کریمترین انسان(حکایت خوبان)
روزی یک مرد اعرابی وارد مدینه شد و پرسید: کریمترین مردم شهر کیست؟ (پیداست که کریم بودن فضیلتی است که ممکن است نصیب بسیاری گردد، ولی اعرابی سراغ کریمترین را میگرفت) اهالی شهر، امام حسین(ع) را معرفی کردند که نه تنها کریمترین ساکنان مدینه بود، بلکه کریمترین مردم روی زمین بود. اعرابی به جستو جو پرداخت، و امام کریمان را در مسجد یافت که در حال نماز بود. او مشتاقانه به سرودن اشعاری پرداخت و عاشقانه اعلام داشت که هر کس دست در حلقه خانه تو اندازد، نومید برنمیگردد، زیرا تو جوادی، تو در دریای جود شناوری، تو آنی که جود و بخشش به وجودت افتخار میکند، تو مورد اعتماد همگانی، تو همانی که پدرت قاتل فاسقان بد نهاد و کافران بد سگال بود. (1)
امام حسین (ع) بدون اینکه صورت خود را به او نشان دهد، هدایای خود را که بسیار قابل توجه بود وسائل را از سوال بینیاز میکرد و او را از پرتگاه حرفه گدایی دور میداشت، به او میدهد و میفرماید: بگیر! من از تو پوزش میخواهم و بدان که من به تو مهربانم، اگر عصای دولت در دست ما بود، آسمان کرم ما بر تو میبارید. ولی حوادث روزگار همه چیز را دگرگون کرده و انفاق دست من اندک است. (2)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- منتهیالامال،ج1،ص208
2- همان، ص 109
امام حسین (ع) بدون اینکه صورت خود را به او نشان دهد، هدایای خود را که بسیار قابل توجه بود وسائل را از سوال بینیاز میکرد و او را از پرتگاه حرفه گدایی دور میداشت، به او میدهد و میفرماید: بگیر! من از تو پوزش میخواهم و بدان که من به تو مهربانم، اگر عصای دولت در دست ما بود، آسمان کرم ما بر تو میبارید. ولی حوادث روزگار همه چیز را دگرگون کرده و انفاق دست من اندک است. (2)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- منتهیالامال،ج1،ص208
2- همان، ص 109