تاریخ شفاهی انقلاب به روایت مرحوم حاج حبیبالله عسکراولادی - شبشکنان
هیئتهای مؤتلفه اسلامی چگونه وارد فاز سیاسی شد؟
پلیس در مسجد کوچه حمام گلشن را از جلو بست، ولی امام جماعت اجازه نداد که وارد مسجد بشوند. جمعیت فوقالعادهای که آمده بودند از پشت، یکی از دیوارهای مسجد را خراب کردند و وارد مسجد شدند. امام جماعت مسجد روحانی جلیلالقدری به نام حاج سید محمدرضا غروی از نمایندگان حضرت امام بود. او کاسب بود و زندگی خود را با کسب میگذراند. ایشان آن شب تبلیغی کرد بینظیر و محاصره راشکست.
وقتی دژخیمان خواستند وارد مسجد بشوند آمد و گفت مسئولیت این مسجد با من است. حق ندارید. پس از اینکه قاری قرآن قرائت کرد ایشان رفت و یک سخنرانی بسیار خوب درباره مدرسه فیضیه کرد. دیگر از آن شب به بعد سه جا، چهار جا، پنج جا بعضی شبها چهل جا برای چهلم فیضیه مجلس گذاشتند. بالاخره حضرت امام فرمودند که جمع کنید و نگذارید که گسترش پیدا کند. ممکن است در بعضی از این جاها مسائلی پیش میآید که شما نمیتوانید کنترل کنید.
اعلام شد که آخرین مجلس در مدرسه حاج ابوالفتح است. در آنجا حجتالاسلام شاهنگیان به منبر رفت. ایشان آن شب خطاب صریحی به شاه کرد و در بالای منبر به اوگفت که ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست و حملات شدیدی علیه او کرد. منتها برادران آمادگی داشتند و وقتی از منبر پایین آمد بلند شدند و تعداد زیادی ایشان را به تعبیر خودمانی پر و پوستش کردند، یعنی لباسهایش را در آورد و لباس کارگریش را پوشید و بیرون رفت، ماموران هم ریختند و چند تا معمم را گرفتند. آخرین مراسم را ناگزیر شدیم در حرم عبدالعظیم(ع) بگیریم. چون در همین شب آخر که گفته بودیم چند مجلس دیگر هم اعلام شده بود و بالاخره در حرم حضرت عبدالعظیم این برنامه را جمع و جور کردیم.
یکی از منابع تغذیه پانزدهم خرداد، شهادت امام صادق(ع) و حمله کردن به مدرسه فیضیه بود و تبعاتی که حضرت امام بر این جنایت هولناک مترتب فرمودند. محمدرضای خائن و اربابانش میخواستند با کوبیدن مدرسه فیضیه، روحیه اسلام خواهی را از بین ببرند، ولی وضعیت معکوس شد و وقتی که ما میخواهیم وارد خردادماه بشویم اوضاع در کشور به صورتی است که آگاهی مردم در سطح بسیار بالایی است.
زمینه شکلگیری هیئتهای موتلفه اسلامی
باید ریشههای تشکیل موتلفه را در سال 31 یا 32 پیدا کرد. همان طور که قبلا گفتم بنده به عنوان عضو یک هیئت به نام «هیئت موید» بودم. ما در این هیئت حدود پنجاه نفر بودیم تقریبا هم سن و سال و همه جوان. بعد از جریان 28 مرداد و بعد از سرکوبهای شدید بخشهای مذهبی در اواخر حکومت دکتر مصدق و سپس حکومت کودتا، فعالیت سیاسی در هیئات معمولی دینی و مساجد و محافل دینی نمیشد آشکار باشد. درچنین شرایطی ما تعدادی جوان دور هم جمع شدیم و چنین هیئتی را تاسیس کردیم.
12 نفراز ما طلبه بودند و به جای دعوت از گویندگان، خودمان به نوبت صحبت کنیم و برای اینکه خانوادهها در محتوای عقائد و احکام و اخلاقی که ما آنجا میگفتیم تردید نکنند به اینجا رسیدیم که قبل از سخنرانی مطالبمان را نزد حاج شیخ عبدالکریم حق شناس بخوانیم و ایشان به عنوان استاد این هیئت ویژگی خاصی را پیدا کرد.
وقتی که مراجع تقلید به ویژه حضرت امام راجع به تصویب نامه انجمنهای ولایتی و ایالتی اعتراض فرمودند ما در مجموعه خودمان به این فکر افتادیم که شاید الان بتوانیم به تعبیر آن روز خودمان، عملههای مراجع تقلید بشویم و در رابطه با گرفتن تلگرافها و اعلامیههای مراجع و چاپ آنها بهاندازه خودمان عمل بکنیم. مبارزه در دو ماهی که در یک شرایط خوبی طی شد، ما تشویق شدیم که ارتباطمان را با مراجع تقلید داشته باشیم.
بعد از رحلت آیتالله بروجردی ما به این فکر افتادیم که بین 25 مرجع تقلید یک مرجع تقلید را پیدا کنیم که واقعا بتواند به تدریج جایگزین آیتالله بروجردی شود. بعضی از بزرگان آن روز از امام به عنوان یک استاد اخلاق تعبیر میفرمودند که از خود یک مجسمه اخلاق اسلامی ساخته است. ما رفتیم و تعقیب و تحقیق کردیم و امام را یافتیم به اینکه از 13 سالگی خود را خدایی کرده و معارف و معتقدات و وظایف و اخلاق را چنان بیان میکند که ایناندیشه و این مکتب میتواند حاکم و جهانی بشود و هیچ کمبودی ندارد.
سخنرانی استنصار امام
ما با ایشان ارتباط گرفتیم. در یک جلسه تعدادی از ما در قم به زیارت ایشان رفتیم. ایشان پس از اینکه موضوعات کلی را فرمودند، توصیه فرمودند که فقط به این منزل نیایید، به منزل مراجع دیگر هم بروید و با مراجع ارتباط برقرار کنید. نزدیک رفراندوم یا بعد از رفراندوم (تردید دارم) امام راحل در یک سخنرانی که به عنوان سخنرانی استنصار لقب گرفت فرمودند: «چون اساس اسلام، عظمت اسلام و عظمت مسلمین در معرض خطر است به یاری دین خدا برخیزید» و از هیئات دینی خواستند که نصرت دین خدا را وجهه همت خود قرار بدهند. همچنین غیر از اعلامیهای که صادر فرمودند، در سخنانشان فرمودندکه ملاک حرکتهای دینی این است که در مسیر عظمت اسلام یا عزت مسلمین قرار گیرد والا آن حرکت دینی که عظمت اسلام و عزت مسلمین را در بر نداشته باشد نمیتواند حرکت دینی قابل قبول باشد.