نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران-22
NED، طراح بنیان سیاسی دولت اصلاحات
در همان زمان خاتمی و همفکرانش در روزنامه کیهان و کیهان فرهنگی و با داشتن مسئولیت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به دنبال القاء تعریف خاص خود از آزادی در جامعه بودند. آیتالله خامنهای که امامت جمعه تهران را به عهده داشتند، در یک بحث مبسوط که 13 خطبه از 14/9/1365 الی 11/10/1366 را شامل میشود، مقولة آزادی اسلامی و آزادی غربی و تفاوتهای آنها و نیز آزادیهای فردی، جمعی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اعتقادی و اخلاقی را مورد بررسی قراردادند.1 این مباحث که با تأکید بر آیات قرآن، روایات و نهجالبلاغه و با اشراف کامل مطرح میشد در فضای آن روز- که به خاطر جنگ تحمیلی، عمدة توجه به دفاع مقدس بود و پشت جبهه اغلب در اختیار قلمبهدستان سوءاستفادهکننده از آزادی بود- بسیار روشنگر و تبیینکننده و تقویت جبهههای دفاع مقدس بود. البته برداشت سوء از مفهوم آزادی و جفا در حق انقلاب اسلامی، محدود به این زمان نبود. دنبالههای فکری این راه، در دولتهای سازندگی و اصلاحات در قالب روزنامههای زنجیرهای، حلقهها، بنیادها و احزاب چپ و لیبرال، تداوم یافت و حضرت آیتالله خامنهای در مقام ولیِّفقیه هم در مواضع نظری و هم در عمل، به تبیین آزادی اسلامی و جلوگیری از سوءاستفادهها پرداختند.
رهبر معظّم انقلاب اسلامی از زمان تصدی مقام ولایت فقیه نظام جمهوری اسلامی ایران در حدود 644 فراز از تاریخ بیانات خود و بیش از 3 هزار بار به کلمة «آزادی» اشاره و آن را تشریح و تبیین نمودهاند که بیشترین مورد پرداختن به موضوع آزادی در دولتهای سازندگی و اصلاحات بوده است.
در این سالیان، رهبری ضمن نقد دیدگاههای غربی در باب آزادی و تخریبهایی که جمعی از اهل بهاصطلاح فکر و قلم سکولار در روزنامههای زنجیرهای و تریبونهای دانشگاهی و محفلی انجام میدادند، همگان را بر رعایت آزادیِ مقید به ضوابط اسلامی که متکی و برخوردار از منطق و عقبة تجربی غنی است، فرامیخواندند.
تفاوتهای اساسی بین نگاه رهبری نظام – امام خمینی و امام خامنهای – با دیدگاههایی همچون سید محمد خاتمی و همفکران او وجود دارد که مبنای اصلی آن نشناختن روح و حقیقت اصول و ارزشهای اسلامی و دلبستگی و مرعوبیت در برابر آموزهها و تمدن غربی در این افراد است. آزادی از نگاه رهبری نظام- که مبتنی بر حقیقت اسلام و بدون تأثیرپذیری از غرب و تمدن غربی است- دارای این ویژگیها است:
الف – مبنای آزادی در اسلام، توحید است و توحید با دو خصوصیت توأمان معنا پیدا میکند: ایمان به خدا و کفر به طاغوت (خداسالاری) در حالی که آزادی در غرب بر مبنای اومانیسم یا انسانگرایی (انسانسالاری) شکل گرفته است.2
ب – در بحث آزادی، بایستی کاملاً اسلامی و مستقل وارد شد و از تقلید و تبعی فکر کردن و بازکردن چشمها بر روی دریچهای که تفکرات غربی را فقط نشان میدهد پرهیز جدّی کرد.3
ج – در آزادی غربی، چون حقیقت و ارزش اخلاق نسبی است، لذا «آزادی» نامحدود است، ولی در اسلام ارزشهای مسلّم و ثابتی وجود دارد که آزادی با آنها محدود میشود.
د – آزادی در لیبرالیسم غربی، ابزاری است یعنی با منافع قدرتها و سرمایهداران و امنیت این منافع، آزادیهای اجتماعی و فردی محدود میشوند. در حالی که در اسلام آزادی یک حق و ارزش است که تنها با شریعت و ارزش محدود میشود نه قدرت و سرمایه.4
«بنیاد ملی دموکراسی»
این بنیاد توسط دولت ریگان و با توصیة ویلیام کیسی- مدیر سابق سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) در سال 1983 میلادی تأسیس گردید- هدف این بنیاد، تقویت مؤسسات دموکراتیک در کشورهای مختلف است، بدون آنکه ظاهراً به دولت آمریکا وابستگی داشته باشند. این بنیاد به طور رسمی از 6 نوامبر 1982 شروع به کار کرد و بودجة آن توسط کنگرة آمریکا و به عنوان بخشی از بودجة مصوب وزارت خارجه تأمین میشود. بنیاد ملی دموکراسی در واقع، استمرار عملیات پنهان سیا در کشورهای مختلف میباشد. در گزارش ولترنت آمده است که مرام و هدف اصلی بنیاد ملی دموکراسی این است که «آنچه برای آمریکا خوب است، برای تمام دنیا نیز خوب است.»5
این بنیاد با اعتقاد به اینکه آزادی، اشتیاقی انسانی و حق غیرقابل انتقال میباشد، هدایت میشود و اصلیترین مراکز انقلابهای رنگی در جهان را طراحی کرده است. رامین جهانبگلو، عنصر درون اصلاحات با این بنیاد مرتبط شد و بعد از شرکت در اتاق فکر سازمان جاسوسی آمریکا، از واشنگتن به تهران بازگشت (سال 1382) و همکاری با نظریهپردازان مخملی اروپای شرقی و روشنفکران معاند داخلی را شروع کرد تا تحت عنوان آزادی و دموکراسی، فروپاشی نظام اسلامی را محقق سازد! با دستگیری وی در اردیبهشت 1385 و اعترافاتش،هاله اسفندیاری نیز در 18 اردیبهشت 1386 دستگیر شد و به نقش خود در انحراف سیاسی فرهنگی دولت اصلاحات و اثرگذاری در براندازی نظام تحت پوشش دموکراسیسازی و حقوق بشر، اعتراف کرد!
یحیی کیان تاجبخش که به اتهام دست داشتن در اغتشاشات پس از انتخابات 88، مجدداً بازداشت شد، نقش این بنیاد در مؤسسات مطالعاتی از این قبیل را افشا کرد و گفت: «سازمانهای آشکار دولتی آمریکایی مانند NED (بنیاد ملی دموکراسی) در کشورهایی فعال هستند که آمریکا در آنجا حضور رسمی دارد و میتواند دفتر ترویج دموکراسی را بازگشایی کند. اما در ایران که آمریکا پایگاه رسمی ندارد، باید از نهادهای پوششی استفاده کند و ورود بنیاد سوروس در پروژة ایران از این جهت بود. که در یک مورد سهراب رزاقی از دوستان آقای سعید حجاریان از سوروس بیش از 300 میلیون تومان برای عملیاتی کردن یک برنامه پنج ساله دریافت کرده است».6
کنت تیمرمن که در سازمان سیا پیرامون مسائل و امور ایران فعالیت میکند و رئیسمؤسسه بنیاد دموکراسی در ایران است در نشریة ویژهای با نام «ایران بریف» مینویسد: «ما باید از طرفداران دموکراسی در ایران بخواهیم رژیم کنونی را سرنگون کنند؛ چرا که این رژیم منافع آمریکا را تهدید میکند.» وی سپس راهکار فرهنگی را در کنار فشار اقتصادی توصیه میکند: «استفاده از اهرمهای فرهنگی، مهمترین وسیلهای است که آمریکا در مقابله با رژیم تهران در دست دارد، استفاده از فشارهای اقتصادی تا مدتی برای جلوگیری از سرمایهگذاری در بخش گاز و نفت موفق بود، ولی پرداختن به مسائل اقتصادی باز هم درمان عوارض مشکلات آمریکا با رژیم ایران است و نه درمان ریشهای این مشکل. مبارزه اقتصادی و نظامی با رژیم ایران در نهایت با شکست روبهرو خواهد شد. مگر اینکه از اهرمهای فرهنگی نیز استفاده کامل بشود».7
آنچه بیان شد گوشهای بسیار کوچک از توطئهای بزرگ و دستهای فشرده و پر از دلار پشت پیاده نظام و ارتش روشنفکران است که هدف نهایی آنها، از بین بردن نظام برخاسته از آرا و باورها و علائق مردم ایران یعنی جمهوری اسلامی با اصول شناخته شدة امام خمینی به نام اسلام ناب محمّدی(ص) است.
آزادی بیان، آزادی مطبوعات، دموکراسی، حقوق بشر، بهانهها و پوششهایی هستند برای فریب مسئولان و مردم و کشاندن آنان به چنبرة خواستههای آمریکا. آیا سید محمد خاتمی این مسائل را نمیدانست؟ آیا از روابط عناصر و همکاران خود در حلقههای مختلف و در دولت و در وزارت ارشاد با این بنیادها و مراکز مطالعاتی وابسته به سازمان سیای آمریکا اطلاع نداشت؟ چرا هشدارهای رهبری را در مورد تهاجم و شبیخون فرهنگی غرب باور نکرد؟! چرا پایگاه دشمن شدنِ مطبوعات را نپذیرفت؟! تنها علتی که میتواند توجیهگر مماشات و همراهیهای خاتمی با لشکر وابستة روشنفکران باشد، و باورهای مخدوش و ناباوری او به انقلاب اسلامی با اصولی که امام مطرح کرده میباشد. این کجرویها سبب شد تا وی دوبار با جورج سوروس «عامل سیا و رهبر انقلابهای رنگی دنیا» دیدار کند و از سوی همین بنیادها و مراکز مطالعاتی برای سخنرانی دعوت شود و مورد حمایت تبلیغاتی و مالی مستقیم و غیرمستقیم قرار بگیرد!
محمد اَرسی، از فعالین ضدانقلاب خارج کشور در مصاحبهای میگوید: «هیچ راهی به غیر از دموکراسی که تضمین کنندة کثرتگرایی فرهنگی و سیاسی و جدایی دین از حکومت باشد، وجود ندارد...»8
پانوشتها
1- رجوع شود به پایگاه اطلاعرسانی آیت الله خامنهای، کلید واژه آزادی
2- بیانات رهبری در چهارمین نشستاندیشههای راهبردی با موضوع آزادی. مورخ 23/8/1391 پایگاه اطلاعرسانی آیتالله خامنهای
3- بیانات رهبری در مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، مورخ 12/6/1377
4- همان
5- انقلاب اسلامی در بوتة آزمون، ص 84
6- همان، ص 94، دادگاه هشتاد و هشت، دفاعیات کیان تاجبخش، ج 2، ص 180-197
7- انقلاب و روشنفکران، صص 257 و 258
8- مصاحبه با خبرگزاری تاینوگ، همان، ص 248