ضرورت آمریکا زدایی در منطقه و توسعه جبهه مقاومت (نگاه)
سیاستهای آمریکا طی دهههای پس از جنگ جهانی دوم تاکنون بر ملتها تأثیرات مخرب پایداری گذاشته و بخش مهم این تأثیرات که معمولا به چشم نمیآید، ایجاد انقیاد و اطاعتپذیری جوامع مغلوب است. این نوع تأثیرات، پیامدهای منفی پایدارتر و شدیدتری از پیامدهای مادی دارد.
برای درک اهمیت موضوع، مثالی را در اینجا ذکر میکنیم که به فرهنگ و تاریخ کشورمان مربوط میشود؛ میگویند زمانی که لشکر جرار مغول شهرهای کشورمان را یکی پس از دیگری اشغال میکرده است، از طریق ارتکاب جنایات شنیع و باورنکردنی خود، چنان روح و روان مردم ایران را تحت تأثیر قرار داده بود که در جایی، نفرات اندک مغول وقتی با شماری از مردم بومی برخوردند، به آنها میگفتند فعلا سلاح همراه نداریم، همین جا بمانید تا ما با سلاح برگردیم و شما را بکشیم. مردم هم ماندند تا سربازان اشغالگر از راه رسیدند و آنها را کشتند!
این درونی شدن رعب و تسلیم در برابر دشمن، همان تسخیر ارادهها و موضوع روانشناسی سیاسی است که در شرایط کنونی نیز در رابطه با برخی از ملتها، گروهها و اقشار جوامع مغلوب صحت دارد. البته، خوشبختانه هستند مردم و نخبگانی که بیماری مذکور روی آنها تأثیری ندارد و این قشر از مردم معمولا شرایط را عوض میکنند. در ارتباط با مثال ما نیز سربداران از این قماش بودند.
مقدمه مذکور بدین خاطر ذکر شد که اهمیت پیامدهای منفی سلطه آمریکا بر روان ملتها را یادآوری کنیم و بگوییم که سیطره قدرتهای غربی و آمریکایی با روح و روان ملتها چه کرده است. همین روان خودکمبین و بیمار، حتی پس از استقلال ملتها نیز در برخی اشخاص باقی میماند و این افراد اگر به قدرت برسند و در مسند امور قرار بگیرند، مشکلات و موانع زیادی را برای ملتهای خود بهوجود میآورند.
برای کسانی مثل امام خمینی(ره)، که بر اساس آموزههای اسلامی و شیعی پرورش یافته بودند، مبارزه با آمریکا یک وظیفه بوده است. با این حال، ایشان از همان روز نخست بر پوشالی بودن قدرت آمریکا در برابر اراده یک ملت اشراف داشتند و به همین خاطر بود که جمله معروف «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» را بر زبان آوردند. اما، همانطور که گفته شد، این ایده و رویکرد همه افراد یک ملت نبوده و نیست و هستند کسانی که هنوز از هیبت دروغین آمریکا واهمه دارند. رد پای این افراد را در همهجا میتوان مشاهده کرد.
این بیماری انقیاد دائمی و وادادگی، همان چیزی است که این روزها در بسیاری از کشورهای منطقه شاهدش هستیم. در یک جمعبندی، مردم و مقامات و سیاستمداران این کشورها را بر اساس معیار بالا، میتوان به دو گروه تقسیم کرد؛ گروهی که عملاً به این باور رسیدهاند که آمریکا یک قدرت شکست خورده است و به گذشته تعلق دارد و گروهی که هنوز در برابر مترسک آمریکا، تسلیم هستند، و همه هستی و آینده خود را مرهون حسن توجه و گوشه چشم آمریکا و غرب میدانند.
در ارتباط با تحولات منطقه، نکته قابلتأمل این است که کل این تحولات در حال دگرگون شدن و جایگیری همه جریانها و ائتلافها و دوستیها و دشمنیها در درون و قالب دو جبهه مقاومت و ضدمقاومت هستند. این دگرگونی، اتفاق بزرگی است. در واقع، بهنظر میرسد که برای همه نیروها، نهادهای رسمی و غیررسمی و حتی اشخاص چارهای ندارند جز اینکه تکلیف خودشان را مشخص کرده و در درون یکی از این دو جبهه قرار گیرند.
خوشبختانه، چیزی را که ما در عمل شاهدش هستیم، این است که جبهه مقاومت روزبهروز قدرتمندتر میشود و این حاصل افزایش خود باوری ملتها است.
سبحان محقق