kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۳۴۰۵
تاریخ انتشار : ۰۷ آبان ۱۳۹۸ - ۲۰:۴۶
بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینه‌ها و شرایط انعقاد معاهده برجام

سرگذشت عجیب انرژی هسته‌ای از اصلاحات تا اعتدال




 سهراب صلاحی
 برای جلوگیری از تأثیرگذاری تبلیغات مسموم آمریکایی‌ها، نظام اسلامی با 6 تا 8 ماه تعلیق موافقت نمود. اما بعد از 30 ماه تعلیق، آشکار شد که غربی‌ها در یک سیاست گام‌به‌گام در پی تعطیلی صنعت هسته‌ای هستند، اما تشدید مشکلات آمریکا در عراق، ملت ایران را نسبت به اهداف آنها در منطقه هوشیار کرده و ازاین‌رو جمهوری اسلامی ایران بیش از گذشته بر حقوق هسته‌ای خود پافشاری کرد و ضمن اینکه عقب‌نشینی در این مسئله را شکستن استقلال کشور تلقی نمود، تلاش برای خودکفا شدن در تولید سوخت هسته‌ای را ادامه داد و باعث شد جمهوری اسلامی ایران به باشگاه هسته‌ای جهان بپیوندد.
بر این پایه بود که دستیابی به چرخه کامل سوخت به‌عنوان بخشی از اعتمادبه‌نفس ملت ایران تلقی شد که نباید بر سر آن سازش کرد که طرف مقابل، رویکرد توافقی و همکاری‌جویانه نظام در دولت هشتم در بحث هسته‌ای را رویکردی سازشکارانه تلقی کرد و در پی آن بود که با طولانی کردن روند تعلیق، ختم فعالیت‌های هسته‌ای در ایران را اعلام نماید؛ اما نظام جمهوری اسلامی در مقابل این توطئه ایستاد و شرایط تروئیکای اتحادیه اروپا که موسوم به چارچوبی برای توافقات بلندمدت بود را نپذیرفت و از سوی دولت ایران به‌صورت رسمی فعالیت‌های غنی‌‌سازی از سر گرفته شد و برخلاف موازین و حقوق بین‌الملل، با جنجال‌‌سازی و پرونده‌‌سازی که با تلاش آمریکا و اسرائیل که از سوی هرکدام با اهداف مشترک و متفاوت از موضوع هسته‌ای ایران صورت گرفته بود، با فشار و نفوذی که آمریکا بر ساختار سازمان ملل داشته و دارد، به شورای امنیت رفت.
راه‌اندازی مجتمع تولید آب‌سنگین اراک یک ماه پس از صدور اولین قطعنامه شورای امنیت، تصویب قانون الزام دولت به تجدیدنظر در همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای یک روز بعد از صدور دومین قطعنامه شورای امنیت شماره 1737 و اعلام ورود به مرحله تولید صنعتی سوخت هسته‌ای بلافاصله پس از صدور قطعنامه شماره 1749 نشان از این عزم راسخ بود که کشورمان بر اساس راهبرد مقاومت و در چارچوب قرارداد ان.پی.تی، از حقوق ملت در زمینه برخورداری از دانش هسته‌ای که زمینه پیشرفت کشور در حوزه‌های گوناگون است کوتاه نیامد. راهبردی که نظام در این عرصه در مقابل غرب پی گرفت همان راهبردی بود که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و خارج شدن ایران به‌عنوان یک کشور نیمه‌مستعمره از چرخه سیاست خارجی غرب و آمریکا، یعنی راهبرد مقاومت بود.
تردیدی نیست که تحریم‌های اقتصادی و به‌خصوص تحریم‌های مالی توانست تا حدودی اقتصاد ایران را تحت تأثیر قرار دهد که در ارزیابی‌ها، این تأثیر از 20 تا 40 درصد بیان شده است به‌خصوص با توجه به ساختار انحصاری بازار مالی جهان و تحولات فناوری که در نظارت بر این ساختار از سوی چند قدرت به‌ویژه آمریکا وجود دارد که اجازه می‌دهد تحریم‌های مالی را با سهولت و سرعت بیشتری به اجرا بگذارند، اما هدف آمریکایی‌ها یعنی تغییر رفتار جمهوری اسلامی علیرغم تحمیل هزینه‌های اقتصادی بر کشور، نتوانست یه نتیجه برسد و به همین دلیل بود که بار دیگر و پس از تحمیل شکست‌های سنگین در عرصه سیاست خارجی به‌خصوص عراق و لبنان و غزه، برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران پیش‌قدم شدند. درنهایت فصل اول با بررسی این مسئله ادامه یافت که از منظر حقوقی، ارجاع پرونده ایران هم به لحاظ ماهوی و هم به لحاظ شکلی به شورای امنیت، توجیه قانونی نداشته و درنهایت با بررسی سیاست هسته‌ای آمریکا نسبت به دگر کشورها، این واقعیت تبیین شد که برجسته‌‌سازی و پرونده‌‌سازی برای موضوع هسته‌ای ایران در راستای سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا صورت گرفت.
فصل دوم اختصاص به تبیین سیاست‌های کلان آمریکا در ابتدای قرن بیست و یکم که تحت عنوان خاورمیانه بزرگ و با دو هدف تبدیل آمریکا به قدرت هژمون جهانی و تبدیل رژیم صهیونیستی به قدرت برتر منطقه و امتداد قدرت آمریکا، تدوین شده بود اختصاص یافت. همچنین این موضوع مورد بررسی قرار گرفت که آمریکایی‌ها در توجیه این سیاست به مفهوم‌‌سازی «استثناگرایی فرهنگی» و لزوم جهانی‌‌سازی فرهنگ آمریکا و همچنین لزوم اتخاذ «رویکرد یک‌جانبه‌گرایی» در عرصه بین‌الملل برای پیگیری اهداف کلان آمریکا، پرداختند، تبیین شد. این فصل با تبیین دو هدف راهبردی آمریکا یعنی لزوم تسلط کامل بر کانون انرژی جهان و غرب آسیا و همچنین مهار انقلاب اسلامی به‌عنوان مهم‌ترین چالشگر نظام سلطه به‌عنوان الزامات اولویت‌دار دستیابی آمریکا به دو هدف کلان در سیاست خارجی ادامه یافت و درنهایت دلیل اصلی برجسته‌‌سازی سلاح‌های کشتارجمعی در منطقه که ابتدا نسبت به عراق صورت گرفت و آنگاه و پس‌ازاینکه آمریکایی‌ها با اشغال افغانستان و عراق به‌طور بی‌سابقه‌ای در منطقه خیمه زدند، با هدف تغییر رفتار جمهوری اسلامی و موافقت با برنامه خاورمیانه‌ای آمریکا و یا تسلیم این کشور، موضوع هسته‌ای ایران را برجسته و درواقع به پرونده‌‌سازی در راستای عملیاتی کردن سیاست خارجی آمریکا در این رابطه پرداختند.
فصل سوم با این سؤال، مفروض که آمریکایی‌ها در یک توافق سیاسی به حسن روحانی تعهد داده بودند که در صورت عقب‌نشینی و واگذاری امتیازات درخواستی آن‌ها، ایران مورد تهدید و یا تهاجم از سوی آمریکایی‌ها قرار نخواهد گرفت، همچنین فرض بر اینکه آنها در این سطح از قدرت بوده و جسارت اتخاذ چنین تصمیمی را داشتند، شروع شد. در ابتدا تلاش شد تا با کنکاشی در تاریخ روابط بین‌الملل، ازنظر تاریخی عمل به قول و وعده از سوی آمریکایی‌ها در بوته آزمایش قرار گیرد. ضمن مباحثی که در این رابطه مطرح شد، تجربه تاریخی به ما ثابت کرد، آنچه در روابط آمریکا و دیگر کشورها برای آنها مطمح نظر است رسیدن به خواست استعماری آن‌هاست و پس‌ازآنکه به‌اصطلاح «خر آنها از پل گذشت»، هیچ اعتباری برای قول و قرارهای خود قائل نیستند. برای مثال: انجام کودتا علیه دولت ملی ایران در 1332 درحالی‌که به دکتر مصدق فهمانده بودند که وی را در احقاق حق ملت ایران در ملی شدن نفت کمک خواهند کرد؛ تحریک صدام در حمله به ایران و پشتیبانی همه‌جانبه از رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی و آنگاه ایجاد دام برای صدام در حمله به کویت و سرانجام حمله به صدام و نابودی وی و زیرساخت‌های عراق در دو جنگ 1991 و 2003؛ نقض عهد با لیبی و قتل قذافی و به خاک سیاه نشاندن کشور لیبی؛ وادار کردن یاسر عرفات در خیانت به آرمان فلسطین با زمین گذاشتن اسلحه و پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی در عوضِ تشکیل دولت مستقل فلسطین و سرانجام و به‌طور آشکار و صریح، پاره کردن قول و قرارهای دولت آمریکا در تعهدی که به عرفات در صلح اسلو داده بود گرچه به این هم اکتفا نکردند و یاسر عرفات را نیز مانند قذافی کشتند. همان‌طور که به‌تفصیل در فصل سوم گذشت، نقض عهدهای مکرر آمریکا در روابط بین‌الملل منحصر به مسلمانان نشد و دامن کره شمالی و روسیه را نیز گرفت؛ بنابراین تجربه تاریخی ثابت می‌کند که حتی اگر آمریکایی‌ها به حسن روحانی، رئیس‌جمهور ضمانت‌نامه کتبی تقدیم کرده بودند که در صورت تسلیم در مقابل تقاضاهای طرف مقابل در بحث هسته‌ای، جمهوری اسلامی ایران را مورد تهدید و تهاجم نظامی قرار نخواهند داد، ایشان نباید به آنها اعتماد می‌نمود که درنتیجه، یکی از دو هدف عقب‌نشینی در مذاکره و واگذاری امتیازهای بسیار بزرگ و در بعضی مواقع ممنوع شدن دائمی ایران از تحقیق در بعضی حوزه‌های علمی را به جهت جلوگیری از تحمیل جنگ بر کشور مطرح نماید که اساساً آمریکایی‌ها در وضعیتی نبودند و نیستند که درصدد جسارت به خاک و کیان جمهوری اسلامی ایران برآیند.
فصل چهارم نیز برای پاسخ به همان سؤال فصل سوم، منتها از منظر حقوقی شکل گرفت. بر این پایه، سؤال چنین مطرح شد که حتی اگر آمریکایی‌ها به رئیس‌جمهور ایران تعهدی بین‌المللی مبنی بر عدم تهدید و تهاجم به رئیس‌دولت یازدهم تسلیم می‌کردند که در چارچوب حقوق بین‌الملل تعهدی حقوقی به شمار می‌رفت که در صورت نقض آن، این کشور مسئولیت بین‌المللی می‌داشت و با پشتوانه این تعهد دکتر روحانی اعلام نموده است که توانسته است با مذاکره هسته‌ای، ابر جنگ را از کشور دور نماید، آیا در وضعیت کنونی و با توجه به تسلط آمریکا بر ساختارهای بین‌المللی، در صورت نقض این تعهد از سوی دولت آمریکا، در عرصه بین‌المللی قوه قاهره‌ای وجود دارد که بتواند مسئولین این کشور را پشت میز محاکمه آورده و این کشور را مجبور به جبران خسارت نماید؟