامات ایرانی ارائه میدهد. البته با وجود اینکه او در مورد تاکتیکهایش با من مشورت میکند، ولی خودش مسئولیت تمام پیشنهاداتش را به عهده میگیرد. به این وسیله ایرانیها میتوانند و توانستهاند که اجرای حقوق بشر را توسعه دهند بدون اینکه اینجا نشان داده شود که آنها به وسیله یک دولت خارجی، اگرچه دوست، به این لافزدنها پرداختند.106
حالا با اطمینان خوبی میتوان گفت سازمانهای خصوصی ظاهرا غیردولتی که اتفاقا در آن ایام تعدادشان روز به روز بیشتر میشد به عنوان بازویی برای پیشبرد سیاست خارجی آمریکا عمل میکردند. «جمعیت دفاع از آزادی و حقوقبشر» میتوانست یکی از این سازمانهای خصوصی موردعلاقه آمریکا باشد. سازمانی که از قضا مسئولانش ارتباطات دوستانهای با دیپلماتهای آمریکایی داشتند. از مهدی بازرگان به عنوان رئیسهیئت اجرایی این جمعیت گرفته تا علیاصغر صدرحاجسیدجوادی به عنوان نایبرئیسو عبدالکریم لاهیجی به عنوان سخنگوی جمعیت هر کدام ارتباطات خوبی با مقامات اروپایی و آمریکایی داشتند. علاوهبر موافقت باتلر با شکلگیری این جمعیت در گفتوگو با مهدی بازرگان؛ عبدالکریم میگفت خودش نیز روند شکلگیری این جمعیت را با مارتین انالز دیپلمات بریتانیایی و دبیرکل وقت سازمان عفو بینالملل، هماهنگ کرده بود.107 یک بار در یکی از همین ارتباطات دوستانه باتلر به مهدی بازرگان گفت:
آمریکاییها هرگز اجازه نخواهند داد که رژیم ایران بطور ناگهان تغییر کند.108
این دقیقا تعبیر دیگری از همان برنامهای بود که آن ایام وزارت خارجه آمریکا در سندی با طبقهبندی سری تحت عنوان «خط مشی کشوری و تحلیل برنامه ایران» آورده بود:
توسعه و تقویت نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که وسایل انتقال منظم و صلحجویانه قدرت را در صورت لزوم تأمین کرده و در درازمدت اشتراک رو به افزایش بخشهای رو به توسعه اجتماع را در دولت خود تسهیل کند.109
حالا دیگر عجیب به نظر نمیرسید وقتی سر و کله این نهادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی یکی پس از دیگری در جامعه ایران پیدا میشد. نهادهایی مثل کانون معلمان، جمعیت حقوقدانان، جمعیت دفاع از آزادی و حقوقبشر، سازمان آزادگان متحد، جمعیت وکلای پیشرو، کانون وکلا و...
عبدالکریم هم کم و بیش این سیاست را فهمیده بود و خواسته و یا ناخواسته از آن پیروی میکرد. چند سال بعد در گفتوگو با پروژه تاریخ شفاهیهاروارد در نفی فعالیت جبهه ملی دقیقا به نقش این نهادها اشاره کرد و گفت:
جبهه ملی چه اکت سیاسی، چه عمل سیاسی، چه مانور سیاسی در آن فاصله از خودش نشان داده؟ هر چه بوده بیشتر در فعالیت کانونهای دموکراتیک بوده، در فعالیت جمعیت حقوق بشر، جمعیت حقوقدانها، کانون نویسندهها، کمکم کانون معلمها.110
کانون معلمان با محوریت محمد درخشش وزیر فرهنگ محمدرضا پهلوی در دوره علی امینی یکی از همین تشکلهای اجتماعی بود. انجمن وکلای پیشرو که توسط هدایتالله متیندفتری و برخی دوستانش شکل گرفته بود میتوانست یکی دیگر از همین نهادها و سازمانهای خصوصی غیردولتی باشد، انجمنی که عبدالکریم به عنوان یکی از اعضایش درباره آن میگفت:
دستگاه هیچ نوع خطری را از ناحیه این گروه وکلای جوان (وکلای پیشرو) حس نمیکرد.111