kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۴۸۴۴
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۹۸ - ۲۲:۴۰

عـلل و عـوامل افول دولت‌ها از نگاه علی‌(ع)



 نویسنده در مطلب پیش رو به تبیین 4 عامل فروپاشی و اضمحلال دولت‌ها که در بیان
امام علی‌(ع) آمده پرداخته است.
***
دولت‌ها همانند دیگر موجودات هستی دارای تولد و مرگ هستند؛ همانطور که فرآیند رشد و بلوغ را می‌پیمایند، گرفتار فرآیند افول و نابودی هم می‌شوند. این‌گونه است که خود زاده می‌شوند و می‌میرند؛ چنانکه امت‌ها همانند انسان‌ها گرفتار چنین اموری هستند. دولت‌ها زمانی با حرکت در مسیر فلسفه وجودی دولت‌ها یعنی تامین سعادت در قالب آرامش و آسایش، مشروعیت سیاسی می‌یابند و با اقدامات و کارایی، لازم و مناسب مقبولت سیاسی به دست می‌آورند؛ و زمانی دیگر با از دست دادن کارایی حتی مشروعیت سیاسی خود را افزون بر مقبولیت سیاسی از دست می‌دهند و با بحران مشروعیت سیاسی مواجه می‌شوند و مردم با دو رویه اعتراضات اجتماعی یا فرار از تابعیت و ملیت، مخالفت خویش را با آن ابراز می‌دارند.
در آموزه‌های اسلام به این موضوع به عنوان یک مسئله اجتماعی توجه داده شده است؛ زیرا اسلام به گونه‌ای سامان یافته است که رشد و کمال فردی جز در سایه رفتار اجتماعی امکان‌پذیر نیست.(عصر، آیات 1 تا 3)
امیرمومنان علی(ع) به عنوان یکی از پیشوایان اسلامی به تبیین آموزه‌های قرآن در این زمینه پرداخته است.
روایات فراوانى است که حضرت على(ع) و همچنین فرزندانش «لسان و کتاب ناطق الهى و قرآن ناطق» هستند. ابوبصیر گوید: درباره آیه «هَذَا کِتابُنا ینطقُ عَلَیکُم بالحق» از امام صادق(ع) پرسش کردم، ایشان فرمودند: «قرآن سخن نمى‏گوید؛ لیکن محمد و اهل‌بیت او(ع) ناطق به کتاب - یعنى قرآن - هستند.(‌بحارالانوار، ج 23، ص 198 - 197، حدیث 29؛ تأویل الایات الظاهرهً، سید شریف‏الدین استرآبادى، ص 560 – 559)
بنابراین، برای فهم و درک علل و عوامل افول دولت‌ها به امیرمومنان علی(ع) به عنوان قرآن ناطق مراجعه می‌شود تا ایشان به عنوان مفسر و بیانگر آیات قرآن، سنت‌های الهی را درباره اجتماع انسانی تبیین کند و معلوم دارد چه علل و عواملی موجب افول و نابودی دولت‌ها می‌شود.
آن حضرت می‌فرماید: یُسْتَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضییعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ؛ چهار چیز باعث سقوط حکومت‌ها می‌شود: ضایع نمودن اصول اساسی و مهم؛ سرگرم شدن به فروعات و مسائل کم اهمیت؛ مقدم داشتن فرومایگان و به کار گماردن آدم‌های پست؛ و کنار گذاشتن فرزانگان و افراد فاضل.(غرر الحکم، ص 342)
1- ضایع نمودن اصول اساسی و مهم: دولت‌ها وظایف و تکالیف اساسی دارند که در آموزه‌های اسلام به شکل کلی و جزیی بیان شده است؛ از آنجا که قوانین اسلام با عقل سلیم و نقل معتبر کشف می‌شود، می‌توان مواردی را در معقول و منقول یافت که تبیین‌گر تکالیف و وظایف دولت‌ها است. اصولا فلسفه سیاسی و مشروعیت سیاسی دولت‌ها در نظام اسلامی، بر اساس فلسفه و سبک زندگی اسلامی– قرآنی شکل می‌گیرد؛ بر همین اساس نخست باید به این نکته توجه داد که انسان برای عبادتی(ذاریات، آیه 56) در چارچوب احکام و قوانین اسلامی برای رسیدن به تقوایی آفریده شده است(بقره، آیه 21) که تحقق بخش صفات الهی در انسان و خدایی شدن وی و در نتیجه قرار گرفتن در مقام خلافت به عنوان مظهریت در اسمای الهی و ربوبیت و پروردگاری و تصرفات در کائنات براساس اهداف و  فلسفه آفرینش است.(بقره، آیات 30 و 31 و 138؛ آل عمران، آیه 79؛ هود، آیه 61) بنابراین، انسان می‌بایست اهداف و فلسفه زندگی خویش را بر اساس آن سامان دهد و برای تحقق آن از عدالت در اجتماع بهره گیرد که هدف تشریع (حدید، آیه 25) و نزدیک‌ترین راه برای کسب تقوای الهی و تقرب به خدا است.(مائده، آیه 8)
بر همین اساس نظام سیاسی ولایی و دولت اسلامی می‌بایست اصول اساسی یاد شده را به عنوان فلسفه سیاسی مشروعیت دولت خویش قرار دهد و تمام همت و تلاش خویش را بدان مبذول دارد تا شرایطی را برای سعادت انسان در دنیا و آخرت به عنوان خلیفه‌الله فراهم آورد. بایسته و شایسته این جز با اجرای عدالت کامل و به دور از هرگونه فساد در همه ابعاد حتی محیط‌زیست امکان پذیرنیست؛ عدالتی که موجب می‌شود تا امکان آبادانی دنیا با اهداف خلقت و آفرینش فراهم آید و فساد و ظلم رخت بربندد.(هود، آیه 61)
خدا در آیات قرآن، در یک عنوان کلی از این اصول با نام اصول اسلامی شریعت و دین اسلام  یاد کرده تا خوف و ناامنی را به امنیت تبدیل کند.(نور، آیه 55) در آیات دیگر نیز به طور جزیی به این اصول اساسی و مهم دولت اسلامی توجه داده است که مهمترین آنها عبارتند از: ایجاد شرایط عبودیت و بندگی جمعی در قالب اقامه نماز(حج، آیه 41)، جمع آوری زکات و مدیریت اقتصاد برای بهره‌مندی همگان از مواهب هستی در قالب عدالت (همان؛ حدید، آیه 25؛ مائده، آیه 8)، مدیریت اجتماعی در سایه برقراری ارزش‌های شایسته و جلوگیری از هر گونه سلطه نابهنجارها و منکرات زشت و ناشناخته عقلی و نقلی(حج، آیه 41)، آرامش و آسایش در سایه امنیت روانی و غذایی(نور، آیه 55؛ قریش، آیات 1 تا 3؛ نحل، آیه 112؛ سباء، آیه 18) و مانند آنها.
از نظر آموزه های قرآن و اسلام، فلسفه توجیه کننده مشروعیت سیاسی دولت‌ها انجام این تکالیف و وظایف و تحقق آن در اجتماع و امت اسلامی است؛ اما اگر دولت ها از جمله دولت اسلامی بخواهد بر خلاف فلسفه وجودی و مشروعیت سیاسی خویش عمل کند، فاقد مشروعیت سیاسی شده و دولت خود به خود منعزل است و نیازی به عزل از سوی مردم ندارد و اگر بخواهد به همین شیوه و حکومت و دولت‌داری خویش را ادامه دهد مردم و امت اسلامی می توانند اعتراض کرده و آن را ساقط کنند.(حدید، آیه 25) از همین رو امام حسین(ع) قیام خویش را بر اساس همین فلسفه مشروعیت سیاسی دولت در اسلام ساماندهی کرده و حجت‌ها و استدلال‌های خویش علیه دولت اموی و یزیدی را بر اساس آن بیان می کند.
هر دولتی که در نظام اسلامی بخواهد اصول اساسی را نادیده بگیرد و به این امور نپردازد، در حقیقت مشروعیت سیاسی خود را از دست داده و موجبات افول را با بحران مشروعیت فراهم می‌آورد؛ زیرا دولتی که نتواند به اصول اساسی جامه عمل بپوشاند، مردم را از خود دور کرده و تاثیر و کارکرد خود را از دست می‌دهد. سنت الهی بر این قرار گرفته است که اگر اجتماعی و دولتی، اصول مشروعیت سیاسی دولت را به جا نیاورد با بحران مواجه می شود و مردم از آن دولت دور شده و انسجام و وحدت اجتماعی از میان می‌رود و رابطه دولت و ملت به هم می‌خورد و دولت‌ها به سبب فقدان حمایت مردم از کارایی می‌افتند و از حمایت مردم محروم می‌شوند و به سادگی از درون حتی بدون فشار بیرونی دشمنان از هم می پاشند.
2- سرگرم شدن به فروعات و مسائل کم‌اهمیت: از قدیم اساتید به شاگردان خویش می‌گفته اند: علیکم بالمتون لا بالحواشی؛ به متن کتاب و محتوای اصلی بپردازید و کاری به حواشی کتب نداشته باشید؛ زیرا در قدیم در حواشی هر متن کتاب، از سوی اساتید و شاگردان حواشی بسیاری به عنوان نقد یا شرح نوشته می شد؛ سرگرم شدن به حواشی شاگرد را از فهم اصل درس باز می داشت. از همین رو فرمان این بود که به جای پرداختن به حواشی به اصل متن درس توجه شود.
این رویه می بایست در هر کاری به عنوان یک معیار مورد توجه باشد؛ زیرا پرداختن به حواشی می تواند به اصل کار زیانی جبران ناپذیر وارد سازد. دولتمردان در یک نظام سیاسی از جمله نظام اسلامی می‌بایست به جای پرداختن و سرگرم شدن به حواشی و مسائل بی اهمیت یا کم اهمیت، به اصول اساسی و وظایف و تکالیف اصلی و مهم بپردازند.
اگر اصول اساسی و مهم یک نظام سیاسی از جمله نظام اسلامی تامین سعادت دنیوی و اخروی در قالب موارد پیش گفته است، سرگرم شدن دولت و دولتمردان به اموری غیر از آن به معنای پرداختن به حواشی است که عامل اساسی از دست رفتن مشروعیت سیاسی و مقبولیت و کارآیی است که بحران هویت و مشروعیت را به دنبال خواهد داشت و دولت و ملت را به نابودی می‌کشاند. اگر دولت سبا در برهه‌ای از زمان به رشد و شکوفایی رسیده بود، به سبب دارا بودن مشروعیت سیاسی دولت و ایجاد بستر مناسب سعادتمندی برای عموم مردم بوده است؛ اما همین دولت در یک فرآیندی از اصول دست برداشت و سرگرم امور حاشیه‌ای شد و در نهایت سعادت و آرامش و آسایش و امنیت جامعه و مردم از دست رفت.(سباء، آیات 15 تا 18)
3- مقدم داشتن فرومایگان و به کار گماردن آدم های پست: شایسته سالاری یک حکم شرعی است که عقل و نقل آن را بیان کرده است. اصطلاح قرآنی آن، صالحان است؛ زیرا صالحان کسانی هستند که هم خودشان اهل صلاح هستند و از فساد پرهیز دارند و هم عمل صالح انجام می‌دهند و هرگز اهل افساد در زمین نیستند. خداوند تنها صالحان را به‌عنوان اولیای نظام الهی معرفی می کند و حتی درباره حکومت آخرالزمانی مصلح کل امام مهدی(عج) به عنوان حکومت صالحان تعبیر کرده است.(انبیاء، آیه 105)
دولت اسلامی و نظام سیاسی ولایی در آخرالزمان با مردمانی شکل می‌گیرد که از دو عنصر ایمان و عمل صالح برخوردار هستند.(نور، آیه 55) بنابراین، عنصر شایسته‌سالاری در نظام اسلامی یک اصل اساسی است و اگر این عنصر مورد توجه و اهتمام قرار نگیرد، جز تباهی و نابودی دولت سیاسی نخواهد بود؛ زیرا فقدان صالحان در امور کشوری به معنای تباهی سرمایه‌های مادی و معنوی و انسانی است؛ چرا که فرومایگان نادان با نادانی خویش سرمایه مادی را در غیر جای اساسی و ضروری هزینه می‌کنند و حتی با حضور خویش در مناصب اساسی، یک شایسته را از حضور در آن منصب باز می دارند و این گونه سرمایه‌های انسانی نیز از دست می‌رود.
4- کنار گذاشتن فرزانگان و افراد فاضل: همان طور که گفته شد سرمایه‌های انسانی سرمایه‌های اصلی یک اجتماع و نظام سیاسی است. بهره‌گیری از آنان موجب رشد و پیشرفت اجتماع و کنارگذاشتن آنان به معنای نابودی سرمایه‌های انسانی و در نهایت از دست رفتن سرمایه‌های مادی نظام سیاسی و اجتماع می‌شود. از همین رو اجتماع و دولتی که فرزانگان را به کار نمی‌گیرند، با ناکارآمدی مواجه خواهند شد و مقبولیت و کارآیی خویش را از دست می‌دهند و در نهایت مشروعیت سیاسی نیز از دست خواهد رفت و نابودی دولت و ملت را به دنبال خواهد داشت.
خاطره جالب رهبر یوگسلاوی درباره شیوه موذیانه سازمان سیا در استحاله حکومت‌ها
مارشال تیتو رهبر یوگسلاوی سابق، در جمع دانشجویان خارجی این خاطره را بازگو می‌کند: چندسال پس از پیروزی انقلاب یوگسلاوی و استقرار دولت، از کا گ ب(سازمان جاسوسی شوروی) به من اطلاع دادند که در کابینه شما یک جاسوس سازمان جاسوسی آمریکا «سیا» وجود دارد، وی را شناسایی و دستگیر کنید.
تیتو می‌گوید: تمام تلفن ها و مکاتبات و رفتار افراد کابینه را تحت کنترل قرار دادیم و پس از مدتی مایوس شدیم، چون هیچ نشانی از جاسوس پیدا نکردیم. پس از مدتی جستجو، ناامیدانه و عاجزانه درخواست شناسایی و معرفی جاسوس در کابینه را از شوروی کردم. از «ک‌گ‌ب» اطلاع دادند که «معاون اول تو در کابینه، جاسوس سازمان سیا است.»
من از این خبر متحیر شدم و پس از اتمام یکی از جلسات کابینه از وی خواستم بماند. سپس اسلحه را روی شقیقه معاون اول گذاشتم و از وی سوال کردم آیا تو جاسوس سیا هستی؟ او که متوجه شد قضیه لو رفته است به جاسوسی خود اعتراف کرد.
تیتو از او سوال کرد از چه وقت با سیا همکاری
می‌کنی؟ معاون اول گفت: از زمان دانشجویی!
 تیتو: در این مدت با تمام کنترل های امنیتی، هیچ ارتباطی با سیا، از تو کشف نشد؟
معاون اول: الان نیز هیچ ارتباطی با سیا ندارم.
 تیتو: چگونه عضوی هستید که ارتباط ندارید؟
معاون اول: سیا مسئولیتی به من واگذار کرده که وظیفه‌ام را انجام می‌دهم!
 تیتو: مسئولیت تو چیست؟
معاون اول: به من ماموریت داده شده تا «در سپردن پست‌ها به افراد غیرتخصصی و ناهمسو عمل کنم» و تا کنون هم این‌گونه عمل کرده‌ام!
تیتو می‌گوید: نگاهی کردم به افراد کابینه و مدیران ارشد، دیدم همین طور است! هیچ کس سر جای خودش نیست ! مثلا طرف دکترای کشاورزی دارد ولی وزیر نیرو است و یا دیگری برق خوانده اما وزیر مسکن است! طرف دکترای خریدنی گرفته وزیر صنعت است و یا طرف اصلا سواد اقتصادی ندارد وزیر اقتصاد است.
سپس معاون اول و جاسوس تیتو می‌گوید: تحلیل سیا این بوده و هست که با این روش، انقلاب بدون کودتا و حمله خارجی از درون متلاشی می‌شود.
از بزرگمهر حکیم پرسیدند: علت انقراض دولت ساسانی چه بود؟ بزرگمهر پاسخ گفت: کارهای بزرگ را به افراد کوچک سپردند و کارهای کوچک را به بزرگان. کوچک‌ها از عهده کار بزرگ بر نیامدند و بزرگان به کار خرد دل نسپردند.
در حکایت ملا نصیرالدین آمده است: روزی ملا نصرالدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت. ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را به‌طرف پایین هدایت کرد. ملا نمی‌دانست که خر از پله بالا می‌رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی‌آید. هر کاری کرد، الاغ از پله پایین نیامد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد تا استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می‌پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می‌خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی‌شود. برگشت و بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف آویزان شده است. بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد. ملا نصرالدین گفت: لعنت بر من که نمی‌دانستم که اگر خری به جایگاه رفیع و پست مهمی برسد، هم آنجا را خراب می‌کند و هم خودش را می‌کشد.