کمگویی، نشانه کمال عقل(خوان حکمت)
حضرت امیر(ع)فرمود: «إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَامُ»(هنگامى كه عقل كامل گردد سخن كم مىشود.)؛(1) آدم هر چيزي را نميخواند، هر حرفي را نميزند. بزرگان ما در اهل حکمت حرفي زدند که خدا مرحوم آخوند صاحب کفايه را غريق رحمت کند که مشابه اين را در کفايه يک جا آورده؛ گفته بعضي از کارهاست که اصلاً جلوي فضيلت و واجبات را ميگيرد. مثالي ذکر کرده و ميگويد يک درخت مگر چقدر آب ميخواهد؟ اگر کسي يک مقدار آب شور پاي اين درخت بريزد، اين درخت با اين آب شور کمکم بيمار ميشود، راهي براي ترميم او نيست. مگر او چقدر آب ميخواهد؟ قدري آب ميخواهد که شما از آب شور به او دادي. مگر ذهن چقدر ظرفيت دارد؟ مدام اين قصه را بخوان، آن روايت را بخوان، آن حرف را گوش بده، پر از اين جنجالها ميشود و جا براي علم نيست. گفتند اين صندوق درون را، اين راز درون را، اين محکمه درون را براي شرح صدر حفظ بکنيد، هر حرفي را نزنيد، هر حرفي را نخوانيد، هر حرفي را گوش ندهيد، اگر معارف بلند توحيد بود، علم بود، استدلال بود، نفع جامعه بود، آنها را هم بگوييد و هم بشنويد؛ اما حرفهايي که سودآور نيست، بذله است، خنده است، سود نيست، قصّه است، کذب است فرمود اينها را به حرمِ امن دلتان راه ندهيد. اگر عقل کامل شد سخن کم خواهد بود.
تفاوت آرزو و امید
حضرت فرمود:«الدَّهْرُ يُخْلِقُ الْأَبْدَانَ وَ يُجَدِّدُ الْآمَالَ وَ يُقَرِّبُ الْمَنِيَّهًَْ وَ يُبَاعِدُ الْأُمْنِيَّهًَْ مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ وَ مَنْ فَاتَهًُْ تَعِبَ» (روزگار تنها را بفرسايد و آرزوها را تازه نمايد و مرگ را نزديك آرد و اميدها را دور و دراز دارد. كسي كه بدان دست يافت رنج ديد و آن كه از دستش داد سختي كشيد)؛ (2) گذشت روزگار همينطور است؛ بدن را فرسوده ميکند، کهنه ميکند، چون در حال رفتن است و آرزوها را طولاني ميکند. يک بيان نوراني در روايات ما هست که فرمود: «إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَي الْمُنَي» (بپرهیز از آرزوهای بلند كه آن کالای احمقان است) (3)زنده به عمل باشيد نه به آرزو. اميد يک مطلب ديگري است، رجا برکت و رحمت است. بين تمنّي و ترجّي، بين عمل و رجا، بين آرزو و بين اميد خيلي فرق است. آرزو يک چيز بدي است، اميد يک چيز خوبي است. اميد اين است که انسان مقدمات را فراهم بکند به انتظار نتيجه باشد. کشاورزي که همه کارها را کرده به انتظار باران است اين را ميگويند رجا. اما کسي که کِشت وکاری نکرده، شياري نکرده، زميني را آماده نکرده، او آرزو دارد که زندگیاش تأمين بشود! آرزو با مقدمات همراه نيست، اميد با مقدمات همراه است؛ لذا رجاء برکت است، آرزو برکت نيست و مذموم است.
فرمود: «بپرهیز از آرزوهای بلند كه آن کالای احمقان است »؛ سالمندان به آرزو زندهاند، ولي عاقلان به اميد زندهاند. اميد يعني مقدمات را فراهم کردهاند؛ مثل کشاورزي که همه کارها را کرده است، به اميد باران نشسته است. اينجا رجاء است و خدا اميد افراد را نااميد نميکند، اما آرزو نقشي ندارد.
اينجا هم فرمود: «الدَّهْرُ يُخْلِقُ الْأَبْدَانَ وَ يُجَدِّدُ الْآمَالَ»؛روزگار مرتّب آرزو را روزآمد ميکند. مرگ را نزديک ميکند، آرزو را دور ميکند، چون مرگ که نزديک شد انسان دسترسي به آن محدوده آرزو ندارد. آن امنيه و آرزو را دور ميکند انسان به آن دسترسي ندارد، مرگ را که انتقال از اين عالم به عالم ديگر است او را نزديک ميکند. اگر کسي به اين آرزو به حسب ظاهر رسيد که تازه اوّل دشواري اوست و سختي اوست و اگر هم از دست داد بايد در تلاش و کوشش باشد.
فاطمه(س)، الگوی زنان و مردان
ذات اقدس اله در سوره مبارکه «تحريم» وقتي نام زنان را ميبرد و زنان برجسته را که ذکر ميکند؛ نميفرمايد زنهاي برجسته نمونه زنان خوبند. ما سه تا واژه داريم که هر کدام معيار خاص خودش را دارد: زنان هست، مردان هست، مردم. وقتي گفتند زنان، يعني جامعه زنان. وقتي گفتند مردان يعني جامعه مردان. وقتي گفتند مردم، اعم از زن و مرد است. میگوییم مردم انقلاب کردند، مردم رأي دادند، مردم در نماز جمعه شرکت کردند، يعني زن و مرد! قرآن در سوره «تحريم» وقتي ميخواهد زنهاي نمونه را ذکر کند نميفرمايد آسيه يا مريم(سلامالله عليهما) نمونه زنهاي خوب هستند، ميفرمايد نمونه مردم خوب، مريم است. نمونه مردم خوب، آسيه زن فرعون است: (ضَرَبَ الله مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا)،(4)نه «للّاتي»! نمونه جامعه خوب، آسيه است. نمونه جامعه خوب، مريم است. اين براي اينکه ذکورت و انوثت در روح راه ندارد. روح مجرد است نه مذکر است نه مؤنث. لذا فرمود: (ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ)، «ضرب الله مثلاً للّذين آمنوا مريم»، مريم نمونه جامعه خوب است. آسيه نمونه جامعه خوب است.
برتر از همه، صديقه کبري(س) نمونه جامعه خوب است، نه نمونه زنهاي خوب و اين خطبه نوراني «فدکيه» را حتماً اوّلاً بايد درس خواند، بعد بحث کرد ،بعد به جامعه منتقل کرد. براهين فراواني که چه در توحيد دارد، چه در وحي و نبوت دارد، چه در مسئله آيات قرآن دارد، علل اختلاف را ذکر ميکند، علل اتحاد را ذکر ميکند. حداقل وظيفه ما اين است همان طوري که مسيحيها مريم(س) را جهاني کردند، کار خوبي کردند، ما هم تأييد ميکنيم، بايد فاطمه(س) جهاني بشود، هم در بخش محلّي و ملّي ما، هم در بخش منطقهاي، هم در بخش بينالملل. اين خطبه اگر خوب تبيين و تصريح بشود؛ معلوم ميشود که ما موظف هستيم در سه بخش وجود مبارک بيبي را معرفي کنيم که خدا ميفرمايد: زن خوب نمونه مردم خوب است، نمونه جامعه خوب است، نه زن خوب نمونه زنهاي خوب است! اگر در اين دو بخش از قرآن ميفرمود «ضرب الله مثلاً للّاتي آمنّ»، ميگفتيم زن خوب نمونه زنهاي خوب است؛ ولي فرمود: (لِلَّذينَ)، اين «اللاتي» در قرآن حسابش مشخص است، «اللواتي» مشخص است، «الذين» هم مشخص است. «الذين» يعني جامعه. «الذين» يعني مردم، يعني توده مردم اعم از زن و مرد.
ضرورت توجه به محتوای عمیق خطبه فدکیه
بنابراين درباره صديقه کبري(س) حداقل کاري که ما ميتوانيم بکنيم اين است که او را به عنوان مريم اسلامي معرفي کنيم و معرفي او هم به وسيله سخنرانيها و خطبههاي نوراني اوست. اين خطبه جاي درس است، جاي بحث است، جاي حفظ است، جاي نوشتن کتابهاي علمي است، جای توزيع جوايز علمي است، جايزه براي کسي که بهترين شرح را نسبت به اين خطبه بکند.
خطابه خيلي عميق نيست؛ نظير خطابههايي که در ساير روايات هست. عميق نيست، يعني نسبت به خطبه عميق نيست. آن خطبه خيلي مفصل هم نيست؛ اما خيلي عميق است که با بهترين و برجستهترين خطبههاي نوراني حضرت امير همسطح خواهد بود. اين خطبه نوراني تعيينکننده است که اميدواريم همه علما، فضلا، عزيزان دانشگاهي و حوزوي اين خطبه را به عنوان يک متن درسي تلقّي کنند تا گوشهاي از وظيفه خود را نسبت به پيشگاه اين بانوي جهاني انجام داده باشيم.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 11/11/97
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــ
1. نهجالبلاغه صبحی صالح، حکمت71. 2.همان، حکمت72.
3.همان، نامه31. 4. تحريم، 11
* خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.