بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینهها و شرایط انعقاد معاهده برجام -91
همه اشتباهات روحانی در برجام
سهراب صلاحی
این واقعیت تلخ مورد اثبات قرار گرفت که توافقنامه برجام یک تعهد بینالمللی که در صورت نقض آن از سوی آمریکا، مستوجب مسئولیت بینالمللی در چارچوب حقوق بینالملل باشد، نیست. برخلاف طرف مقابل که تعهدات آنها از هیچ ضمانت حقوقی برخوردار نیست، دولت یازدهم متعهد به انجام همه تعهدات است و درصورت نقض آن از سوی ایران تمام قطعنامهها باید اجرا گردد.
واقعیت تلخ دیگری نیز در روابط بینالملل مطرح شد و آن این مسئله بود که حتی مهمترین تعهد بینالمللی شکلگرفته در حقوق بینالملل متعارف که منشور سازمان ملل است و جهانشمولترین معاهده بینالمللی به شمار میرود، نیز به دلیل برخوردار بودن اعضای شورای امنیت از حق وتو که چنین تبعیضهایی در معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای و دیگر ساختارهای بینالمللی نیز ادامه یافت، نتوانسته است مانع پیشگیری از جنگ در روابط بینالملل شود که نمونه آشکار آن تهاجم آمریکا و انگلیس در 2003 به عراق برخلاف مخالفت صریح سه عضو دیگر شورای امنیت، یعنی چین، فرانسه و روسیه بود؛ زیرا به تعبیر آمریکاییها قاعده برای اقدام دولت آنها در تغییر بعضی رژیمها، حقوق بینالملل نیست بلکه مخالفت آن کشورها با سیاستهای آمریکا است که آن را بهعنوان تهدید علیه این کشور تفسیر مینمایند؛ بنابراین، این سخن که برای پیشگیری از تحمیل جنگ بر کشور، در برجام و یا هر معاهده دیگری به دشمن امتیاز واگذار شده است، از هیچ مبنای تاریخی و حقوقی برخوردار نیست و صرفاً برای فرار از مورد سؤال قرار گرفتن از سوی مردمی است که فرزندان و دانشمندانش با مجاهدت شبانهروزی و تقدیم چند شهید گرانقدر، با فراهم کردن ذخیره قابل توجهی از اورانیوم غنیشده، کشور را ازنظر بازدارندگی در سطح بسیار بالای قرار داده بودند و متأسفانه اکنون کشور از این مؤلفه بسیار مهم قدرت خالی شده است.
در فصل پنجم عمق استراتژیک جمهوری اسلامی بهعنوان یگانه عامل بازدارنده در روابط بینالملل مورد بحث قرار گرفت و تأکید شد که اگرچه در برجام کشور از ذخایر استراتژیک و بازدارنده اورانیوم غنیشده خالی شد، اما از بازوان پرقدرت دیگری و به تعبیری بهتر از مؤلفههای متنوع و عمیق قدرت برخوردار است. ازجمله مهمترین آنها، مردم بنیان بودن قدرت است که در طول چهار دهه عمر انقلاب اسلامی در همه صحنهها، بهعنوان امتیاز ویژه جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با دیگر نظامهای سیاسی، تجربه مثبت و موفق خود را نشان داده است. این عنصر بسیار مهم آنگاه که با رهبری دینی که با عواطف و اعتقادات مردم پیوند خورده است و آنهم بهخوبی در همه صحنهها و حوزهها، ملی و بینالمللی، کارایی بسیار مثبت و راهگشای خود را به رخ جهانیان کشانده تا جایی که حتی دشمنان عنود این ملت به این امتیاز ویژه انقلاب اسلامی، بارها اعتراف کرده و آن را علت اصلی شکست طراحیهای بسیار پیچیده خود در رابطه با به انفعال کشاندن نظام اسلامی دانستهاند، پیوند این دو، باعث شده است که بهرغم همه دشمنیها، مردم و نظام اسلامی در راه تبدیل ایران اسلامی به یک قدرت بینالمللی پلهها و صخرههای بسیاری برای رسیدن به آن قله رفیع را پیموده و همچنان مصرند که تا پله آخری که درواقع، بنیان گذاشتن تمدنی جدید در چارچوب آموزههای اسلامی است، مسیر را ادامه دهند.
در این مسیر امتیازات ویژه جغرافیایی و پیشینه فرهنگی و تاریخ درخشان ایران عزیز نیز الهامبخش دستیابی به این هدف است که با توجه به قرار گرفتن ایران در راهبردیترین منطقه جهان و وجود منابع عظیم طبیعی و انسانی و همچنین پیشینه درخشان تمدنی، ازجمله مهمترین عوامل انگیزشی برای رسیدن به آن قله رفیع است. افزون بر این سه عنصر اساسی، برخوردار بودن کشور از نیروهای مسلح قدرتمند و اعتقادی، پیشرفتهای دفاعی و موشکی که به یکی از بزرگترین دردسرهای نظام سلطه تبدیل شده است، وجود گروههای قدرتمند مقاومت اسلامی که از مدیترانه تا کشمیر و از دریای سرخ تا خزر قد کشیدهاند و با محوریت ایران اسلامی توانستند شکستهای پیاپی بر آمریکا و دولتهای همپیمان آن تحمیل کنند، نقاط مثبتی است که عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را تشکیل میدهد.
در کنار مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی ایران، دشمن نیز از نقاط ضعف بسیار مهمی چون گروگان بودن رژیم صهیونیستی در میان نیروهای هوشیار مقاومت اسلامی که در صورت هرگونه اشتباهی از سوی آنها در ایجاد درگیری نظامی، شهرهای مهم رژیم صهیونیستی بهشدت هدف قرار خواهد گرفت، همچنین دولتهای وابسته به آمریکا که به تعبیر دونالد ترامپ دو هفته بدون پشتیبانی این کشور و به تعبیر کالین پاول، وزیر خارجه دولت اول بوش پسر ظرف چند ساعت از جغرافیای سیاسی جهان حذف خواهند شد، بهعلاوه وجود پایگاههای آمریکا در منطقه و بر روی آب و از همه مهمتر، گروگان بودن انرژی در دستان پرقدرت مقاومت اسلامی که از آن بهعنوان خون صنعت امروز سخن گفته میشود، نقاط ضعف دشمن است که برای جمهوری اسلامی از عوامل بازدارنده به شمار میرود که بهتفصیل در فصل پنجم مورد بحث قرار گرفت.
فصل آخر که درواقع فصلی انضمامی است با تأکید بر این مسئله شروع شد که دولت یازدهم باید با استفاده از ظرفیت کارشناسی کشور در تبیین و تحلیل مسائل استراتژیک به این واقعیت دست مییافت که هم به جهت شکست در عراق و تحمیل پیامدهای منفی آن بر سیاست داخلی و خارجی این کشور و هم به جهت در پیش گرفتن سیاست یکجانبهگرایی در عرصه روابط بینالملل و خصوصاً به سبب پیشرفتهای داخلی و خارجی نظام اسلامی و ابتنای آن بر قدرت مردمی و با پشتوانه نظری و آموزههای اسلامی و تجربه عالی مدیریت و رهبری در انقلاب اسلامی، آمریکا قدرت اجماعسازی علیه جمهوری اسلامی ایران را از دست داده است و منطقه و جهان نیز بههیچوجه تحمل راهاندازی جنگ دیگری آنهم با جمهوری اسلامی را ندارد.
افزون بر اشتباه فوق، اشتباهات دیگری ازجمله: راهبردی تلقی کردن مذاکره به این معنا که دولت یازدهم از قبَل مذاکره در پی ایجاد رابطه با آمریکا بود، بهجای اینکه مطابق سیاستی که از سوی نظام اعلام شده بود به مذاکره هستهای نگاهی تاکتیکی داشته باشد؛ همچنین عدم استفاده از ظرفیتهای ملی؛ ناتوانی در استفاده از ظرفیت عظیم پیروزهای نظام اسلامی در منطقه و در موضع تدافعی قرار گرفتن دولت در مقابل طرفهای غربی در طول مذاکره، باعث شد که از خطوط قرمزی که نظام برای مذاکره و تدوین توافقنامه مشخص کرده بود نیز تخطی شود و نتیجه آن شود که به تعبیر وزیر خارجه انگلیس تنها پیروزی غرب در سه دهه اخیر که برجام بود، در مقابل انقلاب اسلامی ورق بخورد.
نهایت اینکه اهل تحقیق، حتی مردم عادی میدانند که داشتن توانایی هستهای یکی از سمبلهای هویتی دولت پیشرفته و مدرن است و لزوماً به معنای تلاش برای ساخت سلاح هستهای نیست و بسیاری از مسئولین آمریکایی نیز به این واقعیت اعتراف داشتهاند که ایران به دنبال ساخت سلاح هستهای نیست، اما دلیل اینکه این برنامه به موضوعی بحثانگیز در عرصه بینالملل تبدیل شد، این است که امروزه جمهوری اسلامی ایران به مرکز ثقل کانونهای مقاومت در منطقه و جهان درآمده است. این کانونها یا برگرفته از آموزههای انقلاب اسلامی و یا تحت تأثیر آن شکل گرفته و در مقابل قدرتهای جهانی که در پی آنند که منافع خود را در قالب نُرم و ساختار بر نظام بینالمللی حاکم نمایند، قرار گرفتهاند. ازاینرو پیگیری سیاست هستهای شدن کشور باعث تحکیم و تقویت هویت انقلابی در کشور و تأثیر گسترده آن بر منطقه و جهان خواهد شد و برعکس عقبنشینی از خواست منطقی ملت ایران در دستیابی به چرخه سوخت هستهای و استفاده از مواهب آن در حوزههای گوناگون علمی که مطابق قرارداد ان.پی.تی است که جمهوری اسلامی یکی از اعضای آن است، باعث مخدوش شدن هویت اسلامی نظام جمهوری اسلامی شده و خود مهمترین تهدید علیه امنیت ملی کشور به شمار میرود، کما اینکه پس از قرارداد برجام، تهدیدات آمریکا علیه ایران افزایش یافت و معلوم شد که تن دادن به خواستههای غرب باعث تخفیف فشارها نمیشود و در پیش گرفتن روحیه سازشکاری این خطر را نیز به دنبال دارد که تصویر ضعیفی چه در داخل و چه در صحنه بینالمللی بجای گذاشته و دشمن را برای پی گیری شرارتهای خود علیه ملت ایران جسورتر نماید.