شرح فرازهایی از دعای چهل و پنجم صحیفه سجادیه
سرمايهگذاری نزد خدا
در این نوشتار به مناسبت ماه مبارک رمضان، فرازهایی از دعای چهل و پنجم صحیفه سجادیه (در وداع ماه رمضان) شرح داده شده که توجه به نکات عمیق معرفتی آن میتواند موجبات بهرهبرداری بیشتر از این ایام و لیالی استثنایی را فراهم آورد.
***
بخشش حکیمانه
يَا مَنْ لَا يَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاءِ؛ «ای کسی که هرگز از بخشش خویش پشيمان نمیشوی.»
ما گاهی چیزی به کسی میبخشیم اما بعد پشیمان میشویم. این پشیمانی گاه به این خاطر است که متوجه میشویم خودمان به آن احتياج داشتیم. مسلم است که این معنا درباره خدا محال است؛ خدا به چیزی احتیاج ندارد. گاه پشیمانی ما از بخشش به خاطر این است که بعد از بخشش متوجه میشویم که اشتباه کردهایم و طرف مقابل صلاحیت این بخشش را نداشته است. اما خدا به هر کس هر چیزی را میبخشد براساس حکمت میبخشد. یعنی بهترین کاری است که انجام میدهد. بنابراين ديگر پشیمانی برای او معنا ندارد.
بخشش بیمنت
إنْ أَعْطَيْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَكَ بِمَنٍّ؛ «خدایا اگر تو عطایی کنی، آن را با منت گذاشتن آمیخته نمیسازی!»
خدا چون به هیچ وجه به هیچ چیز در هیچ حالی نیاز ندارد، وقتی بخششی هم به کسی میکند نیازی ندارد به اینکه او را تحقیر کند. منت گذاشتن انگیزه نفسانی میخواهد و آن وقتی است که انسان احساس کمبود کند و به خیال خود برای ترمیم این کمبود خود وقتی احسانی به کسی میکند میگوید: منم که در حق تو احسان کردم و اگر من این کار را نکرده بودم تو چنین و چنان میشدی.
گفتن این سخنان برای پوشاندن حقارت ذاتی است. اگر موجودی هیچ نقصی در وجودش نباشد و کمبودی نداشته باشد، حقارت برای او معنایی ندارد و هیچ انگیزهای برای منت گذاشتن ندارد، بلکه میبخشد چون دوست دارد فیض از او ناشی شود و به خلایق برسد. این مطلب روشن است و بر اساس مبانی استدلالی هم خدا نیازی به منت گذاشتن ندارد.
توفیق شکرگزاری
یکی از شیوههای قرآن این است که نعمتهای خدا را مدام بیان میکند، معلوم میشود که در واقع خدا میخواهد ما را وادار به شکرگزاری در مقابل نعمتهایش کند. آیا این یک نوع چشمداشت پاداش نیست؟
اگر خداوند بنده را به شکر راهنمایی میکند برای این نیست که او از شکر کردن بنده لذت میبرد و دوست دارد دیگران در مقابلش تواضع و چاپلوسی کنند. وقتی میگوید شکر من را به جا بیاورید برای این است که خیر بنده را میخواهد. میداند بندهای که شکرگزار نباشد به کمال نمیرسد. این هم یک لطف دیگری است برای اینکه به او بفهماند که رسیدن به سعادت و لیاقت دستیابی به نعمتهای ابدی بهشتی منوط به داشتن خلق و خوی شکرگزاری است.
صبر خداوند در برابر معصیت بندگان
تسْتُرُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ، وَ تَجُودُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ «بر کسانی پردهپوشی میکنی که اگر میخواستی آنها را رسوا میکردی، و بخشش میکنی بر کسانی که اگر میخواستی آنها را محروم میکردی.»
بسیاری از مردم در اثر سوء اختیار مرتکب کارهای زشتی میشوند که موجب رسوایی است، اما خدای متعال زود آنها را رسوا نمیکند، بلکه پردهپوشی میکند و عیوب آنها را میپوشاند. برخی نیز هستند که خداوند نعمتی به آنها میدهد اما آنها نه تنها در راه خیر از آن استفاده نمیکنند بلکه آن را در راه عصیان الهی به کار میگیرند. مقتضای چنین رفتاری عقوبت و سلب نعمت از آنها است، اما خدای متعال جز در برخی موارد استثنایی چنین کاری هم نمیکند.
خداوند کسانی را که مرتکب گناه میشوند و حتی موجب ایذاء دیگران میگردند زود مؤاخذه نمیکند، بلکه به آنها مهلت میدهد. این مهلت دادن برای این است که آنها فرصتی پیدا کنند شاید متنبه شوند و دست از کار زشت خود بردارند. مگر اینکه کار به جایی برسد که نه تنها خودشان از این نعمتها بیشتر سوءاستفاده کنند و بر عذاب خود بیفزایند، بلکه باب هدایت را به روی دیگران هم ببندند. در این صورت دیگر حکمت الهی اقتضا نمیکند که آنها باقی بمانند و به کارهای خطای خود ادامه دهند، بلکه خدای متعال آنها را مؤاخذه و هلاک میکند و در همین عالم هم مزه گناهانشان را به آنها خواهد چشاند.
نقش توبه در سرنوشت انسان
أنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ، وَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبهًْ... «تو خدایی هستی که برای بندگانت دری را به سوی عفو خود باز کردی و آن را توبه نام نهادی»
اگر انسان مقداری از عمر خویش را با کارهای خوب بگذراند و مقدار ديگر را هم با کارهای بد، مسلم است که خدا همه کارهای وی را، بد حساب نمیکند و پاداش کارهای خوبش را میدهد وگرنه خلاف عدالت است. پس توبه چه نقشی در سرنوشت او دارد؟
اگر باب توبه نبود، در اين صورت کسي که نیمی از عمر خود را در کارهای بد و نیمی را در کارهای خوب گذرانده است، در آخرت بايد عمر آخرتی وی به دو بخش تقسيم شود و بخش اول را در جهنم و بخش دوم را در بهشت به سر برد و این عین عدالت بود. اما آيا اين حالت با گشایش باب توبه برای بندگان مساوی است؟ هرگز، اين دو بسيار متفاوتند.
تفضل خاص الهی درباره توبه اين است که اگر بنده توبه واقعی کند و آنچه لازمه توبه نصوح است را انجام دهد، همه گناهان گذشتهاش آمرزيده ميشود؛ گويا هيچ گناهی مرتکب نشده است. اين تفضل بسيار بزرگی است. این تفضل برای برخی بندگان تا جایی ادامه پیدا میکند که میفرمايد: «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ؛ خداوند گناهان آنان را به حسنات تبديل میکند.»(فرقان، ۷۰)
ارزش معامله با خدا
و قُلْتَ: مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فیضاعفه له اضعافا کثیرهًْ «خدایا، تو گفتی، چه کسی به خداوند قرض نیکویی میدهد تا خدا مال او را به مراتب زیادی چند برابر گرداند؟»
اشکال کار ما اين است که اين قدر اين آيات و روایاتِ مربوط به آنها را شنيده و خواندهايم که ديگر به اين نحو سخن گفتن و شنيدن عادت کردهايم و آنها را جدی نمیگيريم. واقعا اگر کسی باور کرده باشد که جایی بسیار معتبر هست که به سرمایه او چندین برابر سود میدهد چرا در آنجا سرمايهگذاری نکند؟ عدم سرمايهگذاری نزد خدا ناشی از ضعف ایمان است.
به همين سبب هم خدای متعال به بيانهای مختلف انسان را تشويق میکند که با خدا معامله کنند. اين بیانات نهایت لطف الهی برای ما بندگان ضعیف، قاصر و کمفهم است که با اين بیانات ارزش معامله با خدا و بندگی خدا را
بفهمیم.
اگر اندکی دقیقتر فکر کنیم شرمنده میشويم که خدا با ما اینگونه صحبت میکند. ما اصلا چه داریم که به خدا قرض دهیم؟ با وجود اين، خدای مهربان با چنین بیانی با ما
سخن میگويد.