kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۷۷۸۷
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۱

امامت؛ عهد و فرمان خدا به مردم(خوان حکمت)


   قرآن ازطرف خدا نازل شد، باران هم از خدا نازل شد؛ منتها نزول قرآن به نحو تجلّي است و نزول باران به نحو تجافي. فرق اين دو امر آن است که در تجافي چيزي که در بالاست در پايين نيست، چيزي که در پايين است در بالا نيست. باران مادامي که در فضاست، روي زمين نيست و وقتي به زمين افتاد در فضا نيست، اين به نحو تجافي است. اما قرآن وقتي نازل شد به نحو تجلّي است. قرآن را خدا آويخت نه انداخت. باران را به زمين مي‌اندازد مي‌شود تجافي؛ قرآن را خدا به زمين نينداخت، به زمين آويخت؛ يک طرف قرآن به دست ذات اقدس اله است که در حديث ثقلين آمده، در ساير احاديث آمده. اينکه به ما گفتند: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً)،(1) به اين طناب تمسک کنيد براي اينکه اين طناب به يک جاي بلندِ مستحکم بسته است. اگر طناب در کنار يک مغازه‌اي افتاده باشد، مشکل خودش را حل نمي‌کند، اين اعتصامي ندارد. اعتصام به آن حبلي سودآور است که به دست حکيمي بسته باشد. اگر قرآن کريم را خدا نازل کرد يعني آويخت و اگر باران را نازل کرد يعني انداخت و اگر ليله قدر، ليله نزول قرآن است يعني ليله اعتصام به حبل آويخته است و نه انداخته.
تشیع مردم ایران به برکت وجود امام رضا(ع) و خاندان رسالت
مهم‌ترين بياني که ذات اقدس اله درباره قرآن کريم دارد، در سخنان نوراني امام هشتم علي بن موسي‌الرضا المرتضي(ع) آمده که حضرت اين معارف را بهره همه، مخصوصاً ايراني‌ها قرار داد. وجود مبارک امام رضا(ع) وقتي وارد ايران شد، مکتب تشيع را به همراه خود آورد.
ايران را غدير فتح نکرد، سقيفه فتح کرد. اجداد ما از غدير باخبر نبودند، از اهل بيت باخبر نبودند. بسياري از ايراني‌هاي صدر اسلام، اهل سقيفه درآمده بودند. وقتي وجود مبارک امام رضا از يک طرف، سيد عبدالکريم حسني از طرف ديگر، امام احمد بن موسي از طرف ديگر، فاطمه معصومه(علیهم السلام) از طرف ديگر آمدند، برکت غدير آمد و اجداد ما شيعه شدند، وگرنه فخر رازي از اهل همين تهران است که سنّي است، ساير علماء از همين منطقه هستند که سنّي هستند، اجداد ما به برکت امام هشتم شيعه شدند لذا ما ايام کرامت را ايام تشيع مي‌دانيم، ايام فرشته‌شدن مي‌دانيم. اجداد ما را اينها نجات دادند يعني دهه کرامت نجات داد، وگرنه پدران ما و نياکان ما غير از تيم و عدي قبيله‌اي را نمي‌شناختند، بني‌هاشم را نمي‌شناختند، اهل بيت را نمي‌شناختند. مگر آن روز ممکن بود کسي با وجود جريان بسته آن روز باخبر باشد. وجود مبارک امام هشتم وقتي وارد سرزمين خراسان شد سؤال کرد که مسئله مهم در اينجا چيست؟ عرض کردند مسئله امامت و خلافت است. حضرت فرمود: اينها از خلافت و امامت چه خبري دارند؟! اينها چه مي‌دانند امامت و خلافت چيست؟! آن سخنراني نوراني که مرحوم کليني نقل کرد، ديگران هم نقل کردند از وجود مبارک امام هشتم به ما رسيده است فرمود: «اَلإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَد»، «وَ هُوَ بِحَيْثُ النَّجْمُ مِنْ يَدِ الْمُتَنَاوِلِينَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِينَ فَأَيْنَ الِاخْتِيَارُ مِنْ هَذَا وَ أَيْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أَيْنَ يُوجَدُ مِثْلُ هَذَا» (امام، يگانه‌ روزگار خويش است، كسي همسان او نيست، او چونان ستاره‌اي بلند مرتبه است كه دست‌ها را به آن راهي نيست، چه رسد به اينکه او را برگزينند و مانند چراغي فروزان پيش‌ روي مردم قرار دهند...؛(2) امام ستاره آسمان است، با دست، کسي نمي‌تواند به آسمان دست‌درازي کند و ستاره را بگيرد يا مسح کند. مگر امامت را مي‌شود شناخت؟! مگر ولايت را مي‌شود بدون غدير شناخت؟! مگر حقيقت امامت يک امر انتصابي است؟!
ادعيه چند قسم است: بعضي از اين ادعيه فقط طلب مغفرت است، طلب گشايش زندگي است، حل حاجت است، بعضي از اين ادعيه مسائل کلامي است، مسائل فلسفي است، مسائل اعتقادي است، مسائل عميق علمي است. فهميدن بعضي از اين ادعيه قوي‌تر و غني‌تر از مسئله: «لَا تَنْقُضِ الْيَقِينَ أَبَداً بِالشَّكِّ»(3) استصحاب است، آن را با هفت يا هشت سال درس خواندن مي‌شود فهميد، اما بعضي از ادعيه را با هفت يا هشت سال درس خواندن يقيناً نمي‌شود فهميد. آن دعاهاي ماه رجب از همين قبيل است. اين دعايي که به ما آموختند وقتي بعد از نماز مي‌خواهيد دعا کنيد يا در غير حالت نماز دعا کنيد بگوييد: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»،(4) اين نظير روايت‌هاي «رُفِعَ ... مَا لايَعْلَمُونَ»(5) و امثال ذلک نيست که با هفت يا هشت سال درس خواندن حل بشود.
امامت؛ انتصابي است يا انتخابي؟
 آيا مسئله امامت انتصابي است يا انتخابي؟ آيا امام را مردم انتخاب مي‌کنند که آنها مي‌گويند يا امام و امامت عهد خداست که خدا مي‌گويد؟ ما مي‌گوييم امامت عهد خداست و خدا بايد عطا کند ،چه اينکه به خليل حق فرمود: (لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)؛(6) بايد بدانيم که اين عهد، فاعل «ينال» است، يعني امامت عهد من است، ميثاق من است، حکم من است، فرمان من است. اين فرمان بايد از بالا صادر بشود، اين سِمَت الهي است، سِمَت مردمي نيست. امامت انتخابي نيست تا مردم به کسي رأي امامت بدهند؛ امامت انتصابي است، چون خود ائمه از طرف ذات اقدس اله فرمودند اگر کسي بخواهد امام را بشناسد بايد پيغمبر را بشناسد، اگر بخواهد پيغمبر را بشناسد، بايد خدا را بشناسد، چرا؟ چون امامت جانشيني نبوت است، خلافت نبي است؛ اگر کسی خواست «خليفهًْ‌النبي» را بشناسد بايد مستخلف عنه را بشناسد، اگر مستخلف عنه را نشناخت که خليفه را نمي‌شناسد و اگر کسي خواست نبي را بشناسد حتماً بايد «الله» را بشناسد زيرا نبي، خليفه «الله» است، تا کسي مستخلف عنه را نشناسد ،خليفه را نمي‌شناسد. اين سه‌ تا جمله چندين برهان عميق کلامي را به همراه دارد؛ مي‌گويد: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»؛ خدايا خودت را به من معرفي کن، من تو را بشناسم! چون اگر تو را نشناختم جانشين تو را که پيغمبر است نمي‌شناسم. نبوت که انتخابي نيست با رأي مردم نيست که مردم جمع بشوند کسي را نبي کنند. برهان مسئله هم اين است: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ». اين «إنّک» شما در دعاها نمي‌بينيد که استدلال بکند برهان اقامه کند، در دعاها اين است که خدايا مشکل ما را حل کن! گناهان ما را بيامرز! بيماري ما را شفا بده! مشکلات ديگر را حل کن! برهان و استدلال در دعا نيست. دعا، خواستن و خواندن است، طلب کردن است، ناله کردن است، گريه کردن است، در آنجا استدلال نيست، اما در اينجا استدلال هست: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»، چرا؟ «فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ» خدايا! من مي‌خواهم جانشين تو را، خليفه تو را، مظهر تو را، آيت تو را بشناسم، من اگر مستخلف عنه را نشناختم چگونه خليفه او را مي‌شناسم. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ»؛ نبوت را ،رسالت را، نبي را ،رسول را به من معرفي بکن! براي اينکه اگر من نبي را نشناسم، جانشين نبي را نمي‌شناسم. امام جانشين نبي است امام جانشين رسول است، اين انتصابي است نه انتخابي! امام را بايد غدير معين کند نه سقيفه!
 اينها را وجود مبارک امام رضا(ع) در ايران تبيين کرد و فرمود: «وَ هُوَ بِحَيْثُ النَّجْمُ مِنْ يَدِ الْمُتَنَاوِلِينَ» دست مردم به ستاره آسمان(امام) نمي‌رسد، هيچ کس نمي‌تواند علي را بشناسد که او بگويد: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»، هيچ کس زير اين آسمان پيدا نشد که چنين ادعايي را بکند. اگر هم کسي خواست داعيه‌اي داشته باشد فوراً رسوا شد. مگر کسي چنين ادعايي را مي‌تواند بکند بدون علم الهي، بگويد هر چه بخواهيد من از عرش تا فرش را بلد هستم: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض‏»،(7) احدي اين‌گونه حرف نزد، علماء زياد داريم، حکماء زياد داريم، مخترعين زياد داريم، مراجع زياد داريم، هر کس آمد گفت من به اندازه بضاعت خودم حرف مي‌زنم، اما يک کسي قيام کند بگويد از عرش تا فرش هر چه بخواهيد من بلد هستم و هيچ کس هم نتوانست اعتراض کند. اين که در مدرسه نيست، اين مکتب نرفته است که «به غمزه مسئله‌آموز صدها مدرّس است».(8)
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دام‌ظله)
 در جلسه درس اخلاق؛ 20/4/98
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران، 103.
2. الکافی(ط ـ الاسلاميهًْ)، ج1، ص 201.
3. وسائل الشيعه، ج2، ص356.
4. الکافي(ط ـ الاسلاميهًْ)، ج1، ص337.
5. التوحيد(للصدوق)، ص353.
6. بقره، 124  .
7. نهج البلاغهًْ صبحي صالح، خطبه189.
8. ديوان حافظ، غزل 167.

خوان حکمت روزهای یک‌شنبه منتشر می‌شود.