kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۹۱۳۵
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۰:۰۸

نوشـتن اهمیت و ارزش آن از نگاه قرآن


  مرتضی عامری
  دانش بشری از راه‌های گوناگونی به نسل‌های آینده منتقل می‌شود. در این میان نوشتن، مهم‌ترین و مطمئن‌ترین روش انتقال است. در اهمیت و ارزش دانش همین بس که تمدن امروزی برآیند تراکم و انباشت دانش‌هایی است که از طریق نوشته‌ها به دست ما رسیده است و فرصت تاریخی و استثنایی در اختیار بشریت قرار داده تا بتواند با بهره‌گیری از آنها در همه ابعاد،‌ تمدن امروزی را سامان دهد.
خداوند در آموزه‌های قرآنی، نوشتن را موهبت بزرگی برای بشر دانسته است؛ زیرا این موهبت در کنار موهبت بیان، موجبات کرامت انسانی می‌شود. براین اساس، یکی از نشانه‌های کرامت انسان، توانایی نوشتن است. پس انسان‌هایی که از توانایی نوشتن خویش بهره مند می‌شوند، انسان‌های بزرگوار و کریمی هستند و در جامعه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار خواهند بود؛ چرا که نوشتن، ارزشی است که اعتبار اجتماعی انسان را نیز افزایش می‌دهد.
نویسنده در این مطلب نگرش قرآن را به مسئله نوشتن و نقش و اهمیت آن در زندگی بشر تبیین کرده است.
نوشتن،‌ عامل کرامت
و پیشرفت انسان
نوشتن به معنای پیوست بعضی از حروف بر بعضی دیگر در خط است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 699 ذیل واژه کتب) اما وقتی ما سخن از نوشتن می‌گوییم،‌ بیشتر به معنای نوشتن اندیشه و مطلبی به وسیله مداد یا قلم بر روی چیزی چون کاغذ است(لغت نامه،‌ دهخدا،‌ج 14، ص 20196، ذیل واژه نوشتن) چنانکه مراد از کتاب،‌ دفتری است که مطالبی را در آن نگاشته باشند.(نثر طوبی، شعرانی، ج2، ص 328)
نوشتن هر چند که در طول تاریخ بشریت تغییراتی کرده، ولی اصول نوشتن همچنان ثابت مانده است؛ زیرا از زمانی که انسان به نقاشی تصاویر در خاک نرم بیابان و ساحل تا سنگ سخت در غارها با زغال و سپس با چیز تیز چون سنگ خارا و فلزات پرداخته است، اصول نوشتن همچنان حفظ شده است. انسان دیده هایش را بر چیزهایی نگاشت و در  ادامه اندیشه هایش را بر سنگ‌ها به تصویر کشید و زمانی که حروف را شناخت، در‌اشکال گوناگون چون خط میخی دیده‌ها و شنیده‌ها و اندیشه‌هایش را به قلم در آورد و ثبت و ضبط کرد.
بی گمان اگر اموری چون بیان و نوشتن نبود، انسان همانند دیگر موجودات زمینی نمی‌توانست تا اینجا پیشرفت کند و همه هستی را تحت سیطره و سلطه خویش در آورد و آنها را مسخر خود گرداند؛ چرا که عامل حاکمیت انسان بر هستی و تسخیر آنها، علم است. (بقره، آیه31) به این معنا که علم انسان به چیزها موجب شد تا چیزها را بشناسد و آنها را در راستای اهداف خویش به کار گیرد. هر چند که این شناخت و دانش انسان به چیزها دارای تفاوت‌های زیادی است، به‌گونه‌ای که از علم ابتدایی تا علم کامل شهودی نسبت به حقایق آنها را در بر می‌گیرد؛ ولی همین علم در سطوح گوناگون است که قدرت تسخیر و سلطه بشر را بر آفریده‌های دیگر فرآهم آورده است.
به عنوان نمونه شناخت انسان نسبت به آتش و به کار گیری آن موجب شده است تا افزون بر کیفیت و تنوع بخشی به غذاهای خود، بتواند برخی از سنگ‌ها را آب کند و از فلزات گوناگون موجود برای مقاصد متنوع خود بهره گیرد.
خداوند در آیات گوناگون از جمله آیات پیش و پس آیه 31 سوره بقره، از مقام خلافت انسانی بشر بر همه موجودات به سبب علم اسمایی سخن به میان آورده است. به این معنا که انسان به سبب دمیده شدن روح الهی از این  قابلیت برخوردار شده تا علم به چیزهای هستی پیدا کند و آنها را بشناسد و برای به کارگیری و تسلط بر آنها استفاده کرده و خود و آنها را به کمال شایسته و بایسته شان برساند.
به هر حال مقام خلافت الهی انسان، نیازمند ابزارهای مهمی است که از جمله آنها علم به چیزها است که در آیات قرآن به علم اسماء از آن تعبیر شده است.(بقره، آیه 31) از سویی دیگر، علم ،ارتباط تنگاتنگی با بیان و نوشتن دارد؛ زیرا انسان علم خویش را تنها از راه‌های گفتن و نوشتن می‌تواند به دیگران منتقل کند و از تراکم دانش‌ها و تجربیات به دست آمده در طول نسل‌ها، قدرت سیطره و سلطه خویش را بر آفریده‌های هستی، افزایش دهد. در این میان، نوشتن از جایگاه ویژه‌ای برخوردار می‌باشد؛ زیرا گفتن، از مانایی و پایایی برخوردار نیست،‌در حالی که نوشتن و کتابت، از این ظرفیت طبیعی برای مانایی و پایایی برخوردار است.
البته بیان در آموزه‌های قرآنی به معنای توانایی تبیین و روشن کردن است. بنابراین، بیان به معنای نوعی انتقال افکار و اندیشه‌ها و تجربیات و دانش هاست. اما از آنجا که گفتن، ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین و در دسترس‌ترین ابزار انتقال است، از آن به بیان نیز تعبیر می‌شود. اما این بدان معنا نیست که نوشتن، بیان نیست، بلکه آن شکل پیچیده‌تر و فنی‌تر بیان است. از این رو از ارزش و اهمیت خاص و برتری برخوردار می‌باشد.
از آیات قرآن به‌ویژه آیات 3 و4 سوره علق چنین استفاده می‌شود که نگارش و خواندن آن،‌ جایگاه ویژه‌ای زیرا عامل کرامت انسانی است. از این که خداوند منشا و خاستگاه خواندن و نوشتن انسان را مقام اکرمیت خود دانسته است.
در آموزه‌های قرآنی به ارزش نوشتن و اهمیت آن به‌اشکال مختلف توجه داده شده و مردمان بدان تشویق شده‌اند. در اهمیت نوشتن و خواندن و کتاب و کتابت و قرائت همین بس که خداوند در آیات نخست سوره‌های قلم و طور به قلم، نویسندگی، نوشته‌ها و سطور سوگند خورده است.
خداوند خود را به عنوان معلم نخست انسان در تعلیم اسماء، کتابت و نوشتن معرفی می‌کند و در آیات 1 تا 4 سوره علق با اشاره به این نکته از مردمان می‌خواهد تا به یادگیری و آموزش خواندن و نوشتن قیام کنند و این گونه قدر و منزلت خود را بشناسند و سپاسگزار خداوند باشند.
نقش نوشتن در هدایت بشر
نوشتن و خواندن در زندگی بشر نقش بسیار مهم و اساسی ایفا می‌کند. چنانکه گفته شد، نوشتن و خواندن، یک مرتبه از ظهور خلافت اسمایی انسان از خداوند است و خداوند به سبب همین امور است که انسان را کریم دانسته و نسبت کرامت انسان را به کرامت خود به همین دلایل نسبت داده است.
انسان با نوشتن است که علوم را حفظ و به دیگران منتقل می‌سازد و زمینه بقای آن را فراهم می‌آورد. از این رو حضرت پیامبر گرامی (ص) می‌فرماید: «قيدوا العلم بالكتاب، دانش را با نوشتن نگهداريد و در بند آورید.» (بحار الانوار، ج 77، ص 141 و نیز  ج 77، ص 124)
تمدن بشری متوقف بر دانش نوشتن است و آنچه موجب برتری بشر بر دیگر موجودات آفرینش شده است، همین توانایی نگارش و خواندن نوشته هاست؛ زیرا موجبات انباشت تجربیات و دانش‌ها و انتقال آن به نسل‌های دیگر شده است.
انسان از آغازین سالهای خلقت از نوشت‌افزارهای چندی برای رسیدن به هدف کتابت بهره‌مند شده که از آن جمله می‌توان به پوست‌اشاره کرد؛ زیرا رق، پوستی  است که در آن می‌نویسند.(طور، آیات 2 و 3 و نیز مجمع البیان، ج 9 و 10، ص 246)
از دیگر نوشت‌افزارها می‌توان به صحفه (عبس، آیه 13)، قلم(قلم، آیه 1 و علق، آیه 4)، کاغذ (انعام، آیات 7 و 91) و ورق(طور، آیات 2 و 3  و نیز مجمع البیان، ج 9 و 10، ص 246، المیزان، ج 19، ص 6) است.
انسان‌ها از همان آغاز تلاش کردند تا از قدرت بیانی خویش استفاده کنند و مطالب و دانش‌های خویش را با نوشتن به قید و بند کشند. نخستین شیوه نگارش آنان نقاشی و کشیدن تصاویر چیزهایی بود که می‌دیدند. سپس حروف جایگزین تصاویر شد.
از آیات قرآن به دست می‌آید که تورات نوشته‌هایی بود که به حضرت موسی(ع) داده شد. به این معنا که تورات به شکل الواح فرو فرستاده شد.(طور،‌آیات 2 و 3 و نیز مجمع البیان، ج 9 و 10، ص 246، المیزان، ج 19، ص 6)
از همین آیات و آیات دیگر استفاده می‌شود که خداوند نوشتن و خواندن را در خدمت هدایت بشر به کار گرفت ولی مردمان به جای اینکه از این هنر برای تعالی و ترقی خویش استفاده کنند، به سوءاستفاده از آن پرداختند. این گونه بود که با تحریفگری یهودیان، زمینه بدبختی آنان و دیگر انسان‌ها فراهم آمد؛ زیرا آنها همان گونه که از سحر و جادو در کارهای خلاف استفاده می‌کردند(بقره، آیه 201) از توانایی نگارش برای تحریف آیات آسمانی تورات سوءاستفاده کردند.(بقره، ایه 78)
خداوند در آیات 3 تا 6 سوره علق در تحلیل نقش نگارش می‌فرماید که خواندن و نوشتن هر چند که عاملی برای رشد و شکوفایی انسان و دستیابی وی به کرامت واقعی می‌باشد، ولی همین نیز خود عامل طغیان بشر می‌شود و انسان‌ها با استفاده از این قدرت به جای استفاده درست، به سوءاستفاده از آن می‌پردازند. پس به جای آنکه مثلا از قدرت خواندن و نوشتن کتب از جمله کتاب‌های وحی برای تکامل خود استفاده کنند، آن را در مسیر کفران و کفر به کار می‌گیرند.(المیزان، ج 19، ص 325)
اهمیت نوشتن در روایات
روایات بسیاری در بیان ارزش و اهمیت نوشتن و نگارش آمده  است که در اینجا به برخی از آنها‌اشاره می‌شود.
پیامبر خدا (ص) فرمود:  «یا اباذر اربعهًْ من الانبیآء سریانیون: ادم وشیث واخنوخ (وهو ادریس وهو اول من خط بالقلم) و نوح؛‌ای ابوذر! چهارتن از پیامبرانند که سریانی‌اند و آن آدم است و شیث است و اخنوخ است و نوح. و اخنوخ همان ادریس است و نخستین کسی است که با قلم نوشته است.»  (بحارالانوار، ج 11، ص 32.)
همچنین آن حضرت می‌فرماید: «ثلاث تخرق الحجب وتنهی الی ما بین یدی الله: صریر اقلام العلمآء ووطی اقدام المجاهدین و صوت مغازل المحصنات؛ سه [بانگ طنین انداز] است که پرده‌ها می‌درد و پژواک آن در فرجام به خدا می‌رسد: صدای قلم‌های دانشمندان؛ بانگ قدم‌های مجاهدان؛ و بانگ چرخ بافندگی پاک زنان.» (تفسیر نمونه، ج 24، ص 377.)
امام صادق(ع) در بیان زکات دست می‌فرماید: «زکوهًْ الید البذل والعطآء والسخآء بمآ انعم الله علیک به وتحریکها بکتبه العلوم ومنافع ینتفع بها المسلمون فی طاعهًْ الله تعالی؛ زکات دست بذل و بخشش است از نعمت‌هایی که خدا به تو ارزانی داشته است و جنباندن آن است به نگارش دانش‌ها و بهره‌هایی که مسلمانان از آن در راه فرمانبری خدای بزرگ بهره مند شوند.» (سفینهًْ البحار، ج 2، ص 461.)
از نظر آن حضرت(ع) جوهر قلم که با آن کتابت و نگارش صورت می‌گیرد در حکم خون شهیدان است. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «اذا کان یوم القیامهًْ جمع الله عزوجل الناس فی صعید واحد ووضعت الموازین فتوزن دمآء الشهدآء مع مداد العلماء فیرجح مداد العلمآء علی دمآء الشهداء؛ آنگاه که روز رستاخیز شود، خدای بزرگ همگان را در یک سرزمین گرد هم آورد و ترازوهای ارزش سنج در پیش نهاده شود. چون خون‌های شهیدان با مرکب قلم دانشمندان به سنجش آید، مرکب قلم دانشمندان بر خون‌های شهیدان برتری یابد.» (کتاب من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 398.)
پیامبر خدا (ص) فرمود: «یؤتی بصاحب القلم یوم القیامهًْ فی تابوت من نار یقفل علیه باقفال من نار فینظر قلمه فیما اجراه فان کان اجراه فی طاعهًْ الله ورضوانه فک عنه التابوت وان کان اجراه فی معصیهًْ الله هوی فی التابوت سبعین خریفا؛ در روز رستخیز، صاحب قلم را در تابوتی آتشناک بیاورند که قفل‌هایی آتشناک نیز بر آن بسته باشند. آنگاه به قلمش بنگرند که در چه راه به کار بسته است. اگر در فرمانبری و خرسندی کردگار به کار بسته است، آن تابوت از او برگیرند. و اگر در فرمان نابری کردگار به کار بسته است، هفتاد خزان در آن تابوت به عذابش کشند.» (تحف العقول، ابن شعبه حرانی، تصحیح علی اکبر غفاری، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1404، ص 248. )
پیامبر خدا فرمود: «من مات ومیراثه الدفاتر والمحابر وجبت له الجنهًْ؛ هر که از دنیا رود و میراثش دفترها و دوات‌ها بود، باید بهشت ارزانی او شود.» (ارشاد القلوب دیلمی، باب 51.)
همچنین آن حضرت فرمود: «... القلم من الله نعمهًْ عظیمهًْ ولولا القلم لم یستقم الملک والدین ولم یکن عیش صالح؛ قلم نعمتی است بزرگ از سوی کردگار. و قلم اگر نبود، سیاست و دیانتی استوار نمی‌شد و زیستن خوشی در روزگار نبود.» (مستدرک الوسائل، ج 13، ص 258.)
امام صادق(ع) فرمود: «تامل یا مفضل! ما انعم الله [به علی الانسان] ... الکتابهًْ التی بها تقید اخبار الماضین للباقین واخبار الباقین للاتین وبها تخلد الکتب فی العلوم والاداب وغیرها؛ درنگی کن مفضل! از نعمت‌های الهی برای آدمی «نوشتن » باشد که به وسیله آن رخدادهای گذشتگان برای بازماندگان و رویدادهای زندگان برای آیندگان به بند کشیده می‌شود و نوشتارهای علمی و اخلاقی و جز آنجاودانه می‌ماند.» (مستدرک الوسائل، ج13، ص 258. 11)