kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۸۵۰
تاریخ انتشار : ۰۳ خرداد ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۴

ما نمی‌توانیم از کجا آمد؟ (یادداشت روز)


متفکران بسیاری علیه روشنفکری غربزده اعلام جرم کرده‌اند اما منطق ژان پل سارتر در این باره شنیدنی و خواندنی است. او در مقدمه‌ای که برای کتاب مغضوبین روی زمین (اثر فرانتس فانون) نوشته، روایتی جالب از ماجرا دارد. «ما روسای قبائل، خان‌زاده‌ها، پولدارها و گردن‌کلفت‌های آفریقا و آسیا را می‌آوردیم چند روزی در آمستردام، لندن، نروژ، بلژیک و پاریس می‌چرخاندیم، لباس‌هایشان عوض می‌شود، روابط اجتماعی تازه‌ای یاد می‌گرفتند... آرزوی اروپایی شدن را در دلهایشان به وجود می‌آوردیم. بعد اینها را به کشورهای خودشان پس می‌فرستادیم. کدام کشورها؟ کشورهایی که درِ آنها برای همیشه به روی ما بسته بود، ما در آنها راه نداشتیم، ما دشمن بودیم. روشنفکرهایی که درست کرده بودیم فرستادیم به کشورهایشان. بعد فریاد می‌زدیم برادری، انسانیت. بعد می‌دیدیم پژواک صوت ما از دهان همین روشنفکرها- عین سوراخ آب حوض- پس می‌آید... انعکاس درست و وفادارانه صوت خودمان را از حلقوم‌هایی که درست کرده بودیم می‌شنیدیم. مطمئن شده بودیم هرگز کوچکترین حرفی برای زدن به جز آنچه در دهانشان می‌گذاشتیم ندارند بلکه حتی حق حرف زدن را از مردم خودشان هم گرفته‌اند».
بی‌علت نبود خان ملک ساسانی درباره فضای مدرسه علوم سیاسی پس از مشروطه و آغاز دوره رضا خان نوشت «روزی جناب سید ولی‌الله خان نصر که تشریح درس می‌دادند، فرمودند ایران مثل خزه‌ای است که به دیوار چسبیده باشد و دولت انگلیس به منزله آن دیوار است که اگر نباشد، خزه وجود خارجی ندارد... دستور ذکاءالملک و منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و باسواد جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند». و همین ذکاءالملک فروغی نخست‌وزیر رضان خان بود که از محصلان پرسیده بود «آیا آستین لباس بدون دست می‌جنبد؟ انگلیس همان دست داخل آستین ایران است و ایران بی او نمی‌تواند حرکت کند»! حدود 3 دهه بعد هنگامی که ملت ایران به حرکت درآمدند تا نفت را ملی کنند، سپهبد رزم‌آرا با گستاخی به مردم انقلابی گفت شماها که نمی‌توانید یک کارخانه سیمان را اداره کنید و لولهنگ (آفتابه) بسازید، می‌خواهید صنعت نفت به این عظمت را ملی کنید؟!
به مدت 150 سال منطق ساحرانه «شما نمی‌توانید» به ملت ایران القا شد و از حاکمیت ارضی گرفته تا منابع غنی زیرزمینی و امتیازات اقتصادی و حاکمیت سیاسی را دستخوش غارت بیگانگان قرار داد. انقلاب اسلامی نقطه پایانی بر منطق فشل‌کننده «ما نمی‌توانیم» بود. به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی امام خمینی چه کرد؟ او به مردم شخصیت داد. خود واقعی و هویت اسلامی را به آنان بازگرداند. آنها را از حالت خودباختگی و استسباع خارج کرد. فلاسفه و حکما اصطلاحی دارند به نام استسباع که در فارسی آن را شیرگیر ترجمه کرده‌اند. می‌گویند بعضی از حیوانات کوچک وقتی با حیوانات درنده‌ای روبرو می‌شوند- مثلا وقتی خرگوش با شیر مواجه می‌شود- حالت استسباع پیدا می‌کنند یعنی اراده فرار از آنها سلب می‌شود، قدرت تصمیم‌گیری را از دست می‌دهند، خودباخته و مفتون می‌شوند. نقطه مقابل استسباع، ایمان به خود پیدا کردن است». امام خمینی بود که طلسم چند صدساله ساحران بزرگ اروپایی و آمریکا را شکست و با برانگیختن ملتی رخوت‌زده ثابت کرد آنچه تابو و توهم است، افسانه شکست‌ناپذیری مستکبران است. امام(ره) به همه ملت‌ها آموخت که «ما می‌توانیم» واقعی‌ترین و شدنی‌ترین آرمان‌هاست. امام این معجزه واقعی را در برابر جادوی وهم‌انگیز قدرت‌ها به عرصه آورد.
نه تنها یک فرمانده جوان فاقد لشکر به نام جهان‌آرا به مدت 33 روز در برابر چند لشکر مکانیزه ارتش صدام مقاومت کرد، بلکه خرمشهر در سوم خرداد 1361 در حالی از پنجه اشغالگران آزاد شد که 19 هزار نظامی آموزش‌دیده دشمن به اسارت درآمده بودند. آنها که بعدا با استعمال ادبیات «شعر و شعار» به منطق مقاومت و استقامت طعنه زدند، نمی‌توانند انکار کنند که نه تنها از متن آن مقاومت 33 روزه، آزادی خرمشهر رقم خورد، بلکه همان مجاهدت، «بن مایه» فتح‌الفتوح حزب‌الله در جنگ 33 روزه 1385 (2006) شد و کمر پنجمین ارتش ادعایی دنیا را شکست. همچنان که عقب‌نشینی خفت‌بار ارتش اسرائیل از جنوب لبنان در چهارم خرداد 1379 (25 می 2000 میلادی) و سپس از نوار غزه در سال 2005 افسانه نبود، هزیمت این رژیم در جنگ 33 روزه نیز واقعیتی غیرقابل انکار است. اما این واقعیت را نه لفاظان قائل به تسلیم‌پذیری بلکه مجاهدان قائل به خطرپذیری رقم زدند، که اگر بنای بر التماس و سازش‌طلبی بود، جنوب لبنان و غزه نیز به رژیم نامشروع اسرائیل ملحق می‌شد. واقعیت این است که یاسر عرفات با کاربست شاخه زیتون و آمد و شد در کریدورهای سیاسی و نشست‌ها و مذاکرات بی‌سر و ته نتوانست حتی یک وجب از خاک فلسطین را آزاد کند هیچ، که آخرالامر مقر او را نیز به توپ بستند و سرانجام هم او را تحمل نکردند و مسموم ساختند.
32 سال پس از فتح بزرگ خرمشهر که در آن دست خدا از آستین جوانان گمنام اما مصمم و دلاور بیرون آمد و در حالی که حزب‌الله جشن پیروزی برگزار می‌کند، نوار پیروزی‌های جبهه مقاومت اسلامی به سوریه و عراق امتداد یافته است. عراق در انتخابات و سوریه در دفاع میهنی، هر یک سند تازه‌ای از «آمریکا نمی‌تواند» را به پرونده ناکامی‌های شیطان بزرگ افزودند. همین روزها در حالی که مروه ابواحمد تحلیلگر غرب تاکید می‌کند «در آزادسازی جنوب لبنان، این ایران بود که پیروز شد»، روزنامه فرانسوی لوموند نوشت «چرخش معادله قدرت در سوریه و شکست معارضان مسلح، بدون ایران امکان‌پذیر نبود». اما منطق ما می‌توانیم صرفا به حوزه دفاع و مقاومت نظامی منحصر نمانده است. هنر امام خمینی و امام خامنه‌ای، به میدان آوردن همه ظرفیت‌ها در حوزه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. اگر دشمن و ایادی داخلی او چالش‌محورند- و مع‌الاسف جناح‌ها نیز بعضا به همین روند کمک می‌کنند- هنر رهبری در این 35 سال، فرصت‌محوری و بسیج ظرفیت‌ها در متن چالش‌های بزرگ بوده است. رهبر معظم انقلاب چهارشنبه گذشته در دانشگاه امام حسین علیه‌السلام فرمودند «امروز نظام اسلامی درگیر چالش‌هایی است. وجود چالش به معنای حرکت به سمت جلو و ابتکارهای روزافزون و نو به نو است. وجود چالش، انسان‌های آگاه و بصیر و شجاع را نگران نمی‌کند. وجود چالش، انسان‌های متعهد را به نگاه به ظرفیت‌های موجود و احیانا معطل مانده وادار می‌کند. این چالش‌ها بر اثر این است که در نظام جمهوری اسلامی، توان پیشرفت، توان استحکام، توان اقتدار روزافزون بسیار است. دشمنان ما این را می‌بینند... دولت‌های استکباری عادت کرده‌اند که سلطه‌گری کنند، زور بگویند... آنچه استکبار جهانی را آشفته کرده این است که یک ملت در یک کشور مهم با سابقه تاریخی بسیار غنی، با دارا بودن خصوصیات منحصر به‌فرد، در مقابل این عادت زشت سلطه‌گری و سلطه‌پذیری ایستاده است؛ این است که آمریکا را عصبانی می‌کند».
یک نشانه اتقان و استحکام این مسیر، رویش‌های نو به نو در جمهوری اسلامی است. شهید مجید شهریاری که به تصریح دکتر صالحی «بدون دریافت یک ریال» توانست غنی‌سازی 20 درصد را به انجام رساند و کمر شیطان را حقیقتا در آن تحریم انباشته از تهدید بر سر سوخت راکتور تهران بشکند، یکی از همین رویش‌هاست؛ همچنان که دانشمندان گمنام حوزه نانو و سلول‌های بنیادی. اگر انقلاب اسلامی عقیم بود، هرگز این رویش‌های بزرگ در چهارمین دهه از عمر مبارک انقلاب اسلامی پدید نمی‌آمد. آیا کسی می‌تواند مجید شهریاری‌ها را انکار کند؟ آنها در بوستان پربرکت انقلاب روییدند و سر برآوردند و مایه شگفتی اهل فن شدند، چون افق نگاهشان به دوردست و آینده روشن در ایجاد تمدن اسلامی بود. «و مثلهم فی‌الانحیل کزرع اخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع». اما حکایت ریزش‌ها معطوف به نقش‌آفرینانی است که نتوانستند دورتر از نوک دماغ خود را ببینند و تبدیل به محافظه‌کاران واقعی شدند. مغالطه‌ ما نمی‌توانیم از جانب آنانی صادر شد که خیال می‌کردند منطق «ما می‌توانیم» و گفتمان مجاهدت، یک خط صاف و حرکت خطی بدون چالش و دست‌انداز است و چون چالش‌ها به چشم‌شان آمد، از اصل حرکت منصرف شدند و نسخه رو به قبله شدن را پیچیدند. آنها منطق استقامت را بد فهمیدند حال آن که امیر مؤمنان علیه‌السلام می‌فرماید گاه ما بر دشمن غلبه می‌کردیم و گاه دشمن غلبه می‌کرد اما «فلما رأی‌الله صدقنا انزل بعدوّنا الکبت و انزل علینا النصر... هنگامی که خداوند صداقت (راست قامتی) ما را دید، خواری را بر دشمن نازل کرد و نصرت را ارزانی ما نمود تا نهال ایمان سبز شد» (خطبه 56 نهج‌البلاغه).
فلاسفه می‌گویند قوی‌ترین دلیل بر امکان یک شیئ، وجود آن شیئ است. ملت ایران «ما می‌توانیم» را بدون واسطه در انقلاب، دفاع مقدس، مقابله با غائله‌آفرینی و فتنه‌انگیزی گروهک‌ها، تحریم اقتصادی 35 ساله و حماسه‌های بزرگ سیاسی تجربه کرده است. به بیان رهبر انقلاب «ما دانسته‌ایم که بدون اتکا به قدرت‌های زورگو و باج‌بگیر می‌توانیم پیش برویم، می‌توانیم قوی بشویم، می‌توانیم میدان‌های ناشناخته و ناگشوده  اندیشه بشری و فکر بشری و دانش بشری را بگشاییم». این راز بزرگی است که ملت ایران گشوده است. شاهین تیزپروازی که آزادی و مجال پرواز را تجربه کرد، قفس مرغ خانگی و طوطی‌صفتی را اختیار نمی‌کند. «آزادی» بزرگترین رهاورد انقلاب اسلامی بود که انبوهی از فرصت و توانمندی‌ها را به ملت ما هدیه کرد. چه کسی می‌تواند این آزادی از یوغ ابرقدرت‌ها را از ملت ما دریغ کند یا در توجیه سلب آن نسخه بپیچد؟!
فرصت دیپلماسی- به عنوان یکی از ده‌ها فرصت در اختیار ملت ایران- صرفا برای توسعه دادن به این آزادی و استقلال است. از این فرصت باید بهره گرفت. «ما معتقد به تعامل با دنیا هستیم. در تعامل با دنیا باید طرف مقابل را شناخت، اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد. پرونده خصوم خود را فراموش نکنیم... اگر این سابقه یادتان رفت، پشت پا خواهید خورد... هنر این است که شما کاری کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار نشود. و الا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود  که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگویید خیلی خوب، این که خسارت است». مسئولان مذاکره کننده «اگر نتیجه گرفتند چه بهتر اما اگر نتیجه نگرفتند، معنایش این باشد که برای حل مشکلات کشور بایستی کشور روی پای خودش بایستد... توصیه ما به مسئولین‌مان، به بچه‌های خودمان این است؛ مراقب باشید لبخند فریبگرانه دشمن شما را دچار اشتباه نکند، دچار خطا نکند». و «علاج مقابله با دشمنی فقط یک چیز است و آن تکیه بر اقتدار ملی و توان داخلی ملی و مستحکم کردن هرچه بیشتر ساخت درونی کشور است».

محمد ایمانی