kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۲۱۹۷
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۹ - ۲۰:۵۱
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع)-۷۵:

نفی روایات وارد شده در مذمّت زید




یک مطلب را لازم می‌دانم در آخر بحث به شما عرض کنم و آن روایاتی است که در مذمّت زید نقل شده. در مقابل این روایاتی که بنده عرض کردم که سر تا پا تعریف زید است، بعضی از روایات هم هست که زید را مذمّت می‌کند؛ عمده‌ آنها که چند تا از آن به‌حسب‌ظاهرش قرص و محکم هم هست، یک مضمون واحدی دارد. من آن مضمون واحد را می‌گویم و روشن می‌کنم و ثابت می‌کنم برای شما که این مضمون اصلاً خلاف اسلام و اصلاً دروغ است؛ آن روایت اصلاً ممکن نیست راست باشد. روایت این‌طوری است که یکی از اصحاب امام صادق(علیه‌السّلام) _ که حالا آن هم در برخی روایات مختلف نقل شده، بعضی جاها «زراره» بعضی جاها «مؤمن الطّاق» و به‌هرحال مختلف است _ با زید مباحثه می‌کند، به زید می‌گوید که تو خروجت و قیامت مثلاً بیجاست و ادّعا می‌کند که چون امام قیام نکرده و خروج نکرده، بنابراین تو حق نداشتی قیام کنی و خروج کنی.1 از این حرف‌ها بین آن شخص و زید مذاکره‌ای درگیر می‌شود.
در بعضی روایات این‌طوری است امّا در بعضی از روایات دیگر، این‌طوری نیست، بلکه ظاهر روایت این است که کأنّه زید(علیه‌السّلام) ادّعای امامت می‌کرد و این راوی به زید می‌گوید که تو امام نیستی و برادرت امام باقر(علیه‌السّلام) و پس از او برادرزاده‌ات امام صادق(علیه‌السّلام) امام است و زید قبول نمی‌کند. به‌حسب این روایت، زید این حرف را از او قبول نمی‌کند و ادّعای امامت می‌کند که البتّه بنده شواهد نقلی فراوانی دارم که این حرف دروغ است. حالا غیر از آن استنباطی که از روایت داریم، بنده شواهد نقلی فراوانی دارم که این دروغ است و زیدبن ‌علی‌ معتقد به امامت امام جعفر صادق(علیه‌السّلام) بوده که نمونه‌اش را قبلاً عرض کرده‌ام و نمونه‌های دیگری هم دارد.
 این روایت این‌طوری است که گویا زید مدّعی امامت است و دیگری می‌گوید که خیر، زید برادرزاده‌‌ امام است. ازجمله‌ حرف‌هایی که در این روایت به زید نسبت داده شده این است که زید به این مرد گفت که چگونه پسر برادر من امام صادق است، درحالی‌که اگر برادرزاده‌ من امام بود من که نزدیک به این خاندان هستم باید می‌فهمیدم، تو که دور هستی فهمیدی، من که نزدیکم نفهمیدم؟ منی که فرزند امام سجّاد هستم و پدرم _ امام سجّاد _ مرا روی زانوی خود می‌نشاند، لقمه را به دست خود در دهان من می‌گذاشت، اگر لقمه گرم بود، آن را سرد می‌کرد که دهانم آزرده نشود، او چطور حاضر شد من بروم به جهنّم و نگفت به من که بعد از خودش فرزندش باقر و پس از او فرزندش صادق امامند. به من که فرزندش بودم و این‌قدر به من علاقه داشت که لقمه را با دست خود به دهانم می‌گذاشت، نگفت امّا به تو که بیگانه‌ دورِ غیر قریشی گفته‌اند، و تو فهمیده‌ای؟ درحالی‌که اگر چنین چیزی بود باید اوّل به من می‌گفتند. این حرف را از زید(علیه‌السّلام) نقل می‌کنند، از زبان آن کسی که جناب «مؤمن الطّاق» است یا «زراره» است یا «محمّدبن ‌مسلم» است، که ظاهراً جوابی می‌دهد.
او رو کرد به زید و گفت: «به همین دلیلی که گفتی، تو جگرگوشه‌ آنها هستی و تو را دوست داشته‌اند، به همین دلیل به تو نگفته‌اند و به من گفته‌اند. چطور؟ برای خاطر اینکه می‌دانستند که تو اگر بدانی که امام صادق(علیه‌السّلام)، امام است، با او مخالفت می‌کنی و چون دوستت داشتند و جگرگوشه‌شان بوده‌ای، خواسته‌اند ندانی تا اگر مخالفت کردی قاصر باشی2 و به جهنّم نروی، امّا من یک آدم بیگانه‌ای بوده‌ام، گفته‌اند به او می‌گوییم تا اگر مخالفت کرد و به جهنّم هم رفت، به جهنم رفته باشد، امّا دلشان برای تو سوخت، دلشان برای ما نسوخت و حضرت زید(علیه‌السّلام) که این حرف را شنید، دهانش بسته شد و ساکت شد و دیگر جوابی نداشت بدهد. و بعد این شخص بلند شد آمد پیش امام صادق(علیه‌السّلام) و گفت: بله، با عموی شما _ زید _ ما چنین بحثی کردیم و او این‌طوری گفت و ما این‌طوری گفتیم و ساکت شد، حضرت صادق(علیه‌السّلام) فرمودند که: بارک‌اله، راه را بر او از چهار طرف بستی.3
آیا به نظر شما این روایت درست است؟ البتّه مسئله‌ سند و اینکه راوی‌اش کیست، مسائلی است که باید مطرح باشد و باید نگاه کرد دید راوی این روایت کیست، آیا سلسله‌ سند درست است، درست نیست؟ امّا قبل از آنکه به سند روایت بپردازیم، متن روایت را باید مورد مداقّه قرار بدهیم...
پانوشت‌ها:
1- بحارالأنوار، علّامه محمّدباقر مجلسی، ج‏46، ص 193.
2- جاهل قاصر کسی است که نمی‌داند، اما در یادگیری کوتاهی نکرده باشد. چنین کسی به‌خاطر ترک واجب یا حرام، مؤاخذه نمی‌شود؛ به خلاف جاهل مقصّر.
3- مناقب آل‌ابی‌طالب(ع)، ابن شهرآشوب، ج‏1، ص 259.