kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۷۱۰۰
تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۶
به انگیزه شهادت پنجمین اختر آسمان ولایت و امامت

توطئه روم و نقش رهبری امام باقر علیه‌السلام

در دهه‌های آغازین اسلام، کاغذ از روم به سرزمین‌های اسلامی وارد می‌شد و صنعتگران مصر که بیشتر مسیحی و به کیش رومیان بودند بر حاشیه کاغذ شعار اب، ابن و روح‌القدس را به زبان رومی منقوش می‌کردند.

  روزی عبدالملک بن مروان خلیفه وقت اموی دستور داد که حاشیه کاغذی را برای او از خط رومی به عربی ترجمه کنند. مترجم حاضر شد و نقش کاغذ را ترجمه کرد. خلیفه از شنیدن شعار تثلیث سخت خشمگین شد و از اینکه سال‌ها عقیده مسیحیت بی‌هیچ مانعی در کشورهای اسلامی دست به دست مسلمانان چرخیده است برآشفت و گفت: این شعار تنها بر روی کاغذهای رومی نقش نبسته بلکه در سرزمین مصرِ مسیحی آن را بر ظروف و پارچه‌های البسه نیز درج می‌کنند. از این رو به برادر خود عبدالعزیز بن مروان که فرماندار مصر بود نامه‌ای نوشت و فرمان داد هر چه سریع‌تر نگارگران را مأمور سازد تا عبارت‌های مسیحیت را از روی محصولات رومی محو کرده و به جای آن آیه‌ای از قرآن را منقوش نمایند. این دستور به همه کارگزاران در سرزمین‌های اسلامی رسید و مجازات سنگین و حبس طولانی برای سرپیچی از آن قرار داده شد.
  هنگامی که خبر اقدام خلیفه به امپراطور روم رسید و کاغذ‌های حاشیه نویسی شده مسلمانان را دید، از شدت خشم و غضب برافروخته شد و در نامه‌ای برای عبدالملک نوشت: از دیر باز تا کنون کاغذهایی که در مصر، نقش رومی‌داشت در همه کشورهای اسلامی رایج بود و هیچ‌کدام از خلفای پیش از تو به آن اعتراضی نکردند. بنابر این یا آنان در‌ اشتباه بودند و تو راه درستی در پیش گرفته‌ای و یا خلفای پیشین در طریق صواب بوده‌اند و تو به خطا می‌روی و امر بیرون از این دو صورت نیست و باید یکی را بپذیری. من برای تو هدیه‌ای می‌فرستم و امیدوارم که حاشیه کاغذها را به نقش سابقشان بازگردانی و مراتب تشکر مرا بپذیری. گویند هدیه پادشاه روم بسیار نفیس و گرانبها بود. اما عبدالملک هدیه را رد کرد و نامه را در خور پاسخ ندانست.
  پادشاه روم هدایای خود را دو برابر کرد و آن را با نامه دیگری برای خلیفه فرستاد. این بار نیز عبدالملک بدون آنکه جواب نامه را دهد هدایا را بازگرداند. امپراطور برای بار سوم نامه‌ای به این مضمون به خلیفه نوشت: تو هدایا و نامه مرا خوار و زبون کردی و به خواسته‌ام وقعی ننهادی و من گمان می‌کنم که هدیه‌ام در نظرت اندک آمده است. از این رو آن را چندین برابر کرده برایت ارسال می‌کنم. اما به مسیح سوگند که اگر حاشیه‌ها را به صورت سابق برنگردانی، دستور خواهم داد سکه‌های درهم و دینار را که در روم ضرب می‌شود و در کشور تو مورد استفاده قرار می‌گیرد، منقوش به دشنام بر پیامبر شما گردد به‌گونه‌ای که چون آن سکه‌ها را ببینی عرق شرم بر پیشانی‌ات بنشیند و آرزو کنی که ‌ای کاش نقش کاغذها را به شکل قبل درآورده بودی. اینک امیدوارم که هدیه مرا پذیرفته و درخواستم را اجابت کنی که در این صورت روابط ما چون گذشته حسنه خواهد ماند.
در آن زمان هنوز صنعت ضرب سکه در سرزمین‌های اسلامی پا نگرفته بود و مسلمانان از سکه‌های ضرب روم استفاده می‌کردند هنگامی که عبدالملک نامه را خواند، جهان بر او تنگ آمد و به اطرافیان خود گفت: فکر نمی‌کنید که من مشئوم‌ترین مولود در اسلام باشم؟ من بر پیامبر اکرم(ص) ستمی بزرگ روا داشتم و باعث شدم که این کافر به آن حضرت دشنام دهد و چنانچه نیت خود را عملی سازد و سکه‌های رومی به سرزمین‌های اسلامی برسد ننگ و عار آن برای همیشه بر دامان من خواهد ماند.
  خلیفه برای حل این معضل و یافتن راهی، دانشمندان مسلمان را جمع کرد و از آنها نظر خواهی نمود. اما هیچ یک نتوانستند راه‌حل مناسبی ارائه نمایند. در آن جمع، روح بن زنباع کارگزار فلسطین نیز حضور داشت. وی که بسیار زیرک، عالم و شجاع بود گفت:‌ای خلیفه! تو به خوبی می‌دانی این گره به سرانگشت با کفایت چه کسی گشوده خواهد شد ولی تعمدا از او کمکی نمی‌خواهی. خلیفه با حیرت گفت: وای بر تو! این چه سخنی است؟ من چنین شخصی را نمی‌شناسم. او کیست؟
- او محمد‌بن‌علی، باقرالعلوم اهل‌بیت پیامبر(ص) است!
 - آری می‌پذیرم. همان‌گونه است که تو می‌گویی.
  عبدالملک سخن او را تصدیق کرد اما از شنیدن نام آن حضرت به خویش لرزید. آنگاه نامه‌ای به والی مدینه نوشت و دستور داد محمدبن علی‌بن‌الحسین(ع) را با نهایت احترام و در کمال رفاه و آرامش به مرکز خلافت روانه سازد. امام باقر(ع) که به دمشق رسید عبدالملک در استقبال از آن حضرت، داستان تهدید پادشاه روم را بیان کرد. امام فرمود: نگران نباش که این موضوع به دو جهت اهمیتی ندارد. اول اینکه خداوند متعال اجازه نمی‌دهد پادشاه روم تهدید خود را عملی سازد و دوم آنکه این کار چاره دارد. عبدالمک پرسید: چاره چیست؟ آن حضرت فرمود: هم‌اکنون صنعتگران را فراخوان تا نزد تو سکه‌های درهم و دینار ضرب کنند و در یک روی آن عبارت توحید و بر روی دیگر، نام پیامبر‌اکرم(ص) و بر دور سکه نام شهر و سالی را که سکه در آن ضرب شده نقش کنند. آنگاه امام باقر(ع) برای تعیین وزن سکه‌های درهم و دینار، محاسبات دقیق و فرمول‌های خاصی در ترکیب فلزات نقره و طلا بیان فرمودند. سپس روش ساختن قالب سکه‌ها را از نوعی شیشه که بر اثر حرارت کم یا زیاد نشود آموزش دادند.
  سکه‌ها به روشی که امام فرموده بود ساخته شد. آنگاه امام دستور دادند سکه‌ها به همه سرزمین‌های اسلامی فرستاده شود تا مردم با آن معاملات خود را انجام دهند و چنانچه کسی با سکه‌های رومی داد و ستدی کند به شدت مجازات شود.
  سرانجام با تدبیر امام باقر علیه‌السلام کشور اسلامی از بن بست نجات یافت و شرارت روم به جایی نرسید و در زمانی کوتاه سکه‌های رومی از اعتبار ساقط گردید. آنگاه عبدالملک به پادشاه روم پیغام فرستاد خداوند قصد تو را باطل کرد و مانع عملت شد و امروز سکه‌ها و حاشیه‌های رومی از اعتبار افتاد. پادشاه روم پس از شنیدن این پیام به ناتوانی خود اعتراف نمود و دریافت که هیچ راهی برای عملی ساختن نقشه هایش ندارد. سکه‌هایی که با نظر امام باقر(ع) ضرب شده بود حتی پس از زوال اموی‌ها و در دوران بنی‌عباس نیز رایج و متداول بود.
 (حیات‌الحیوان دمیری ج1 ص95 با ترجمه آزاد و تلخیص)
  داستان، خود گویاست. و غرب زیاده‌خواه و متجاوز امروز، میراث‌خوار همان روم است. شیوه امام باقر(ع) به روشنی به ما می‌آموزد که در برابر تهدید و تحریم شیطان بزرگ تنها راه برون رفت دو چیز است:
1- مقاومت به معنای نفی زورگویی دشمن و پایداری بر ارزش‌های خود
2- قطع وابستگی با اتکا بر توان داخلی و به شیوه اقتصاد مقاومتی
سید ابو‌الحسن موسوی طباطبایی