kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۶۹۲۳
تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۳۹۸ - ۲۱:۲۴
یادی از عارف واصل و شهید محراب آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب

آینه‌ای شکسته در محراب





از جمله برکات نهضت مقدس امام خمینی(ره) آشتی حوزه‌های علمیه با عرفان بوده است. پیش از آن عرفان در حوزه‌های علمیه، مهجور و نزد بسیاری از علما منفور بود و اساساً عارفان با دیده اتهام نگریسته می‌شدند. عرفای بزرگ در حوزه‌های علمیه نجف و قم از اینکه بخواهند معدود شاگردانی زبده را که خود برگزیده بودند درس عرفان دهند، با سختی‌های بسیاری مواجه می‌شدند؛ سلامشان جواب نداشت، آنان را صوفی و درویش خوانده و مورد هجمه قرار می‌دادند، شهریه شاگردان فلسفه و عرفان که تنها راه گذران زندگیشان بود، قطع می‌شد و گاه حتی خطرات جانی آنان را تهدید می‌کرد.
امام راحل در پیام معروف به «منشور روحانیت» خود به واقعیات تلخ و دردناک از تحجر گروهی روحانیت مقدس‌مآبِ آن زمان‌ اشاره می‌کند. از جمله آقا مصطفی که آن زمان در سنین نوجوانی بوده است روزی در مدرسه فیضیه، از کوزه‌ای آب می‌نوشد. اما همین قشر نادان به‌عنوان اینکه امام خمینی پدر آقا مصطفی، مدرس فلسفه است کوزه را آب‌کشی و تطهیر می‌کنند!
با وجود همه مرارت‌ها، امام عظیم‌الشأن خود، دست‌پرورده عارفان بزرگی بود و در محضر آنان مراحل کمال را طی کرد تا آنکه عارفی بی‌بدیل گشت. از جمله استادان عرفان امام، آیت‌الله میرزا جواد ملکی تبریزی شاگرد بلا فصل آیت‌الله العظمی ‌آقا سیدعلی قاضی طباطبایی‌ست و استاد دیگر او آیت‌الله العظمی ‌میرزا محمد علی شاه آبادی است که امام از او تعبیر به عارف کامل می‌کند.
امام خمینی پس از گذرانیدن مراحل کمال در عرفان عملی و رسیدن به جایگاه بلند توحید، پای در مسیر مبارزه گذاشت و بدین‌ ترتیب برای نخستین بار در تاریخ علمای اسلام پیوندی شگفت از عرفان و جهاد ایجاد کرد. این ویژگی متعالی یعنی بُعد عرفانی امام، تأثیری تام در جهت‌دهی مردم به سوی کمالات داشت. جذبه‌های معنوی و روحی امام روح الله، دل‌ها را فتح کرد و جامعه‌ای را که از فرهنگ منحط غرب در عصر پهلوی لبریز بود، کمال‌گرا و شهادت‌طلب نمود. جذبات معنوی امام حتی از مرزهای کشور نیز فراتر رفت و تأثیرات شگرفی در ملل جهان و سیاست‌گذاری دولت‌ها خصوصاً دول ابرقدرت در برخورد با اسلام نهاد.
یکی از انسان‌های وارسته و عظیم‌الشأنی که خود را عاشقانه ملزم به اطاعت از امام خمینی می‌دانست، آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب سومین شهید محراب بود.
آیت‌الله دستغیب در عاشورای ۱۲۹۲ خورشیدی در شیراز متولد شد. ولادت عاشورایی از همان روز نخست، پیوند رازگونه این مولود با سالار شهیدان را فاش ساخت از این رو نامش عبدالحسین گردید. خاندان دستغیب از سده‌های گذشته، پرچمدار علم و تقوا بوده‌اند.
سید عبدالحسین با وجود از دست دادن سایه پدر در سن ده سالگی، به تحصیل علم روی آورد و در سال ۱۳۱۴ که جریان کشف حجاب رضاخانی در ایران آغاز شد تحت فشار رژیم در جهت خلع لباس روحانیت، به نجف‌اشرف مهاجرت کرد و زیر بار ننگ شاه قلدر نرفت. این مهاجرت برای او منشأ خیرات بسیاری گردید چرا که در آن موقعیت ممتاز از محضر بزرگان علم و فقاهت خوشه‌چینی کرد و در کمتر از سی‌سالگی به اجتهاد رسید و در سال ۱۳۲۱ به شیراز بازگشت. آیت‌الله دستغیب در عرفان عملی از محضر آیت‌الله سیدعلی قاضی طباطبایی در نجف و نیز از دریای معرفت، آیت‌الله محمدجواد انصاری همدانی در ایران بهره وافر برد تا خود عارفی واصل گردید.
گویند سیدعبدالحسین جوان که وادی‌های سیر و سلوک عرفانی را یکی بعد از دیگری پیموده بود از استاد بزرگوار خود آیت‌الله انصاری همدانی تقاضا کرد که وی را در رسیدن به مقام فنا یاری دهد اما استاد این موضوع را به آینده موکول فرمود و به شاگردان خود اظهار داشت او سرانجام به شهادت خواهد رسید و با نثار خون خود در راه اسلام به مقام فنای فی‌الله نایل می‌شود. از این رو اطرافیان سید عبدالحسین از دوران جوانی او می‌دانستند که صفحه پایانی کتاب عمرش شهادت است.
آیت‌الله دستغیب در شیراز به‌عنوان روحانی مجتهد و عالم عامل، منشأ خدمات فراوانی گردید؛ تعمیر مسجد جامع تاریخی شیراز، ساختن مدارس، منازل مسکونی و مساجد متعدد در کنار جلسات مذهبی و هدایت‌های دینی از جمله فعالیت‌های این عالم ربانی بوده است. به طوری که سازمان جهنمی ‌ساواک بر تلاش‌های گسترده او حساسیت پیدا کرد و خیلی زود پرونده‌ای برای این شخصیت ممتاز گشود.
با مطرح شدن لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در دولت وقت، امام خمینی به مخالفت با آن پرداخت و با ارسال نامه‌هایی به علمای ایران از آنان خواست تا با این لایحه که آغاز اصلاحات آمریکایی و در واقع اعلان جنگ رسمی ‌شاه با اسلام و قرآن بود، مخالفت کنند. یکی از مخاطبان این نامه‌ها، آیت‌الله دستغیب بوده است. ایشان ضمن قبول این دعوت از همان زمان به روشنگری علیه رژیم پهلوی برخاست و به یاران امام خمینی پیوست.
شهید دستغیب مبارزی نستوه و مجاهدی شجاع بود. غیرت دینی و صراحت لهجه وی در برابر فساد و تباهی را رژیم پهلوی تحمل نمی‌کرد. از جمله اعتراضات شدید آیت‌الله، مخالفت با برنامه‌های کثیف و مستهجنی بود که تحت عنوان جشن هنر شیراز در سال ۱۳۵۶ اجرا گردید. آن بزرگوار چندین بار به زندان‌های ساواک افتاد، تبعید شد، ممنوع‌المنبر گردید، تهدید شد اما هیچ‌گاه در اراده راسخ وی خللی وارد نیامد.
آیت‌الله دستغیب به سبب افق بلندی که از امام خمینی شناخته بود به او عشق می‌ورزید و وی را با عباراتی عرشی می‌ستود: «آقای خمینی مراحل عرفانی‌اش را تمام کرده و اینک از سوی خدای متعال و حضرت بقیهًْ‌الله ارواحنا فداه مأمور به اصلاح جامعه است.» او به سبب نگاه نافذ و ملکوتی که داشت نهضت امام را در مسیر حرکت انبیا می‌دانست و در اطاعت و فرمانبری از امام راحل می‌فرمود: «مَن أطاعَ الخُمینی فَقَد أطاعَ الله: هر که از امام خمینی فرمانبری کند در حقیقت از خداوند اطاعت کرده است.»
پس از پیروزی انقلاب، آیت‌الله دستغیب از سوی امام خمینی به امامت جمعه شیراز و نماینده ولی فقیه در استان منصوب گردید. وی به نمایندگی از مردم شیراز در مجلس خبرگان قانون اساسی، بر تصویب اصل ولایت فقیه تأکید فراوان داشت و مخالفت‌های بنی‌صدر خائن با این اصل، او را به واقعیت این چهره منافق آگاه نموده بود. لذا پس از رسیدن بنی‌صدر به ریاست جمهوری، در مقابل او مواضع بسیار قاطعی اتخاذ کرد و نیز در نامه‌ای به بنی‌صدر نوشت: «مشروعیت شما تا زمانی است که تابع ولایت فقیه باشید.»
   شهید دستغیب ریشه مشکلات جامعه را نافرمانی از رهبر می‌دانست و همگان را به اجتماع در سایه اطاعت از ولی‌فقیه فرامی‌خواند: «امام همان نماینده رسول‌الله(ص) است، نماینده امام زمان(عج) است، بیعت با ایشان بیعت با امام‌زمان است، بیعت با ایشان بیعت با رسول‌الله است، اطاعت از ایشان اطاعت خدا و رسول خدا است. چنانچه مردم ما همه از امام اطاعت کنند مشکلات حل می‌شود. مشکلات ما به‌خاطر این است که بعضی یقین نکرده‌اند که امام خمینی نایب امام زمان است.»
   باید توجه داشته باشیم این عبارات از ناحیه انسانی عابد، زاهد، آراسته به فضایل، وارسته از رذایل، شب‌زند‌ه‌دار، عالم مجتهد و فقیه و عارفی که در محضر غواصان بحار علم و عرفان تلمذ نموده، صادر شده است. شهید دستغیب خود گوهر شناسی بود که به عمق شخصیت امام خمینی وقوف داشت، لذا تمجید او از امام هیچ بویی از گزاف و مبالغه نداشت و در مقابل، امام خمینی نیز از گوهر وجود آیت حق دستغیب آگاه بود و در پیام شهادت این پیر مجاهد او را «شخصیت ارزشمند، مربی بزرگ، عالمی ‌عامل، معلم اخلاق، مُهذّب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی» خواند.
   آن شهید سعید در جمعه بیستم آذرماه ۱۳۶۰ هنگامی که با جمعی از همراهان خود به سوی نماز جمعه می‌رفت، توسط دختری از منافقین از خدا بی‌خبر با انفجار تی‌ان‌تی به شهادت رسید و پیکر مقدسش به همراه بدن همراهان، قطعه قطعه شد و این‌چنین پیش‌بینی عارف بی‌بدیل آیت‌الله انصاری همدانی در سرانجام همایون آن انسان والا به وقوع پیوست.
همسر آن بزرگوار می‌گوید در میان پارچه‌های کفن، کیسه سفیدی یافتم که نمی‌دانستم چیست. اما پس از تدفین پیکر مطهرش افرادی مکرر خواب می‌دیدند که آن شهید بزرگوار تأکید می‌کند قطعاتی از بدن در شکاف دیوارها و لابلای شاخ و برگ درختان است. با تأیید صحت این خواب‌ها غوغایی در شیراز ایجاد شد و به یافتن و جمع‌آوری پاره‌های بدن مبادرت گردید و هنگامی که از من کیسه‌ای جهت تدفین آن طلب کردند من به یاد کیسه مزبور افتادم و آن را تحویلشان دادم.
از شهید دستغیب مانند دیگر مردان عرصه عرفان عملی، کرامت‌های فراوانی نقل شده است اما بزرگ‌ترین کرامت‌های این مرد الهی صفات معنوی و مکارم اخلاقی او از قبیل: ساده‌زیستی، فروتنی فوق‌العاده، صفای باطن، عشق به خلق‌الله و خدمت به انسان‌ها است.
از این عارف واصل ده‌ها کتاب ارزشمند بجا مانده که می‌توان آنها را اتمام حجتی بین ما و آن مرد بزرگ الهی دانست.
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی