در محضر امام خمینی(ره)
ناراحتی قلبی امام و سفارش دکتر عارفی
دوم و یا سوم عید نوروز سال 1365 بود که حضرت امام از ناحیه قلب ناراحتی پیدا کردند و به بیمارستان انتقال یافتند. من در آن زمان در شلمچه بودم. بعد از دو سه روز آمدم و خبردار شدم که حضرت امام مریض شدهاند، لذا فورا خودم را به بیمارستان رساندم و در طول چند روزی که ایشان در بیمارستان بودند من هم کمابیش در خدمتشان بودم. چند روز گذشت و حال امام اندکی بهتر شد به گونهای که سرم را از دست امام باز کردند و ما طبق دستوری که آقای دکتر عارفی داده بود به امام غذا میدادیم. روزی دکتر عارفی به من گفت که خدمت امام برو و به ایشان بگو که عارفی گفته شما به جای اینکه دارو بخورید باید روزی یک سیخ کباب میل کنید. من خدمت حضرت امام گفتم. آقا فرمودند: برو از قول من به آقای عارفی بگو که من کباب نمیخورم. گفتم: چشم آقاجان. پیش دکتر عارفی برگشتم و موضوع را گفتم. دکتر عارفی گفت که دوباره پیش امام برو و به ایشان بگو که کباب برای شما در حکم دارو است و شما باید هر روز ظهر یک سیخ کباب بخورید. دوباره خدمت امام برگشتم و گفتم: آقاجان، دکتر عارفی میگوید که باید کباب بخورید. امام فرمودند که برو به دکتر بگو من همین غذای ساده و معمولی را میخورم، کباب نمیخورم. برگشتم و حرفهای امام را به دکتر عارفی رساندم. دکتر عارفی برای بار سوم مرا پیش امام فرستاد.
من خدمت امام رفتم. ایشان در حال خوردن سوپ بودند و یکی از دخترها و نوههایشان هم پیششان نشسته بودند. عرض کردم: آقاجان دکتر عارفی میفرمایند که این کباب جزو داروهای شماست و باید شما آن را بخورید. آقا نگاهی به من کردند و با آن حالت شادی و لبخندی که داشتند به من گفتند: این میز را بخور. من یک نگاهی کردم و گفتم آقا جان من نمیتوانم میز را بخورم. آقا فرمودند: همین طوری که تو نمیتوانی این میز را بخوری من هم نمیتوانم کباب را بخورم. برو به دکتر بگو، من نمیتوانم کباب بخورم. سپس خندیدند. گویا حاج احمد آقا و یکی از نوههای امام هم خندیدند.
من آمدم خدمت دکتر عارفی و موضوع را گفتم. دکتر عارفی گفت خودم خدمت امام میروم. ایشان رفتند و حضرت امام را متقاعد کردند که باید هر روز مقداری گوشت به عنوان کباب بخورید که امام هم قبول کردند.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سید رحیم میریان - کتاب خاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی(ره)، ص42.