kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۳۸۷۷
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۸
مروری تاریخی بر خیانت‌های جریانات نفاق و انحرافی در پوشش شعارهای دینی -بخش چهارم و پایانی

جریان­‌های مدعی عـرفـان





مهدی جبرائیلی تبریزی

در سه شماره گذشته ماجرای سقیفه و فریبکاری‌های بنی‌امیه و بنی‌عباس در تظاهر به دین و شعارهای دینی و نحوه شکل‌گیری مدعیان مهدویت، بابیه، بهائیت، سازمان منافقین، طالبان و گروه‌های ‌تروریستی مدعی جهاد و مبارزه بررسی شد. در بخش پایانی این تحقیق مروری بر نحوه شکل‌گیری عرفان‌های نوظهور و افکار آنها خواهیم داشت.
* * *
جریان­‌های عرفانی
قبل ازورود به بحث عرفان‌­های انحرافی ذکر برخی از نکات کلی ضروری است:
اولا؛ هر پدیده تقلبی و بدعت­‌آمیز با وجود اصل آن، ظهور وبروز پیدا می‌­کند. به‌عنوان مثال هیچ‌گاه در کشور ما که اسکناس سه­‌هزار تومانی وجود ندارد، نوع تقلبی چاپ نمی­‌شود، چراکه کسی از آن استقبال نمی­‌کند و جاعل هم به هدف خود که سوءاستفاده از آن است نمی‌رسد. در داستان عرفان­‌های انحرافی و مکاتب اینچنینی هم همین قاعده کلی صادق است که اگر در جایی چنین ادعایی می‌شود، از وجود اصل آن و باور مردم به حقانیت آن حکایت می­‌کند. اما فقر فرهنگی و معرفتی مردم نسبت به آن اصل، زمینه پیدایی و پویایی نوع تقلبی را فراهم می‌سازد.
البته ممکن است تمام مدعیان عرفانی لزوما از منشأ دینی آن سخن نگفته و چه‌بسا عرفان‌‌های جغرافیایی را مطرح کرده باشند و یا از آموزه­‌های دینی به­‌طور التقاطی در ادعاهای خود به‌طور غیرملموس و تأویلی و تلویحی به‌کار گرفته باشند.
ثانیا؛ معضل عرفان‌هاي كاذب اين است كه براي مباني خود توانايي آوردن برهان­‌هاي فلسفي يقيني را ندارند، بلكه در اين عرفان‌ها با نشان دادن‌ تردستي­‌هاي سحرگونه، برای اثبات تمام رفتارها و گفتارهاي خود استناد مي‌جويند. گاهي كار به اينجا ختم نمي­‌شود بلكه با عدم شناخت صحيح و بخشي­‌نگري به دين، براي اثبات مدعاي خود به آيات و روايات‌ اشاره مي‌كنند و به شدت از ‌اشعار عرفاني استفاده مي‌نمايند. اما در عرفان اسلامي اين‌گونه نيست، مقدمات يقيني و برهان­‌پذير همراه با شاخصه‌­هاي فقهي از لوازم و معیارهاي اصلي عرفان اسلامي است كه در سلوک بزرگانی مانند امام خمینی و آیت‌‌الله بهجت دیده می‌­شود.
ثالثا؛در عرفان­‌های انحرافی و نوظهور ارتباطی بین شریعت و طریقت دیده نمی‌­شود. در حالی که در عرفان ناب اسلامی بین شریعت و طریقت و حقیقت، ارتباطی ناگسستی و ناگزیر وجود دارد. سیدحیدر آملی رابطه شریعت و حقیقت عرفان را به پوست بادام و روغن بادام تشبیه می‌کند.(1)
یعنی اگر این پوست نباشد، آن مغز فاسد و تباه می‌شود و تازگی‌اش را از دست می‌دهد و اگر آن مغز شیرین و تازه نباشد، این پوسته بی‌ارزش است.
حامیان عرفان‌های کاذب رابطه انسان با خدا را به یک رابطه قلبی تقلیل می‌دهند. در نتیجه دیگر نیازی نمی‌بینند که به احکام اسلام پرداخته شود و معتقدند همین که بپذیریم خدایی وجود دارد و اسلام را به‌صورت قلبی بپذیریم، کفایت می‌کند. این رویه یعنی راحت کردن خود از یکسری احکام و موازینی که مکتب اسلام برای مسلمانان تجویز کرده است. شاید بتوان این پارادایم را مهم‌ترین خطر عرفان­‌های کاذب دانست که ناظر به دین و کارکرد آن به‌ویژه در بعد اجتماعی آن است. در این عرفان‌ها، دین یا به کلی از زندگی انسان رخت می‌بندد و یا با تغییر در کارکردهای آن، دین در خدمت اهداف بشر و فلسفه اومانیستی قرار می‌گیرد. در حالی که حتی در آیین‌­نامه‌­ها و دستورات همین مکاتب و یا فرق عرفانی، برخی از اعمال و بایدها و نبایدهایی وجود دارند که فرد باید بدان‌ها ملتزم باشد.
بنابراین می‌­توان به‌راحتی به انگیزه آنها از ایجاد و تشکیل چنین گروه­‌هایی پی برد که با هدف مقابله با اسلام ناب و هنجارمند به‌وجود آمده­‌اند.
رابعا؛ در برخی موارد هم انگیزه­‌های سیاسی و ضدیت با حاکمیت نظام سیاسی اسلام دخیل بوده­ است. مخالفت این گروه‌ها با حاکمیت تحت عنوان استقامت حاکمیت در برابر «عرفان» معرفی می‌شود. در حالی که نظام اسلامی اصولا بر اساس مبانی معنویت اصیل و الهی تشکیل یافته و همواره از سوی رهبران آن به معنویت و رشد آن در جامعه تأکید شده است. از طرف دیگر تشکیلات آنچنانی همواره بر هنجارشکنی و رفتارهای خلاف شأن ‌ترغیب کرده‌اند و چه بسیار مواردی که از تعرض به حیثیت و ناموس دیگران گزارش شده و مورد پیگرد حقوقی قرار گرفته است.
تصوف و درویشی­‌گری
صوفی یعنی پشمینه‌پوش و درويش در لغت به معناي فقير و بي‌چيز است و در اصطلاح تصوف، درويش به كسي گفته مي شود كه از غير خدا هرچه هست مستغني باشد.(2)
و در عرف عام درويش بر كسي اطلاق مي شود كه با آواز خوش شعر خواند و تبرزين بر دوش گرفته و پوست حيواني بر پشت داشته و با موي دراز و آويخته سر و ريش و سبيل ژوليده گدایي كند.(3)
تصوف از تشیع کاملاً جدا و بیگانه است زیرا اصول و قواعد تصوف با تشیع در تضاد آشکار می‌باشد. مطالعات و تحقیقات در احوال و‌تراجم و مشایخ صوفیه روشن می‌کند که اقطاب و مشایخ اولیه و سرسلسله‌های بزرگ آنها همگی از اهل سنت بوده‌­اند و تا قبل از روی کار آمدن دولت صفویه هیچ قطب صوفی را نمی­‌توان پیدا کرد که شیعه و پیرو اهل‌بیت بوده باشد.(4)
حجت‌الاسلام دکتر احمد عابدی استاد حوزه و دانشگاه می‌­گوید: «سلطان محمد که رئیس گنابادی­‌ها بوده و دراویش گنابادی از او درست شده‌­اند، خودش می­‌گوید فقر(یعنی درویشی) در ایران وجود نداشت، من رفتم و از یک مرتاض هندی در حیدرآباد هند از او یاد گرفتم و آمدم اینجا گسترش دادم. سلسله سند درویش‌های گنابادی به مرتاض‌­های هندی می­‌رسد نه به امیرالمومنین(ع)».(5)
اساسي‌ترين عقايد دراويش كه از اركان تصوف به‌شمار مي‌آيد عبارتند از: وحدت وجود، اتحاد و حلول، طريقت و حقيقت و جدايي شريعت از طريقت، ولايت اقطاب، رسيدن از طريق عشق حيواني به عشق حقيقي که تمام این عقائد با براهین عقلی و شرعی قابل نقد و طرد هستند که این مقاله ظرفیت پرداختن به آنها را ندارد.
بهره‌برداری استعمار از تصوف، هماهنگی صوفیه با جریان‌های طاغوتی، اباحه‌گری، سماع، آواز، غنا، آسیب‌های اخلاقی و انحراف‌های جنسی و فاصله گرفتن از شریعت نیز زاییده این انحراف بنیادین است و اصولاً برخی از گروندگان به تصوف به همین جهت خود را آلوده می‌سازند.
صوفیان برای تفرقه در اجتماعات مسلمین و کاهش نقش مسجد، نماز جمعه و جماعات، عبادتگاه‌های فردی و خانقاه‌ها را رونق بخشیدند. مشهور است که اولین خانقاه را یک پادشاه مسیحی در «رمله» شام ساخت، بر کسی پوشیده نیست که سازندگان خانقاه‌ها هدفی جز تضعیف مساجد نداشتند. چون به همان میزانی که مساجد حرکت‌ساز و سازنده بودند، خانقاه‌ها نقش تخریبی و تخدیری داشتند. دشمن می‌دید مساجد محل برگزاری نماز جمعه و جماعت، سازماندهی مجاهدین، طرح مباحث علمی ‌و عقلی و‌ ترویج فرهنگ کار و تلاش است، از این رو با احداث خانقاه در مقابل مساجد به ‌ترویج تفرقه، تنبلی و تن‌پروری، تکدی، نفی عقل، علم و مقابله با شریعت متعالی اسلام پرداختند.
هم اکنون در بسیاری از خانقاه‌ها مفاسد اخلاقی، استعمال بنگ و حشیش، موسیقی، رقص سماع و سایر موارد خلاف شرع رایج است. معمولاً دراویش و اقطاب آنان با درس و بحث، علوم عقلی و تجربی مبارزه کرده‌اند و به دروغ مدعی کشف، شهود و فنای در حق شده‌اند. هم‌چنین بیشتر علمای اصولی و مراجع تقلید با صوفیه مخالفت کرده و مطالبی برضد آنان نگاشته‌اند.
در مورد ارتباط بین سیاست و دین معتقد به جدائی دین از سیاست هستند که البته ادعایی خلاف عملکرد خودشان است. دکتر احمد عابدی دراین مورد می‌­گوید: «خودشان همیشه در ظاهر می­‌گویند دین از سیاست جداست ولی دروغ می‌گویند. خود ارتشبد نصیری رئیس ساواک، صوفی بود و جزء همین گنابادی­‌ها محسوب می‌شد. قبل از او سپهبد مقدم رئیس ساواک بود که او هم جزو گنابادی­‌ها بود. اسدالله علم وزیر دربار شاه هم همین‌طور بود. آن موقع که هنوز مشهد فرودگاه نداشت، گناباد فرودگاه داشت تا ارتشبد نصیری رئیس ساواک به گناباد برود و دست قطب را ببوسد و دوباره برگردد».(6)
امام خمینی در کتاب­‌های خود از دراویش با عنوان جَهَله صوفیه نام می‌­برند.(7)
از ديدگاه امامان معصوم(ع) و علماي بزرگ شيعه، تصوف با آن سلسله‌ها و آداب و رسوم خاص خودش راهي باطل و دور از اسلام است و در احاديث متعددي به مذمت اين‌گونه صوفيان‌ اشاره شده است.
امام رضا(ع) مي‌­فرمايد: كسي كه در نزد وي از صوفيان سخن به ميان آيد و اين شخص آنها را با زبان و قلب انكار نكند از شيعيان ما نيست، اما اگر آنها را انكار كند روش و مسلك آنها را باطل بداند مانند كسي است كه در كنار پيامبر با كفار به جهاد پرداخته است.(8)
علامه طباطبايي مي­‌فرمايند: متصوفه براي سير و سلوك آداب و رسوم خاصي را كه در شريعت وجود نداشت احداث كردند و پيوسته راه‌­هاي جديدي را بر آن افزودند و شرع را كنار گذاشتند تا اينكه به جايي رسيدند كه شريعت را در يك طرف قرار دادند و طريقت را در طرف ديگر و كارشان به جايي رسيد كه در محرمات غوطه­‌ور شدند و واجبات را‌ ترك كردند و در نتيجه منتهي به گدايي و استعمال افيون و بنگ شدند كه اين حالت آخرين حالت، تصوف است كه عبارت از فناء باشد.(9)
دراویشی که در زمان حاضر مطرح می‌­باشند و جلسات و حلقات ذکر و ورد دارند غیر از به دام انداختن انسان­‌های خام و بی‌مایه چیزی بلد نیستند و به نوعی کلاه‌بردار و کاسبند.
عرفان حلقه
عرفان حلقه که نام دیگرش عرفان کیهانی است، در اواسط دهه هفتاد شمسی با ادعای فرادرمانی به‌صورتی جدی در کشور شروع به فعالیت و برگزاری دوره‌ها و کلاس‌هایی کرد. بنیان‌گذار این فرقه محمدعلی طاهری است.
عرفان حلقه با توجه به ادعاهای خود، به‌زودی توانست تعداد زیادی از افراد مذهبی و غیرمذهبی را به سمت خود بکشاند و آنها را به بلاهایی دچار سازد که بخشی از آن عقیدتی و بخشی دیگر جسمی ‌و روحی است. این جریان کاذب عرفانی که ادعا می‌کرد برای ارائه آموزش‌های خود هیچ انگیزه مادی ندارد و پولی دریافت نمی‌کند، با پررونق شدن بازارش به برگزاری کلاس‌های آموزشی طی 9‌ ترم آموزشی اقدام کرد که کارآموزان درترم 9 به مقام مستری یا لیدری می‌رسیدند و این مقام نیز فقط توسط شخص طاهری اعطا می‌شد.(10)
وی از تحصیلات آکادمیک عالی برخوردار نیست. بنابراین جهت اقناع و جذب مخاطبین و طرفداران خود به دریافت الهامات تمسک می‌‌کند. نوشته‌­ها وگفته­‌های وی نشان می­‌دهد که درعلوم ما فوق طبیعت از جمله در تسخیر جن، مطالعات و فعالیت­‌هایی داشته و نیز با مکاتب هندي مانند یوگا و طب‌های گوناگون آشنایی یافته است.
وي از سال 1383 به تبلیغ عرفان کیهانی پرداخته و در ادامه فعالیت­‌هاي خود توانسته برخی افراد تحصیل کرده دانشگاهی را به همکاري با خود جذب کند و از آنها در نگارش کتاب‌هایش کمک بگیرد، که حتی برخی چهره‌‌های مطرح رسانه‌­ای و نویسنده آثار عرفانی به شرح و تبلیغ و تبیین نوشته­‌های طاهری پرداختند. دامنه ادعاهاي او فراتر از الهام، تا آنجا پیش رفت که مدعی توانایی اتصال به پدیده­اي به نام شعور
کیهانی است.
او ادعا داشت که نه تنها خود، این توانایی را دارد بلکه تنها کسی است که می­‌تواند این توانایی را به دیگران تفویض کند تا توسط آن، بیماران را به پدیده­اي به نام شعور کیهانی متصل کنند تا از این طریق، درمان شوند. در ادعای دیگر وی، فرادرمانی، توانایی ویژه­اي لازم دارد که فقط از طریق تفویض، قابل دستیابی است و قابل فراگیري از راه دیگري مانند آموختن از معلم و مطالعه کتاب نیست. محمدعلی طاهري بدون کمترین اطلاعات ازعلوم اسلامی به تفسیرآیات قرآن می‌­پرداخت و با ادعای درک باطن آیات قرآن به تفسیرها و تاویل­‌های ناصواب و بی­‌مبنا تلاش می­‌کرد، در حالی که حتی در قرائت قرآن عاجز بود.
وي اساس عرفان را درك باطن می­‌داند و تلاش دارد اسرار اعمال دینی کشف کند. طاهری عرفان کیهانی را‌ ترکیبی از عرفان اسلامی و ایرانی معرفی و هدف آن را نزدیک کردن مذهب و علم و عرفان به یکدیگر بیان می­‌کند. از این حیث به دنبال توجیهات علمی ‌براي اعمال و تکالیف دینی بود.(11)
باید توجه داشت که او از این شگرد اهدافی را دنبال می­‌کرد:
القای آگاهی خویش از معارف و متون دینی و باطن آنها،
آگاهی از علوم روز تجربی و ارتباط آنها با معارف دینی،
نفوذ در میان گرو­ه‌های مذهبی و جذب مخاطبین خاص و گسترش دائره شمول مخاطبین،
سوءاستفاده از عنوان دین و آموزه­‌ها و مناسک دینی.
بنابر گفته­‌های طاهري، عرفان کیهانی هنگام نگارش «انسان از منظري دیگر» قدمتی سی‌ساله داشته و بر اساس ادراکات شهودي وي در سی سال پیش استوار است.(12)
عرفان حلقه و تناسخ
عرفان حلقه، از جمله جنبش‌های معنوی است که هرچند مدعی ارائه قرائتی ازعرفان اسلامی است، اما به تناسخ معتقد است.(13) تناسخ به معنای زندگی‌های متوالی هم گفته می‌شود.سرچشمه باور به تناسخ معادناباوری است.کسانی‌ که به معاد اعتقاد ندارند و یا برداشت صحیحی از معاد ندارند و در باور به معاد دچار انحرافاتی شده‌اند، به‌ سمت تناسخ سوق پیدا می‌کنند.
امام صادق(ع) در حدیثی به انحراف این طرز تفکر تصریح کرده‌­اند: «معتقدین به تناسخ راه دین را رها کرده و گمراهی‌ها را برای خود زینت داده‌اند».(14)
امام رضا(ع) فرمود: «هرکس معتقد به تناسخ باشد به خدای بزرگ کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب کرده است».(15) سرکرده فرقه انحرافی عرفان حلقه 14 اردیبهشت‌ماه سال 90  بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به ‌اتهام توهین به مقدسات، مداخله غیرقانونی در امورپزشکی و درمان بیماران، ارتکاب فعل حرام و رابطه نامشروع و... به حبس و جریمه نقدی محکوم شد!».
در پایان این سلسله مطالب باید تأکید کنیم که اسلام همواره از نفاق و شعارهای منافقانه ضربات سنگینی متحمل شده که این وجیزه گنجایش همه آنها را ندارد و آنچه در این مقال و مجال قلمی‌ شد برگی از هزاران دفتر نوشته و نانوشته‌ای است که گواه بر این ادعاست. مهم‌ترین دلیل این انحرافات و ریاکاری‌ها و نفاق‌ها دوری امت و جامعه اسلامی از امام به حق و سرپیچی از اطاعت
اوست.
پی‌نوشت‌ها:

1. جامع‌الاسرار و منبع‌­الانوار، ص۳۴۵.    
2. پرتو عرفان، ج2، ص772.     
3. دهخدا، لغت‌نامه، ماده درويش.    
4. عرفان و تصوف، ص ۳۱۶.      
5 و6.https://www.mehrnews.com/news/4242168.      
7. آداب الصلاهًْ، ص 79.     
8. شرح نهج‌البلاغه، هاشمي خوئي، ج 14، ص 16.   
9. الميزان، ج5، ص382.    
10.https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/11/18/1319866.   
11. عرفان کیهانی، ص51.  
12.انسان از منظري دیگر، ص18.      
13. http://wikifeqh.ir، تناسخ درعرفان حلقه.    
14. بحارالانوار، ج۴، ص۳۲۱.    
15. عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۲۰۰.