بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینهها و شرایط انعقاد معاهده برجام -65
قدرت پیشنیاز استقلال ملی
سهراب صلاحی
اسلام در روابط بینالملل بر مراعات تعهدات و پیمانها تأکید فراوانی دارد و تا هنگامیکه طرف پیمان بر عهد خود استوار باشد، مقررات داخلی را مجوزی برای نقض پیمان نمیداند، ازاینجهت بود که پس از انعقاد صلح حدیبیه با مشرکین مکه، دو نفر از مسلمانان بهنامهای ابوجندل و ابوبصیر که از سوی قریش شکنجه شده بودند و تقاضای پناهندگی به مدینه داشتند، پیامبر (ص) از پذیرش آنها خودداری نمود درحالیکه حتی پناه دادن به غیرمسلمانی که مظلوم واقع شده است نیز در حقوق اسلامی واجب است اما انجام این تکلیف در حدودی است که با عهود مسلمانان و دیگران منافاتی نداشته باشد.
از سوی دیگر جعل قاعده نفیسبیل و استقلالخواهی در روابط مسلمانان و غیرمسلمانان به جهت عدم ولایت کافران بر مسلمانان است که اجازه نمیدهد ایجاد روابط و انعقاد پیمانها باعث سلطه کافران بر مسلمین شود و درصورتیکه پس از انعقاد قرارداد این نکته کشف شود که قرارداد منعقده باعث زیان شدید جامعه اسلامی است با استفاده از قاعده «لاضرر و لاضرار در اسلام» قاعده قبلی «اوفوا بالعقود» خنثی میشود همچنانکه میرزای شیرازی بر اساس همین قاعده، قرارداد منعقده بین دولت قاجار و شرکت «رژی» انگلیس در انحصار توتون و تنباکو را لغو و بیاثر اعلام کرد و به همینگونه معاهدات بسیاری که بین رژیم پهلوی و بعضی دولتهای غربی ازجمله معاهده «سنتو» منعقد شده بود با وقوع انقلاب اسلامی به جهت پایمال کردن استقلال کشور ایران، لغو و بیاثر اعلام شد.
بر همین اساس و با تبیین اصل نفی سلطه و لزوم حفظ استقلال کشور در روابط با دیگر کشورها از سوی مروجان اندیشه اسلامی بهویژه امام خمینی(ره) بود که لزوم قطع وابستگی و حفظ عزت و کرامت مسلمانان ایرانی را ایجاب نمود و باعث تحرک گسترده مردم در قطع وابستگی و قطع سلطه آمریکا و غرب بر ایران و پیدایش انقلاب اسلامی شد.
شعار استقلال در دوران انقلاب اسلامی ایران از سویی اعتراض به نادیده گرفتن این اصل مهم از سوی قدرتهای غربی در تاریخ معاصر ایران و از دگر سو بر مبانی محکم ایدئولوژی اسلامی استوار بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، با تکیه بر این مبانی بود که سبب شد شیوه جدیدی در سیاست خارجی ایران گشوده شود که از سویی ازلحاظ مدیریت سیاسی مستقل و از غرب تأثیرپذیر نباشد و از دگر سو و برخلاف رژیمهای انقلابی آن زمان در دامن شوروی نیز نغلتد، بلکه ضمن خروج از مدار نظام سرمایهداری غرب، با هر دو ابرقدرت ـ که درواقع ازنظر فکری از یک آبشخور ارتزاق میشدند اما متفاوت عمل میکردند ـ یک اندازه خصومت نشان دهد و رویکرد جدیدی برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ در عرصه بینالمللی ارائه نماید.
علاوهبر اینکه پیشینه ایران اثبات مینماید که این کشور توانایی و ظرفیت لازم را دارد که بهعنوان یک قدرت بزرگ در جهان نقش ایفا نماید، ازآنجاکه همیشه قربانی تجاوز قدرتهای بزرگ و حتی همسایگان خود بوده است، ازاینرو داشتن استقلال و اصرار بر مقاومت در مقابل قدرتهای استعماری که در پی آنند که این کشور را به دوران قبل از انقلاب که درواقع کشوری نیمه مستعمره بود برگردانند، به یک گفتمان غالب تبدیل شده است که البته دستیابی به این هدف هزینههایی نیز دارد؛ زیرا قدرتهای استعماری و بهخصوص آمریکا بر این باور هستند که در صورت عقبنشینی جمهوری اسلامی ایران از حقوق هستهای خود که مانع مهم دستیابی ایران به استقلال و پیشرفت در حوزههای گوناگون خواهد بود، آنگاه میتوانند خواستههای خود را یکی بعد از دیگری بر این کشور دیکته کنند. پیگیری این سیاست، هنگامیکه هنوز مرکب امضاء قرارداد برجام خشک نشده و آمریکا در تلاش برای ایجاد محدودیت بر قدرت دفاعی کشور تحت عنوان برجام2 و همچنین از بین بردن نفوذ کشور در منطقه تحت عنوان برجام3 برآمد که با پایداری و مقاومت رهبری مواجه شد، مثال روشنی از این فزونطلبی است.
درهرحال به تعبیر جرج پرکویچ، (کارشناس بنیاد کارنگی) داشتن توانایی هستهای یکی از سمبلهای هویتی دولت پیشرفته و مدرن است و لزوماً به معنای تلاش برای ساخت سلاح هستهای نیست. جرمی هاموند نیز بیان میدارد که ایران به دنبال سلاح هستهای نیست، او معتقد است برنامه هستهای ایران صلحآمیز است و دلیل اینکه این برنامه به موضوعی بحثانگیز تبدیل شود، این است که ایران بهعنوان یک کشور مستقل نمیخواهد از دستورات غرب بهویژه آمریکا پیروی کند.
به تعبیر یکی از محققان، امروز دستیابی به چرخه کامل سوخت و توانایی هستهای بهعنوان بخشی از اعتمادبهنفس ملت ایران به خود تلقی میشود که نباید بر سر آن سازش کرد؛ که متأسفانه تلقی طرف مقابل از رویکرد توافقی و همکاریجویانه نظام در دولت هشتم در بحث هستهای رویکردی سازشکارانه تعبیر و دشمن در پی آن بود که با طولانی کردن روند تعلیق، ختم فعالیتهای هستهای در ایران را اعلام نماید.
با وجود تلاش دولت هشتم برای کاهش تنشها و درگیریها بین ایران و آمریکا و حتی همراهی با آمریکا در بعضی حوزهها، در سال 2002، رئیسجمهور آمریکا ایران را به همراه عراق و کره شمالی در گروه کشورهای محور شرارت قرار داد و آمریکاییها آشکارا امنیت ملی کشور را تهدید کردند و درصدد برچیدن صنعت هستهای کشور برآمدند.
همانطور که در صفحات قبل گذشت، نظام اسلامی در مقابل این توطئه ایستاد، شرایطی که تروئیکای اتحادیه اروپا (انگلیس، فرانسه و آلمان) موسوم به چارچوبی برای توافقات بلندمدت بود را نپذیرفت و از سوی دولت ایران بهصورت رسمی فعالیتهای غنیسازی از سر گرفته شد و با تلاشهای آمریکا پرونده هستهای ایران نیز به شورای امنیت رفت و جمهوری اسلامی ایران در مقابل، رویکرد مقاومت را برگزید.
آنچه که از مقاومت هستهای ایران مبرهن بود این بود که بحث هستهای به یک شاخص مهم هویت ملی در کشور تبدیل شده، زیرا علاوهبر اینکه پیمودن راه پیشرفت کشور، حفظ هویت جمهوری اسلامی و همچنین حفظ امنیت کشور در گرو هستهای شدن است، اساساً دستیابی به این دانش بسیار مهم و راهبردی، یکی از الزامات مهم تبدیل جمهوری اسلامی به یک قدرت بینالمللی است. هرچند غربیها ازسرگیری غنیسازی توسط جمهوری اسلامی را بهعنوان اقدامی در جهت نقض خط قرمز خود تلقی نمودند.
نهایت اینکه ایران در منطقهای قرار گرفته که علاوهبر چهار کشور روسیه، هند، پاکستان و رژیم صهیونیستی که دارای سلاحهای هستهای هستند، آمریکا هم که از بزرگترین زرادخانههای هستهای جهان برخوردار است، از طریق پایگاههای نظامی در بعضی کشورهای منطقه و با حضور در ناوگانهای دریایی آن، حضوری گسترده دارد. همچنین محیطهای امنیتی در چهار منطقه پیرامونی آسیای مرکزی، خلیجفارس، قفقاز و غرب آسیا میتواند برای دولتهای پیرامونی چالش ایجاد نماید.