kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۴۳۵۱
تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۷
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع):

توأم بودن تقیّه با عمل و جهاد



تقیه اصحاب کهف
روایت دیگری درباره‌ اصحاب کهف آمده، «انّهم فتیةٌ ءَامنوا بربّهم‏»1؛ اصحاب کهف جوانانی بودند، جوانمردانی بودند که در آن اجتماع جاهلیِ کافرمنش، ایمان و فکر صحیح را پذیرفته بودند، منتها وضع جامعه اجازه نمی‌داد که این‌ها بتوانند آشکارا فعّالیّت کنند، این‌ها ایمان خود را نگه داشته بودند و آماده بودند که در یک روز معیّنی، در یک فرصت مناسبی، ایمان خود را در معرض بینش و فکر و ذهن همگان قرار بدهند و مردم را هدایت کنند، نظرشان این بود، دنبال یک فرصت مناسب می‌گشتند، اگر چنانچه آنها می‌خواستند در آن اجتماع جاهل، هرجا که راه می‌روند، به هرکجا که می‌رسند، یک تعرّضی به خدای‌شان، به بتشان، به وضعشان بکنند و نشان بدهند خودشان را، که خب قبل از آنکه آن روز موعود فرا برسد، دقیانوس این‌ها را می‌گرفت، به زندان‌ها می‌کشید و چنین و چنان می‌کرد، و نمی‌توانستند آن کار را انجام دهند و فرصت از این‌ها گرفته می‌شد. برای اینکه دقیانوس نداند و نفهمد که این‌ها چه کاره هستند، این‌ها نعل واژگونه می‌زدند، چه کار می‌کردند؟ «إنْ کانوا لیشْهدون الْأعْیاد»؛ در محافل جشن در اعیاد، شرکت می‌کردند _ چون خودشان جزو طبقات بالای اجتماع بودند و از این‌ها در جشن‌های حکومتی و وابسته به حکومت دعوت می‌شد _ و «و یشدّون الزّنانیر»؛2 زنّار می‌بستند، آرم آئین حاکم را به خودشان مُلصَق3 می‌کردند، برای اینکه شناخته نشوند، این کارها را می‌کردند تا به برکت این کارها و ناشناختگی، آن فرصت مناسب را برای خود ذخیره کنند، اتّفاقاً تیر این‌ها به نشانه خورد و همین نعل‌واژگونه‌زدن‌ها موجب شد که دستگاه قدرت، این‌ها را نشناسد، در مقابل این‌ها خام بماند. این‌ها یک روز در یک فرصت مناسبی در یک مجلس عمومی و همگانی که آحاد مردم و همه‌ طبقات در آن شرکت داشتند، یک مرتبه در میان جمعیّت بلند شدند و آن عقیده و فکر صریح را بیان کردند «اذ قاموا فقالوا ربّنا ربّ السّماوات»4 و‌ای بسا _ بنده چون تحقیق نکرده‌ام، نمی‌توانم دقیقاً بگویم _ گمانم این است که همان اظهار، موجب یک تحوّلی در جامعه شد که بعد از آنکه اصحاب کهف بعد از مدّت‌ها و سنین5 متمادی از خواب بیدار شدند، وضع اجتماع، وضع مطلوب و مرغوب آنها بود، وضعی بود که آنها، آن وضع را می‌خواستند و مورد قبولشان بود و این نشان می‌دهد که همان حرکت آنها، یک نهضت و تحوّل فکری در میان مردم به‌وجود آورده و مردم را به‌سوی راه راست و دین خدا هدایت کرده، به برکت چه توانستند این کار را بکنند؟ به برکت تقیّه؛ تقیّه یعنی چه؟ یعنی نعل واژگونه زدن، هدف را حفظ کردن، راه را حفظ کردن، نهایت عمل را از دست ندادن و پی فرصت مناسب گشتن. منظور تکیه‌مان روی این است: پی فرصت مناسب گشتن، نه اینکه به کلّی از راه منصرف شدن، این هم از این روایت.
نادرست بودن توصیف تقیّه به کار نکردن
اجمال مطلب این است که اگر کسی تقیّه را به‌معنای کار نکردن و تعطیل کردن و منصرف شدن از راه‌پیمایی و وصول هدف بگیرد، این نشان می‌دهد که با مبنای تشیّع و با مبنای ائمّه(علیهم‌السّلام) در باب تقیّه اصلاً آشنایی ندارد، اگر کسی تقیّه را به این معنی بگیرد و لذا بگوید «یعنی چه؟ چرا تقیّه نمی‌کنید؟» یعنی چرا این راه را می‌پیمایید، خب اگر معنی تقیّه این باشد که واویلاست، دینی باقی نمی‌ماند به‌واسطه‌ تقیّه!
امّا تقیّه اجمالاً توأم با عمل است، توأم با جهاد است. یک نکته را بگویم برای اینکه اگر‌چه برای غالب شما یا بعضی از شما ممکن است خیلی مورد ابتلاء نباشد، امّا بعضی ذهن‌های جست‌وجوگر و کنجکاوتر ممکن است به این برسند؛ ملاحظه کنید، وقتی‌که قرار شد یک عدّه‌ای شناخته نشوند _ شیعیان امام صادق(علیه‌السّلام) که دارند دنبال یک هدفی می‌روند، علیه منصور مثلاً، این‌ها باید شناخته نشوند _ خب، اگر بنا شد شناخته نشوند، این شناخته نشدن که یک وسیله برای رسیدن به هدف است، فی‌نفسه هم خودش یک اصل می‌شود. پس باید شناخته نشوند، درست است؟ پس هر کاری که مورد شناخته شدن آنها می‌شود، تا وقتی به هدف صدمه دارد باید از این‌ها سر نزند. اگر فرض کنیم که این آدمی که دوروبَر امام صادق(علیه‌السّلام) است، مثلاً معلّی‌بن ‌خنیس، اگر چنانچه یک‌وقتی در یک مجلسی، به علی(علیه‌السّلام) یا به امام صادق(علیه‌السّلام) دارند دشنام می‌دهند و این اگر چنانچه در این مجلس که داود‌بن ‌علی و بقیّه‌ اَعوان حکومت در مجلس نشسته‌اند، بنا کند دفاع کردن، شناخته خواهد شد و اگر شناخته شد، از راهی که برای آن راه دارد جان می‌دهد، خواهد ماند، اینجا باید سکوت کند و هیچ‌چیز نگوید، لذاست شما در بعضی از روایات می‌بینید که به افراد می‌گویند: «ستدْعوْن إلى سبّی فسبّونی‏»6؛ از امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) و از دیگران نقل شده که شما را دعوت می‌کنند به اینکه به من دشنام بدهید، شما هم دشنام بدهید،‌ فحش است و موج هوا می‌شود و از بین می‌رود، امّا به شما می‌گویند که از راه ما برگردید، شما برنگردید. «ستدْعوْن إلى الْبراءة منّی... فلا تبرّءوا منّی‏»؛7 می‌گویند از راه علی(علیه‌السّلام)، از هدف علی(علیه‌السّلام) دست بردارید، این را نه، انجام ندهید.
پانوشت‌ها:
1- سوره‌ کهف، بخشی از آیه‌ 13؛
«... آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند...»
2- وسائل‌الشّیعة، شیخ حرّ عاملی، ج‏16، ص 219.
3- ملصق: متّصل.
4- سوره‌ کهف، بخشی از آیه‌ 14؛ «... آنگاه که [به قصد مخالفت با شرک] برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‌هاست...»
5- سال‌ها، جمع سَنَة.
6- کافی، کلینی، ج‏2، ص 219.
7- نهج‌البلاغه، شریف الرضی، خطبه‌ی 57، ص 92.