شرحی بر دعای هفتم صحیفه سجادیه
خداوند گشاینده گرههای کور
رهبر معظم انقلاب اسلامی روز سهشنبه (13/12/98) طی سخنانی به موضوع شیوع ویروس کرونا در کشور پرداختند و فرمودند: دعای هفتم صحیفه سجادیه دعای بسیار خوب و خوشمضمونی است که میتوان با این الفاظ زیبا و با توجه به معانی آن با پروردگار سخن گفت. آنچه در ادامه میآید متن این دعا و ترجمه آن به همراه شرحی از آیتالله حسن ممدوحی برگرفته از کتاب شهود و شناخت است که به نقل از خبرگزاری مهر تقدیم خوانندگان عزیز میشود.
۱. یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ.
۲. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ.
۳. فَهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَهًٌْ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرهًٌْ.
۴. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ
۵. وَ قَدْ نَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بیمَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ.
۶. وَ بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی.
۷. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.
۸. فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَْهًَْ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَهًًْ وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً.
۹. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک.
۱۰. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بییا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بیذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
ترجمه
۱. ای کسی که گره هر سختی به دست تو گشوده شود و ای که تندی شدائد به عنایتت میشکند، ای که راه بیرونشدن از تنگی و رفتن به سوی آسایش از تو خواسته شود.
۲. دشواریها به لطف تو آسان شود و وسایل زندگی و اسباب حیات به رحمت تو فراهم آید و قضا به قدرتت جریان گیرد و همه چیز به اراده تو روان شود.
۳. تنها به خواست تو بیآنکه فرمان دهی، همه چیز فرمان برد و هر چیز، محض ارادهات بیآنکه نهی کنی از کار بایستد.
۴. در تمام دشواریها تو را میخوانند و در بلیات و گرفتاریها به تو پناه جویند، غیر از بلایی که تو دفع کنی بلایی برطرف نشود و گرهای نگشاید مگر تو آن را بگشایی.
۵. الهی بلایی بر من فرود آمده که سختی و ثقل آن مرا درهم شکسته و گرفتاریهایی بر من حملهور شده که تحملش برای من دشوار است.
۶. و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کردهای و به اقتدار خود متوجه من کردهای.
۷. اله من، چیزی را که تو آوردهای کسی نبرد و آنچه تو فرستادهای دیگری باز نگرداند و بسته تو را کسی نگشاید و چیزی را که تو بگشایی دیگری نبندد و آنچه را تو دشوار نمودهای کسی آسان نکند و آن را که تو ذلیل کردهای یاوری نباشد.
۸. پس بر محمد و آلش درود فرست و به رحمتت الها، در آسایش را به رویم باز کن و به قدرتت صولت سلطان غم را در میدان حیات من بشکن و مرا در موردی که از آن شکوه دارم به عنایت و احسانت کامیاب کن و به درخواست من شیرینی اجابت بچشان و از سوی خودت رحمت و گشایشی دلخواه نصیبم فرما و برایم نجات و خلاصی سریع از گرفتاریها مقرر کن.
۹.و مرا به خاطر چیرگی غم، از رعایت واجبات و به کار بستن مستحبات خود باز مدار.
۱۰. چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بیتاب و توان شده و قلبم از تحمل آنچه در زندگیام رخ نموده، لبریز از اندوه گشته و تو به رفع گرفتاریهایم و دفع آنچه در آن در افتادهام توانایی، پس قدرتت را درباره من به کار بر، گرچه از جانب تو مستحق آن نیستم، ای صاحب عرش عظیم.
شرح
عقدههای روحی انسان آنچنان پیچیده است که در روانشناسی جدید بعضی را غیر قابل حل و بعضی را بسیار مشکل تشخیص دادهاند و توان علاج آنها را در مرزی دانستهاند که از عهده بسیار کمی از متخصصین برمیآید. پیچیدگی بسیاری از گرفتاریها، پیچش نظام روحی افراد است، ولی خدای متعال گرههای کوری که به دست هیچ کس باز نمیشود را به آسانی میگشاید و میداند که چگونه باید بندگان مبتلا و گرفتار را به سامان برساند.
اینجاست که یأس و ناامیدی انسان زائل میشود، زیرا با کرم او همه چیز حل میگردد و کمترین نگرانی در کار نخواهد بود. چرا که کلید همه اسرار گره خورده عالم در ارتباط با تدبیر حکیمانه خداوند قرار دارد.
ای دل، ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن
این سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
پس، گذشته از آنکه گشایش هر در بستهای به ید قدرت اوست، شکنندگی مصائب و حاد بودن آنها نیز در برابر قدرت و پشتیبانی او، کند گردیده و از کنار زندگی، بدون هیچگونه اصطکاکی عبور خواهد کرد و به همین دلیل حضرت فرموده که فقط به وسیله تو خروج از وادی غم میسور است و هیچ چیز برای تو مشکل نیست.
خداوند؛ مبدئیت موجودات
و مسببالاسباب
عبارت فرازدوم از دعا، جالبترین قسمت آن است که فرمود: تسببت بلطفک الاسباب؛ یعنی نظام جبری علت و معلولی در سلطه قدرت تو ضرورت و جبر پیدا کرده و همه سببها و علتها به تو بازمیگردد؛ به دیگر بیان: خدای متعال خود سبب ساز است، یعنی علت و معلول و رابطهای بین این دو جملگی در قبضه قدرت اوست و هیچ چیز یا کس دیگر بر آن حاکم نمیباشد. تنها اوست که محکوم هیچ ضرورتی نخواهد بود، بلکه همچنانکه قرآن کریم فرموده: و انا فوقهم قاهرون(و ما بر آنها کاملاً مسلّطیم)(1) بدینسان است که در قلب و خاطر بندگان صالح خدا یأس و نومیدی از بن و ریشه خشکیده و هیچگاه بن بست در زندگی آنان معنی ندارد.
وجَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ...، قضا در اصطلاح علم کلام، عبارت از حتمیت نظام موجود عالم است؛ امری است که باید باشد و تخلفناپذیر است. به طوری که با احکام و روابط و قواعد حتمیه آن به مبارزه و مقابله نمیتوان پرداخت و هرگونه مبارزهای با واقعیات آن محکوم به شکست است. پس، قضا به معنی حتمیت و قطعی بودن موجودات و جریانهای گوناگون و روابط بین آنهاست که امورات آن فقط به دست خداوند متعال است و هیچ کس دیگری را در این فعل و انفعالات تکوینی سهمی نیست.
اراده خدا نیز عبارت از مبدئیت موجودات است که دارای نظام اصلح است و غیر اصلح، سایر موجودات را اداره نمیفرماید. پس وجوب و حتمیت موجودات عالم از جناب حق است که با علم به نظام احسن آنها، یکایک را در مجرای اصلی خود قرار داده است.
پس موجودات به محض وجوب مصلحت، در خارج یافت می شوند؛ بدون آنکه هیچ حاجتی به قول داشته باشند و با نداشتن مصلحت لازم، متحقق نمیشوند، بدون اینکه به نهی و بازدارندگی نیازی وجود داشته باشد.
اصول زندگی ما دارای آنچنان امتیازاتی است که با نبودن هر یک از آنها، جز پریشانی چیز دیگری نصیب نخواهد بود. پس در مهمات زندگی جز از او حاجتی نخواهیم داشت، برای استحکام همان اصول است که آن که دارای بینش و آگاهی بیشتری است جز به سوی خدای بزرگ که منشأ تمامی خرد و کلان هستی است حرکت نمیکند. لذا اگر انسان این واقعیت را شناخت، در برطرف شدن نابسامانیها جز به مبدئیت متعالی به کس دیگری متوسل نمیشود.
شداید و گرفتاریها و حوادث ناگوار گاهی چنان انسان را خسته و ناتوان میکنند که تمام توان خود را از دست داده و تحمل کمترین فشار درونی و بیرونی را ندارد و در مسیر زندگی خود جز تاریکی و یأس و ناامیدی چیزی نمیبیند و درهای نجات را بر خود بسته میانگارد.
پریشانی ایام نیز گاهی بدانجا میانجامد که کسانی را که به خدا ایمان ندارند و یا توکل مناسبی در آنان نیست به خودکشی و خاتمه دادن به زندگی میکشاند؛ یعنی آنان ترک زندگی را بر خود زندگی ترجیح میدهند؛ ولی آنان که به خدای متعال یعنی قدرت حکیمانه برتر و نیروی لایزال غیرمتناهی امیدوارند، هرگز شداید زندگانی بر آنان غالب نمیشود. لذا به هر مقدار که حوادث ناگوار آنان را احاطه کند، نه تنها امیدشان به یأس تبدیل نمیشود، بلکه قدرت فوقالعادهای از ایمان به دست میآورند که آن را سپر حوادث قرار میدهند. همین نکته است که سبب تقویت ضریب نیرو در افراد با ایمان میشود و لذا قرآن کریم فرموده: ... ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین...(2) نیروی بیست نفر انسان مؤمن متوکل، بیش از نیروی دویست نفر و غالب بر آنان خواهد بود، زیرا آنان در مکتب اهل بیت تربیت شدهاند و معتقدند که: «و لا صارف لما و جهت و لا مغلق لما فتحت»(3)، آنچه را او به سویی حرکت دهد هرگز مانعی بر سر راهش نخواهد بود و آن در را که او ببندد، هرگز کلیدی نخواهد داشت.» و لا ناصر لمن خذلت»(4)، و آن کس را که در حریم نصرت و یاری تو قرار نگیرد، هرگز یاوری نخواهد داشت و لذا در آیه کریمه آمده است: ان ینصرکم الله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذالذی ینصرکم من بعد،(اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یاری شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یاری کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند!)(5)
درخواست گشایش و رفع گرفتاری
با صلوات بر محمد و آل محمد
در فراز قبل، امام(ع) روی آوردن گرفتاریها و شدت نگرانیها به خویش را برشمرد و ضعف خود را نسبت به تحمل آنها بیان داشت. در این فراز هشتم، حضرت بر محمد و آلش درود فرستاده و از خدای متعال درخواست فرج و گشایش و رفع غم و هم از خویش را فرموده است.
اما اینکه قبل از بیان حاجت، بر محمد و آلش درود فرستاده، سرش آن است که خداوند متعال حتماً درود بر پیامبر را به اجابت میرساند؛ زیرا قابلیت، از طرف پیامبر و اهل بیت آن بزرگوار تمام شده است و فاعلیت نیز در خدای متعال کامل میباشد. از این رو اجابت حتمی خواهد بود و خدای متعال بزرگوارتر و کریمتر از آن است که از میان دو سوال، یکی را مقرون به اجابت و دیگری را مردود فرماید. از این رو بسیاری از ادعیه مقرون به درود بر پیامبر و آلش میباشد.
امام(ع) برای برطرف شدن گرفتاریها تعبیرات مختلفی آورده است، از قبیل فتح باب، فرج و شکستن سلطه هم و غم، طلب و حسن نظر جناب حق، چشیدن شیرینی در بخش رحمت و گشایشی گوارا و بیرون رفتن سریع از گرفتاریها. البته بعید نیست که هر یک از این عنوانها در ارتباط با نوعی خاص از گرفتاریها باشد؛ خروج از بعضی مصائب، شکستن سلطه هم و غم است، مانند فقر و قرض و دشمن غدار و مکار و بعضی دیگر مانند چشیدن شیرینی است، مانند عافیت از دردها و مرضها، که پس از بهبودی آرامش پیدا شده و بسیار لذت آور است. طلب حسن نظر در مواردی است که تقاضای نعمت بیشتر و لطف زائد است و گشایش گوارا مانند از غربت نجات یافتن و راه گم کرده را پیدا کردن و یا دوست از دست رفته را بازیافتن.
خروج سریع هم در مواردی همچون در بند دشمن افتادن و به همدم ناجنس مبتلا گردیدن مصداق دارد که در حقیقت، امام معصوم(ع) به خوبی همه آنها را تعلیم داده و به ما آموخته که چگونه در موارد مختلف از خدای متعال درخواست یاری کنیم.
در فرازنهم، امام(ع) از خدای متعال عافیتی را درخواست میفرماید که در پناه آن بتواند به عهد بندگی پایبند باشد و رسوم عبودیت را چنانکه باید انجام دهد و تکالیف خود را به انجام رساند؛ زیرا شرط اول در رسیدن به نقطه مقصود عافیت است؛ شرطی که با نبود آن، حرکت به طرف مطلوب میسور نیست. لذا گاهی یک فرد در تمام عمر خود همدم رنج و تعب و مرض و آفت است و نمیتواند کمتر قدمی برای پیشرفت خود بردارد.
البته به خوبی روشن است که آن که گرفتاریها طاقتش را طاق کرده و قلب و خاطرش مالامال از غم و غصه است، نمیتواند به وظایف خود بدرستی عمل کند؛ زیرا توان او در تقابل با گرفتاریها به صفر رسیده و از کار و عمل به تنگ آمده است؛ به قول آن شاعر:
به گرداگرد خود چندان که بینم
بلا انگشتری و من، نگینم!
معلوم است که در چنین موقعیتی، فرصتی برای کسی وجود نخواهد داشت! البته کسانی هم هستند که در شرایط دشوار، در امتحانهای سخت قرار گرفتهاند و سربلند بیرون آمدهاند، اینان بهترین زمینه رشد را در هنگام گرفتاریهای متعدد یافتهاند.
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
چنین افرادی، پیوسته درد را بهتر از عافیت و فقر را بهتر از غنا میدانند، زیرا یگانه عامل رشد خود را در این ورطه هولناک و سهمگین دیدهاند. چنین اشخاصی بسیار کم هستند و از نوادر روزگار به شمار می آیند؛ همانند حضرت زینب(س) که پس از جریان عاشورا با کمال قدرت در مقابل یاوه گوییهای ابن زیاد خبیث فرمود: و ما رایت الا جمیلا.
البته آنچه امام سجاد(ع) در این فراز فرمودهاند، جملگی مربوط به مردم متوسط و دینداران معتقد به مبدا و معاد است که در مراتب وسط هستند، نه مربوط به انسانهای کامل!
________________
1. اعراف، 127.
2. انفال، 65.
3و4. صحيفه سجاديه، دعاي هفتم.
5. آل عمران، 160.