kayhan.ir

کد خبر: ۱۸۲۳۳۷
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۲:۱۱
گذری در وصیت‌نامه ولایت‌محور سردار شهید

تلمّذ در مکتب سرباز نستوه ولایت




سیدابوالحسن موسوی طباطبایی
با آنکه از شهادت جانگداز سردار آسمانی بیش از چهل روز می‌گذرد هنوز چشم‌ها ‌اشکبار و دل‌ها داغدار است. شخصیت پیچیده و معماگونه و در عین حال ساده و صمیمی ‌حاج قاسم از او انسانی فرازمینی و محبوب توده‌ها قرار داده است. نشر صدها مقاله، کتاب، کلیپ و سخنرانی در معرفی این انسان الهی و ممتاز، گوشه‌هایی از شخصیت والا و ستودنی او را فاش ساخته است اما با انتشار وصیت‌نامه الهی سیاسیِ سردار سلیمانی، ابعاد دیگری از چهره نورانی و دغدغه‌های این انسان خالص مشخص گردید.
وصیت‌نامه، سراسر عشق و شور و امید است. سراپا عبودیت و شکر است. وصیت سردار، مناجات نامه‌ای عارفانه و آگاهانه با پروردگار مهربان و شکواییه‌ای از سر سوز است که چرا هنوز به شهادت نرسیده و به لقای معبود نشتافته است. او در وصیت‌نامه خویش جمهوری اسلامی را مرکز اسلام و تشیع معرفی می‌کند و جهان اسلام را پیوسته نیازمند رهبری می‌داند که متصل به معصوم باشد.
سردار شهید دفاع از اسلام را نیازمند هوشمندی و توجه خاص می‌داند. خیمه ولایت را خیمه رسول‌الله(ص) می‌شمرد که هدف دشمن، آتش زدن و ویران کردن آن است. حرمت خامنه‌ای عزیز را حرمت مقدسات و شهدا را محور عزت و کرامت می‌داند. او توجه به انسانیت و عاطفه‌ها و فطرت‌ها را در زندگی خود بیشتر از توجه به رنگ‌های سیاسی اعلام می‌دارد،
مالک ‌اشتر انقلاب در ابتدای وصیت‌نامه خود، پاره‌ای از نعمت‌های الهی را یادآور می‌شود و به درگاه خداوند شکر و سپاس می‌گوید: نعمت درک دوران خمینی کبیر و خامنه‌ای عزیز، نعمت تشیع و پیروی از اهل‌بیت(ع) و موهبت‌ اشک بر آنان و نیز نعمت وجود پدر و مادری متدین. او در پیشگاه پروردگار به تهیدستی خویش اعتراف می‌کند و در عین حال وجود خود را سرشار از امید می‌داند، عارفان این‌گونه‌اند! آنان هیچ‌گاه اعمال خویش را چیزی نینگاشته و پیوسته خود را در پیشگاه خداوند مقصر و متهم دانسته‌اند. با این وجود او به داشته‌هایی می‌نازد و می‌بالد: به گوهرهای ‌اشکی که بر حسین علی علیه‌السلام و دفاع از مظلومان ریخته. به دستانی که در عین خالی بودن، به سوی معبود دراز شده‌ و برای دفاع از دین سلاح برداشته‌اند و پاهایی که به گرد خانه معبود چرخیده و در بین‌الحرمین دویده‌اند و نیز در جبهه‌ها به این‌سو و آن‌سو رفته‌اند.
او در فرازی از وصیت‌نامه، مهار از دست داده و عاشقانه و عارفانه با محبوب و معبود خویش نجوا می‌کند: «خالق من! محبوب من! عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی، مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.
عزیزم! من از بی‌قراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم! حبیب! به کَرَمت دل بسته‌ام. تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن».
او از خالق خویش می‌طلبد که وی را پاکیزه بپذیرد و خالصانه اظهار می‌دارد که سال‌هاست رزمندگان را به سوی کاروان شهدا روانه کرده ‌اما خود از رفتن جا مانده است. اقرار می‌کند که چهل سال بر درِ پروردگار ایستاده و تقاضای پذیرفتن دارد: «معبود من! عشق من و معشوق من! دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است بس. مرا بپذیر! اما آن‌چنانکه شایسته تو باشم.»
این نجواهای عارفانه از کسی است که چهار دهه از عمر خود را پیوسته در محراب عبادت و سنگر جهاد در‌تردد بوده و به رفاه و آسایش نیندیشیده و پیوسته علَم خدمت به مردم را بر دوش داشته است.
سردار دل‌ها آنگاه قشرهای مختلف را مورد خطاب قرار می‌دهد.
ابتدا در خطاب به مجاهدان سراسر عالم، از ایران به‌عنوان قرارگاه حسین‌بن علی(ع) و از جمهوری اسلامی با تعبیر حرم یاد می‌کند که اگر این حرم بماند، حرم‌های مکه و مدینه و عتبات اهل‌بیت(ع) در ایران و عراق باقی خواهند ماند. محور تأكيدات سردار بزرگوار، ولایت فقیه است او بر مراقبت از اصول پافشاری می‌کند اما اصول را «ولی‌فقیه» می‌داند و رهبر معظم را حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان و معرفت می‌شمرد در نظر سردار سلیمانی دیدگاه دشمنان پیامبر و دشمنان جمهوری اسلامی از یک جا نشأت می‌گیرد.
او هنر امام را در این می‌داند که ابتدا اسلام را پشتوانه ایران قرار داد، آنگاه ایران را در خدمت اسلام درآورد و این حقیقتی بزرگ است که شهید والامقام به آن‌ اشاره می‌کند. اگر اسلام و مظاهر آن مانند محرم و صفر نبود دشمنان، ایران را نابود کرده بودند.
از دیگر سفارش‌های این مرد الهی، بزرگ دانستن شهدا و احترام و ادب نسبت به فرزندان، همسران و والدین آنهاست. او نیروهای مسلح به فرماندهی ولی‌فقیه را لازم الاحترام می‌داند و در خطابی عاشقانه با مردم زادگاهش دیار کریمان، باز هم تأكيد بر التزام به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه دارد.
او در خطاب با خانواده‌های شهدا، آنان را چراغ‌های فروزان کشور محسوب می‌کند و شنیدن صدای فرزندان شهدا را همچون صوت قرآن، مایه آرامش خود و بزرگ‌ترین پشتوانه معنوی خود می‌داند و اعتراف می‌کند که وجود پدر و مادر خود را در وجود پدر و مادر شهدا احساس می‌کرده است. سردار، سرانجام آرزو می‌کند که پیکر پاکش بر دستان فرزندان شهدا تشییع شود. آرزویی که خداوند مهربان آن را برآورده ساخت و فرزندان شهدا را در جای‌جای ایران و عراق به گرد بدن قطعه قطعه او جمع نمود و آنان به همراه ده‌ها میلیون انسان داغدار با چشمانی ‌اشکبار وداعش گفتند.
شهید بزرگوار که دغدغه فراوانی برای وحدت اقشار جامعه دارد، جناح‌های سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب را از یاد نبرده و خطاب به آنان ابراز می‌دارد که مبادا عملشان تضعیف‌کننده دین و انقلاب باشد. او بار دیگر بر وحدتِ پیرامونِ اصول تأكيد می‌کند و اصول را عبارت از پنج چیز می‌داند: اعتقاد و التزام به ولایت فقیه و پیروی از آن.

دوم اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و دیگر به‌کارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزار به ملت، چهارم مقابله با فساد و دوری از تجملات و سرانجام احترام به مردم و خدمت به آنها و توسعه‌گر بودن ارزش‌ها. او مسئولان را پدران جامعه می‌شمرد که باید به‌ تربیت و حراست جامعه توجه کنند و حکومت‌ها را عامل اصلی در استحکام خانواده یا از هم پاشیدن آن می‌شمرد.
سردار رشید، در خطاب به سپاه و ارتش پایبندی به ولایت را اساس بقای نیروهای مسلح می‌شمرد و شناخت به موقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و تصمیم‌گیری به موقع و عمل به موقع را مؤثر در پیروزی می‌داند
سردار در سخن پایانی خود به علما و مراجع عظام اظهار می‌دارد که اگر این نظام آسیب ببیند دین و ارزش‌هایی که شما علما برای حفظ آنها در حوزه‌ها استخوان خرد کرده‌اید از بین می‌رود. او بر التزام راه امام(ره) که عبارت است از مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی، تأكيد می‌ورزد و از عالمان دین می‌خواهد رهبر معظم انقلاب را تنها نگذارده و ایشان را همراهی و کمک نموده و با حمایت‌های خود از رهبری به جامعه جهت دهند.
وصیت‌نامه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، لبریز از حقایق ناب و معارف ارزشمند دین است که بر خامه یک عارف مجاهد و سیاستمداری روشن‌ضمیر جاری شده است.