گمشده مشترک برجام و بازار و سیل (یادداشت روز)
1- در مقابل پیشامدهای مهم میتوان طیفی از رفتارها و رویکردها را تصور کرد: «غافلگیری، پیشبینی و پیشگیری، آیندهنگری و آیندهپردازی و آیندهسازی». ممکن است گفته شود برخی اتفاقات، پیشبینیپذیر نیست. اما آیا امکان تجربهاندوزی و درسآموزی برای اتفاقات مشابه در آینده هم نیست؟ امیرمومنان علی علیهالسلام در نامه 31 نهجالبلاغه به امام حسن علیهالسلام فرمود «برای امور پیش نیامده، به واسطه آنچه واقع شده استدلال کن؛ چرا که امور دنیا شبیه هم هستند».
2- رهبر انقلاب اسفند 97 در دیدار اعضای مجلس خبرگان، چند دوگانه را درباره نوع مواجهه با چالشها و حوادث برشمردند. اینکه؛ فعّال باشد یا منفعل؟ عکسالعمل باشد یا پیشدستی و ابتکار؟ از سر ناامیدی و ترس یا سرشار از امید و شجاعت؟ توام با تدبیر و حزم یا همراه با سهلانگاری و سهلاندیشی؟ نگاه جامع و توامان به تهدیدها و فرصتها یا بزرگ کردن یکی و غفلت از دیگری؟ رفتاری صرفا احساسی و یا با مهار احساسات در هر دو صورت موفقیت و ناکامی؟ توام با شناخت نقاط قوت خود و ضعفهای دشمن یا فاقد شناخت؟ همراه عبرتآموزی و تجربهاندوزی یا گزیده شدن چند باره از یک سوراخ؟
3- بارندگی، فرصت است یا تهدید؟ قطعا فرصت است اما همین بارندگی وقتی مدیریت نشود، سیلاب میسازد و بحران میآفریند. مشابه این ماجرا، داستان نقدینگی است. سرمایه مالی به خودی خود تهدید نیست، بلکه فرصت هم هست. چنانکه برخی مدیران ما در پنج سال گذشته به هر دری زدند تا سرمایه خارجی جذب کشور کنند؛ و حال آنکه حجم نقدینگی به عنوان سرمایه داخلی، از 430 هزار میلیارد در سال 92 به 1772 هزار میلیارد تومان در پایان پاییز سال گذشته رسید و مانند سیلی ویرانگر، بازار ارز و طلا و خودرو و مایحتاج عمومی را درنوردید. اگر همین سیل نقدینگی مورد اهتمام و مدیریت قرار میگرفت، میتوانست بالغ بر 80 درصد نیاز کشور برای سرمایهگذاری و رونق اقتصاد و تولید را تامین کند. نقدینگی در حالی به اقتصاد ما آسیب زد که برخی عرصههای تولید، تشنه اندک سرمایه برای احیای خود بودند. به بیان دیگر، این مدیریت است که مشخص میکند فرصتها بسوزند و تبدیل به تهدید شوند، و یا مقدمه پیشرفت باشند. قبیل همین بیتدبیریهاست که موجب میشود علی صوفی وزیر دولت اصلاحات و عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان، اسفند 97 در گفتوگو با برنامه دستخط تصریح کند «دولت آن اعتباری را که در انتخابات 96 داشت، به سرعت از دست داد. محبوبیت آقای روحانی خیلی پائین آمده و زیر 10 درصد است». (البته که در این میان نباید نقش حاشیهسازی و آدرسهای گمراهکننده افراطیون مدعی اصلاحات در سوء مدیریت پدید آمده را فراموش کرد)
4- بخشی از مدیریت اجرایی در ادوار مختلف به ویژه چند سال اخیر، دچار عوامیگری، جوسازی و جو گرفتگی در تشخیص تهدیدها و فرصتها شده است. وقتی برای برخی سیاستمداران، قدرت و پیروزی در انتخابات، همه چیزشان میشود، از یک سو به عوامفریبی یا دستکم عوامزدگی و عوامگرایی تن میدهند که متعاقبا آنها را ناچار به دنباله روی از رفتارهای خلاف مصلحت (ناشی از انتظارات غلط خودساخته) میکند؛ و از سوی دیگر وادار میسازد در گماشتن مدیران، به قبیلهگرایی و شراکت سیاسی بیشترین بها، و به کفایت و شایستگی کمترین بها را بدهند. خروجی این انتصابها در میانمدت، غنیمتاندوزی، بیتفاوتی به مسئولیت، بیتدبیری، تضییع فرصتها و جلب تهدیدهاست. پوپولیسم غالبا مجالی برای رصد آینده باقی نمیگذارد. به عنوان مثال، وقتی چنین القا شد که چاره رونق اقتصاد در امتیاز دادن به کدخدای آمریکایی است و از این تلقین، گلوله برفی انتظارات نادرست ساخته شد، آنگاه طبیعی است که همین برساخته تبلیغاتی، قبل از هر چیز، قدرت چانهزنی تیم مذاکرهکننده را با خود بردارد و ببرد. و بعد پنج سال که نگاه میکنید، مشتی چک بلامحل طرف غربی بر جا مانده باشد و تعهدات خارجی یکطرفهای که بر دوش وعدهدهندگان رونق اقتصادی سنگینی میکند.
5- انحراف از اولویتبندی اقتصادی- دیپلماتیک، وقتی بیشتر به چشم میآید که توجه کنیم حجم صادرات ما به کشور عراق در یک سال گذشته، ده برابر صادرات به اروپا بوده است. در حالی که اروپا ضمن نقض برجام، با آمریکا در تحریم و فشار بر ایران همراهی میکرد، دولت عراق در عمل به تحریمها «نه» گفته است. اگر کوتاه کردن دست عناصر اجارهای آمریکا از عراق و سوریه توسط نیروهای مقاومت نبود، آیا فرصت ثبات و امنیت و گسترش تجارت خارجی و دهنکجی به تحریمهای آمریکا پدید میآمد؟ و آیا نباید علت عقدهگشایی شیطان بزرگ علیه سپاه پاسداران را درک کرد؟ همین فرزندان ملت در قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا(ص) بودند که سال گذشته، دو پروژه بزرگ پالایشگاه
«ستاره خلیج فارس» و چهار فاز از پروژه پارس جنوبی را به سرانجام رساندند و کمر تحریمها را شکستند. این خدمتگزاری بیادعا کجا و برخی مدیراناشرافی فشل اما پر هزینه کجا که تعطیلات خود را در غرب میگذرانند بلکه بعضا خانواده و فرزندانشان همان جا اقامت دارند و حتی ترکش و گرد و غبار تحریم هم به آنها نمیرسد.
6- ما در چند سال اخیر، نه از پوپولیسم هیجانی بلکه از پوپولیسم هوشمند منتهی به خط نفوذ دشمن خسارت دیدیم. پوپولیسم سازمانیافته رسانهای همچنانکه به راهبرد تهدید زدا و فرصت ساز ایران در منطقه شلیک میکرد، متولی تروریسم اقتصادی و دامن زدن به التهاب کاذب در بازار هم بود؛ عملکردی که مورد اعتراض و هشدار روسای بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه، و وزیر اقتصاد قرار گرفت. از این منظر، فضای مجازی با همه ظرفیتهای مثبتش و به اعتبار سقوط برخی مدیران در تله دشمن، تبدیل به مجرای ویرانی ادراکات و محاسبات صحیح ملی شده است. به عنوان یک نمونه، در چند سال اخیر که معضل خشکسالی و بیآبی در مناطق مختلف کشور به ویژه خوزستان و اصفهان و آذربایجان (دریاچه ارومیه و مناطق پیرامونی) شدت گرفت و به برخی تنشهای سیاسی منتهی شد، موج سیاسی- رسانهای وسیعی شکل گرفت، مبنی بر اینکه کمآبی، نتیجه سدسازی است. یعنی توانمندی مهم ملی که ایران را تبدیل به یکی از قدرتهای بزرگ سدسازی و مهار و مدیریت آب در دنیا میکرد، به عنوان تهدید و خسارت معرفی شد. باید سالها سپری میشد و معضل سیلاب اخیر پدید میآمد تا بخشی از اهمیت سدهای ساخته شده آشکار گردد. اکنون کارشناسان بالاتفاق میگویند اگر سدهای ساخته شده در استان خوزستان و برخی مناطق دیگر نبود، چندین شهر پر جمعیت و صدها روستا با نابودی رو به رو میشد و تلفات و خسارتها میتوانست دهها برابر شود.
7- توان آيندهنگري و پيشبيني و محاسبه، شرط ضروري مديريت است. پذیرفتنی نيست مثلا رئیسدفتر رئیسجمهور بگوید «پیشبینی نمیکردیم آمریکا از برجام خارج شود»؛ حال آنکه بسیاری از کارشناسان، نسبت به سرانجام خوشبینی و اعتماد بلا وجه به دشمن هشدار میدادند و متاسفانه پاسخی جز اهانت و تهمت نمیشنیدند. در مقابل این هشدارها پیاپی گفته میشد امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین است و همه تحریمها با اجرای توافق، یکباره برداشته میشود. متاسفانه اتفاق ناگوار مشابهی در حوزه مدیریت اقتصادی رخ داد و دولت با وجود هشدار کارشناسان، بالغ بر18 میلیارد دلار ذخیره ارزی کمیاب را به قیمت 4200 تومان به فرصتطلبان و رانتخواران واگذار کرد. چرا فعالان اقتصادی توانستند ماجرا را پیشبینی کنند اما حسگرها و رادار دولت فاقد ارزیابی درست بود؟ مشابه همین رانت ارزی در حوزه سکه و خودرو نیز فراهم شد. اما متاسفانه اکنون که قریب یک سال از آن خسارت بزرگ میگذرد، هنوز نه یک گزارش ملی از سوی دولت و مجلس تدوین شده، نه مدیران مقصر بازخواست شدهاند و نه دولت، دست کم یک عذرخواهی رسمی کرده است. در این روند، غافلگیری در مقابل سیل و خسارتهای آن، آخرین خروجی مدلی از مدیریت است که «سیاستزدگی، قبیلهگرایی، حاشیهسازی، برجعاجنشینی و تمایز از متن زندگی مردم»، بر سر عزل و نصبها و برنامهریزیها و اولویتبندیهایش سایه انداخته است. لایروبی اقتصاد و سیاست و فرهنگ و رسانه از چنین مدیریتی یا دستکم لایروبی رویکردهای غلط آن، حتما به اندازه لایروبی مسیلها و آبراهها اهمیت دارد.
8- حضور یا غیاب مدیران کجا اهمیت دارد؟ در روزهای خوشی و سخنرانی و خطابه و تبلیغات یا روزهای دشوار و ناگوار در کنار مردم؟ بهمن 96 هنگامی که طبق پیشبینیهای هواشناسی، برف سنگین، تهران و اتوبانهای منتهی به آن را دربر گرفت، مردم بحران زده، نه شهردار وقت را در کنار خود یافتند -که گفته میشد در کیش است- و نه وزیر پرگو و بیعمل راه و شهرسازی آن روز را. در سیل اخیر هم در حالی که قریب یک هفته از سیل سنگین گلستان و مازندران میگذشت، از برخی مدیران تعطیلات رفته هیچ خبری در متن حادثه نبود.
9- آقای روحانی در چند ماه اخیر دستکم دو بار، مورد اعتراض مردم استانهای حاشیه خزر قرار گرفت. یکبار بهخاطر همین سیل و سیلاب بود که زندگی آنان را فرا گرفت اما خبرهای مربوط به رئیسجمهور از کیش و قشم میآمد؛ و نوبت قبلی، آذر ماه ۹۷ که رئیسجمهور به هماستانیهای خود وعده داد برای مبارزه با کمآبی و بیابانزدایی، آب را از خزر به سمنان خواهد برد. اکنون آیا نمیتوان برای بلندپروازی چهار ماه قبل آقای رئیسجمهور -به شرط بلندهمتی و کار و تلاش- تدبیر و برنامهریزی کرد؟ بارندگی شدید و سیلاب، سالی چند بار در همین سه استان شمالی و همچنین برخی استانهای جنوبی و غربی، موجب خسارتهای شدید میشود؛ و حال آنکه ما غالبا در دهه اخیر با مشکل کم آبی و پیشروی بیابان و بحران ریزگردها دست بهگریبان بودهایم.
10- از فناوریهای جدید، و امکانات ماهوارهای و همچنین امکان مهار و استخدام بارندگیهای شدید که بگذریم، ما در طول چند هزار سال گذشته سرآمد ملتها در مهار و ذخیرهسازی آب بودهایم که مهندسی پیچیده قنات از جمله آنهاست. حتما راهحلهای دمدستی و فوری وجود ندارد اما موفقیتهای بزرگ همواره با تحمل رنج تدبیر و اهتمام به اجرای آن بهدست آمدهاند. چرا به جای آرزوی بردن آب خزر به سمنان، نتوانیم مهار و استفاده بهینه از بارش رحمت الهی در برخی فصلهای سال را به فرصت بیابانزدایی، تعدیل آب و هوای کشور، گسترش پوشش گیاهی و مهار بیابان، افزایش کشت و زرع و باغداری، افزایش تولید نیرو، و رونق اقتصادی تبدیل کنیم؟ آیا بدین ترتیب بهجای اعتراض مردم سیلزده و مردم گرفتار کم آبی، نمیتوان دعا و حمایت و همراهی آنها را جلب کرد؟ همچنانکه گفته شد، موضوع نقدینگی، «تهدید- فرصت» مشابهی در عرصه اقتصادی است.
محمد ایمانی