مبارزه با فساد اقتصادی در سیره حکومتی امام علی(ع)
دکتر جلیل الماسی
نوشتار حاضر با روایتی دقیق و عالمانه به تبیین تفاوت میان عصر پیامبر اعظم(ص) و امیر مؤمنان(ع) و نبرد بیامان
مولای متقیان(ع) با غارتگران بیتالمال، زراندوزان و رانت خواران میپردازد.
امام علی(ع) بعد از انحراف بیست و پنج ساله مردم از راه و روش پیامبر اعظم(ص) و استحاله اسلام مستضعفین به اسلام مستکبرین، زمانی خلافت را در دست میگیرد که اشرافیت جاهلی در قالبی جدید و با توجیهاتی شرعی، از درون اسلام سر بر آورده بود. تفکر طبقاتی نوپا، جامعه را در دو طبقه غنی و فقیر جای داده، اقتصاد را و ثروتهای عمومی را ظالمانه به تقسیم کرده بود، ثروتهای باد آورده، عثمان را در راس زراندوزان جای داده و مترفینی چون طلحهها، زبیرها و عبدالرحمن بن عوفها را با هدیه جذب کرده بود. از طرف دیگر ابوذرها و توده مردم را در چنبره فقر و فساد حکومتی به نابودی کشیده بود که شورش مردم و قتل عثمان حجت قاطعی بر این ادعا است. جهانبینی امام علی(ع)، بر محور عدالت تکوینی و ایدئولوژی حضرتش بر مدار عدالت تشریعی است. راست پویی و راستسویی، علی را مصاحبی همیشگی هستند. در حکومت پنج ساله خود، بر مسیر عدالتخواهی و با قاطعیت مکتبی با اشرافیت جدید، به دور از کوچکترین تسامحی، به مبارزه بر میخیزد و فسادزدایی اقتصادی را وجهه همت خود میسازد و ارزش خلافت را از آببینی بزی و از لنگه کفشِ وصلهداری هم کمتر میبیند. مگر اینکه در سایه خلافت و حکومت، طبق میثاقی که حضرت باری از انسانهای آگاه در راستای دادخواهی بر گرسنگی فقیران و فریادگری بر سر سیران افزون طلب گرفته است، حق مظلوم از ظالم استیفا شود. (نهجالبلاغه،خطبه 3) در بینش امام علی(ع) تنها راه فسادزدایی اقتصادی و استیفای حق مظلوم از ظالم، قاطعیت است؛ لکنت زبان در این مسیر مطرود بینش امام علی(ع) است.
تفاوت عصر امام علی(ع) با عصر پیامبر(ص)
پیامبر اسلام(ص) در جامعه عربستان، جبهه کفر و جاهلیت را پیش روی دارد. جبهه مذکور آشکارا و به دور از هرگونه فریب و ریاکاری، با چهرهای مشخص و بدون نقاب، با همه توانش در برابر اسلام در عرصههای مختلف فرهنگی، اقتصادی و نظامی به تقابل آمده است. مبارزه در این جبهه برای پیامبر(ص) آسان است زیرا دشمن همه امکانات خود را رو کرده و از روبهرو به جنگ و نابودی اسلام کمر همت بسته است. پیامبر(ص) هم، همه عِدّه و عُدّه اردوگاه کفر را به محاسبه میآید و در مصافی جانکاه، کفر و اشرافیت جاهلی را در همه عرصهها به هزیمت میکشاند و در فتح الفتوح مکه، جبهه مذکور را به تسلیم وا میدارد. در واقع طرف مقابل پیامبر(ص)، دشمن خارجی بود و حضرتش در تمام گستره جزیرهًْالعرب، همه دشمنان خارجی و از همه عنود تر، یعنی کفار قریش را در میدان نبرد، در قالب غزوه و سریه و همچنین در حوزههای جهانبینی و ایدئولوژی در هم میکوبد. پیامبر(ص) بعد از فروپاشی جبهه مذکور با دشمن خارجی دیگر، یعنی یهودیان بدطینت مدینه درگیر میشود و آنان را هم شکستی خفت بار میدهد. اغلب مسلمانان صدر اسلام و زمان خود پیامبر(ص) مسلمانانی سادهاندیش، پاک اعتقاد، به دور از هرگونه کج اندیشی، بیزار از زرق و برق زندگی مصرفی، بیخبر از جاذبههای مادی و زندگی شهرنشینی، مجذوب امر و نهی نبوی و محصور در جغرافیای جزیرهًْالعرب بودند که هنوز با مظاهر فاسد و مصرفی تمدنهای اطراف آشنا نشده و در نتیجه از سلامت کامل اخلاقی و دینی برخودار و از فریب، دروغ، نفاق، و از کنز و مال اندوزی به دور و مطیع محض پیامبر(ص) بوده و حضرتش را بر مسیر مزاحمت و دردسر نبودند. بعد از رحلت پیامبر(ص)، اصل وصایت و جانشینی در قالب امامت، نادیده گرفته میشود و گروهی علیه اصل مذکور به کودتا برمیخیزند و خلافت جعلی را ارائه میدهند، در نتیجه جامعه اسلامی به انحراف میگراید. از رحلت پیامبر(ص) تا زمامداری امام علی(ع) بیست و پنج سال فاصله است؛ در این فاصله زمانی، مسلمانان عصر پیامبر(ص) و نسل دوم انقلاب که زمان پیامبر(ص) را درک نکرده بودند، به دلیل انحراف در رهبری دینی و سیاسی، آهسته آهسته از فرهنگ نبوی فاصله میگیرند و در یک حرکت ارتجاعی،اشرافیت جاهلی را در قالباشرافیت جدید و نوظهور، ترویج میکنند. مسلمانان عصر پیامبر(ص) و نسل جدید در سایه فتوحات اسلامی و تصاحب غنائم جنگی و ارتباط فرهنگی با تمدنهای روم باستان و ایران ساسانی و همچنین با دیدن مظاهر شهر نشینی و زندگی پر زرق و برق مادی، دنیاگرایی را به استقبال میآیند و از زندگی ساده عصر نبوی به زندگی پیچیده عصر خلافت روی میآورند. کنز و مالاندوزی را به توجیه شرعی میآیند، در نتیجه جامعه از تحرک دینخواهی و تقویمداری به انحراف و ایستایی دنیامداری، نفاق، محافظهکاری و عدم موضعگیری در برابر حق و باطل میغلطد و مجاهدان دیروز به زراندوزان و رانتخواران امروز در عصر خلفای ثلاثه، تغییر ماهیت داده و اخلاقمداری زمان پیامبر(ص) را به ثمن بخس، در معرض فروش و به مزایده میگذارند و حزب ناکثین را به عرضه میآیند و به عنوان اولین دشمنان داخلی امام علی(ص) به دنبال شتری و در بصره جنگ جمل را تدارک میبینند و جبهه داخلی امام علی(ع) را به نفع جبهه خارجی که معاویه باشد تضعیف مینمایند. بعد از قتل عثمان هم، معاویه خلف الصدق ابی سفیان، عصاره کفر جاهلی، عزیزدردانه عثمان، به نمایندگی از اسلاف خود، حزب اموی را تقویت میکند، با ماسک اسلام، به انتقام از اسلام بر میخیزد و منطقه شام به مرکزیت دمشق را از حکومت اسلامی تجزیه میکند و در راس قاسطین با عدالت امام علی(ع) به کین خواهی میشتابد و جنگ صفین را بر جامعه اسلامی تحمیل کرده و با حیله قرآنی به جنگ قرآن میتازد. در نهایت کار را به حکمیت میکشاند و از دل حکمیت، اپورتونیست (فرصتطلب ـ ابن الوقت)های چپگرای مارقین، یعنی خوارج نهروان، به عنوان دومین دشمنان داخلی حضرتش، بیرون میآیند که جنگ نهروان را دانسته یا ندانسته به نفع جبهه خارجی، یعنی معاویه و برعلیه امام علی(ع) به تدارک میگرایند.
با توجه به مطالب پیش گفته، کاملا معلوم است که زمان امام علی(ع) با زمان پیامبر(ص) تفاوت اساسی دارد و دارای پیچیدگیهای خاص خودش میباشد. پیامبر(ص) تنها با دشمن خارجی روبروست و در نتیجه بر مشکلات فائق میآید و دشمنان خارجی را یکی پس از دیگری از سر راه برمیدارد اما امام علی(ع) از یک طرف با دشمن خارجی قهاری مانند معاویه روبهروست که مسلمانی را یدک میکشد و اسلام را علیه اسلام علم کرده است، از طرف دیگر دشمنان داخلیش یعنی ناکثین و مارقین عرصه را بر او تنگ کرده تا جایی که دشمن خارجی یعنی معاویه و قاسطین را بیش از پیش به جسارت وامیدارند و نهایتاً امام علی(ع) در جبهه خارجی و در درگیری با قاسطین شکست میخورد و در جبهه داخلی و در درگیری با ناکثین و مارقین هم به پیروزی قاطعی دست نمییابد، در نتیجه موانع مذکور حضرتش را به میزان زیادی از اجرای عدالت اجتماعی و اقتصادی بازمیدارند زیرا شرایط و مقتضیات زمان، بر مراد ایشان نبود، چهار سال و اندی حکومت پر دردسر و پرحادثه نصیب ایشان بود.
عملکرد امام علی (ع)
درجهت اصلاح انحرافات گذشته
امام علی(ع)، بر انحرافات و مفاسد بیست و پنج سال قبل از خلافت خود،اشراف کامل دارد. او به خوبی از فقر توده مردم و فقدان عدالت اقتصادی و تقسیم ظالمانه بیتالمال آگاهی کامل دارد. حضرتش تعطیلی حدود الهی و عدم توجه به سنن نبوی را به مشاهده آمده است. او میبیند افراد فاسدی در راس امور جا خوش کرده و زالوصفتانه از بیتالمال و از خون مردم میمکند آمدهاند و بر این مسیر گوی سبقت را از یکدیگر میربایند. حضرتش از ورود اسرائیلیات در حوزه جهانبینی اسلامی در راستای توجیه زراندوزی ظالمانه، در رنجی جانکاه به سر میبرد. او تمامی ارکان جامعه را بر مسیر ظلم و به دور از عدالت تکوینی و تشریعی میبیند که همه چیز جابهجا شده و هیچ چیزی در جایگاه خودش قرار ندارد. حقوق مردم و پا برهنگان به یغما رفته است، به همین خاطر است که در جای جای نهجالبلاغه، به تبیین دقیق حق و حقوق متقابل مردم و حکومت میپردازد و همچون فیلسوفان سیاستگرا و البته با بینشی ربانی بر تعریف ظریف عدل و عدالت همت میگمارد و هر نوع جابهجایی را ظلم و ستم و به دور از عدالت میداند و فریاد بر میآورد که «کونُوا ِللظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلومِ عَوناً» (نهجالبلاغه، نامه 47) که ظالم در جبهههای مختلف و از جمله در جبهه اقتصادی بر مظلوم شبیخون میزند و باید انسانهای آگاه که مسئولیت انسان بودن را بر دوش میکشند، بر ظالم بتازند و مظلوم را به نجات برخیزند.
امام علی(ع) بعد از قتل عثمان و اصرار مردم بر قبول خلافت، شرط قبول خلافت را در بازسازی اقتصادی و مبارزه پیگیر با مفاسد مالی و کوتاه کردن دست زالوصفتان و رانتخواران از شبکههای اقتصادی در راستای اجرای عدالت و همچنین برگرداندن اموال بیتالمال که به غارت رفته حتی اگر به صورت جهیزیه در خانه نوعروسان باشد، به ارائه میآید. (نهجالبلاغه، خطبه 15) او بعد از قبول خلافت بدون فوت وقت به پالایش میشتابد؛ عزل کارگزاران فاسد را وجهه همت خویش میسازد. افراد معلومالحال مانند طلحهها و زبیرها را پست و مقامی نمیدهد که دستانشان ناپاک است و در گذشته در آزمون حکومتی مردود شدهاند. در رابطه با بیتالمال به حساب کشی میپردازد. در برگرداندن اموال به غارت رفته از بیتالمال در عزمی جدی به شتاب می آید. در اقدامی قاطع زمینهایی را که عثمان از مردم غصب کرده و به اقوام خود داده بود، به صاحبانشان بر میگرداند. کارگزاران منصوب خود را از ارتباط با اشراف بر حذر میدارد و چنین ارتباطی را در راستای زایش فساد مالی و نوعی کودتای اقتصادی علیه تهیدستان جامعه و نوعی رانت خواری میبیند و در صورت وقوع چنین ارتباطی به توبیخی سخت میگراید. نامه عتاب گونهاش به عثمان بن حنیف دلیلی بر این مدعاست. (نهجالبلاغه،نامه 45) حضرتش آنگاه که مشغول کار حکومتی است، از امکانات حکومتی استفاده کرده و به محض ورود در کار شخصی، استفاده از امکانات حکومتی را تحریم میکند، در شبانگاه که در روشنایی چراغ بیتالمال در حسابرسی بیتالمال است، به محض ورود در کار شخصی چراغ بیتالمال را خاموش کرده و چراغ شخصی خود را روشن میکند تا کارگزاران حکومتی را در این مسیر هدایت کند. او در راستای اهداف بلندش دنیای شخصی خود را سه طلاقه میکند، آن هم با این تاکید که هرگز بدان رجوع نخواهد کرد. او در نامهای مانیفست گونه به مالکاشتر، چارچوب حکومت را در سیاست، اقتصاد و فرهنگ ترسیم میکند و حکومت را مسئول امور معیشتی مردم از هر صنف و گروهی میداند که باید جان و مال مردم از هر تعرضی از سوی حکومتیان در امان باشد. (نهجالبلاغه نامه 53) حضرتش ابو رافع، خزانهدار خویش را تهدید میکند که به چه مجوزی تنها گردنبند موجود در خزانه عمومی را به دخترش امکلثوم به عاریت داده است؟ از طرف دیگر ام کلثوم را به محاکمه میکشد که مگر همه زنان مسلمان در روز عید، گردن بند به گردن دارند که او داشته باشد، آن هم از اموال عمومی، امکلثوم در جواب میگوید: گردنبند را به عاریت مضمونه [هنگام عاریه دادن، شرط کرده باشند که در صورت تلف یا معیوب شدنِ مال، مستعیر (عاریه گیرنده و عاریه خواهنده) ضامن است، اگرچه تعدّی و تفریط نکرده باشد] گرفتهام، امام علی(ع) قانع نمیشود، امکلثوم را امر میکند که گردنبند را فوراً به بیتالمال برگرداند و در پایان، دختر خویش را اینگونه تهدید میکند که اگر گردنبند را به عاریت مضمونه نگرفته بودی اولین زنی بودی که به عنوان سرقت از بیتالمال دستت را قطع میکردم. (بحارالانوار، ج40 ص 337) او در راستای صرفهجویی در بیتالمال در تاکید اکید است که کارگزاران دیوانی، قلمها را نازک بگیرند، جملات را کوتاه بنگارند تا کاغذ کمتری مصرف شود. او که در مصرف مباح بیتالمال اینگونه سختگیری میکند، در سایه قیاس اولویت، در حیف و میل بیتالمال، با قاطعیتی علی وار تا مرز توبیخ، عزل و تنبیه غارتگران و مفسدان اقتصادی به اقدام می شتابد.
درگیری با ناکثین، پیمان شکنان و افزون طلبان
طلحه و زبیر، در خلافت خلفای ثلاثه قبلی و در یک پروسه بیست و پنج ساله بعد از پیامبر اسلام(ص)، در برگشت به پایگاه طبقاتی قبل از اسلام خود، از ارزشهای انقلابی فاصله گرفته و به اشرافیگری روی میآورند و در خلافت عثمان از امتیازات اقتصادی و اجتماعی بالایی برخوردار میشوند. عثمان در شورش مردم، در اعتراض به فساد حکومتی در دو قطبی شدن جامعه به فقیر و غنی،کشته میشود. امام علی(ع) با اصرار مصرانه مردم در انتخابی بر مبنای دمکراسی و با قبول شرط و شروط حضرتش از جانب همان مردم در مبارزه جدیش با فساد حکومتی و دنبال کردن مفسدان اقتصادی و محو آثارشوم تبعیض طبقاتی، زمام امور را در دست میگیرد. طلحه و زبیر هم که همراه مردم با علی(ع) بیعت میکنند ولی میبینند که جایی در حکومت علی(ع) ندارند و از امتیازات زمان عثمان هم خبری نیست، همراه عایشه جنگ جمل را بر امام علی(ع) تحمیل میکنند. عایشه همسر پیامبر و دختر خلیفه اول است، در بین مسلمین از جایگاه والایی برخوردار است. طلحه و زبیر از اصحاب پیامبر(ص) و از پیشگامان انقلاب نبوی به شمار میروند، طلحهالخیر است، سیفالاسلام است، راست یا دروغ از عشره مبشرهاند، دوش به دوش پیامبر(ص) و از مجاهدان صدر اسلاماند، رویارویی با همسر پیامبر و درگیری با مجاهدان دیروز و مترفین امروز، علی(ع) را بس گران میآید و چنین به ناله میگراید که «ای کاش بیست سال پیش میمردم و چنین روزی را نمیدیدم» ولی در بینش علی(ع) اجرای عدالت و استیفای حقوق مادی و معنوی پایمال شده مردم در طول بیست و پنج سال گذشته بر هر چیزی ارجحیت دارد که «اصل اولیه» عدالت است. یکی از یاران علی(ع) در مسیر حرکت به سوی میدان جنگ از حضرتش سوال میکند که: اگر نصایح شما در ناکثین موثر نیامد تصمیم بعدی شما چیست؟ علی(ع) ابرمرد لحظههای حساس تاریخ چنین پاسخ میدهد: «تصمیم بعدیم جنگیدن با اصحاب جمل خواهد بود» فرد مذکور سوال را به ادامه میدهد که: مگر میشود طلحه و زبیر، مجاهدان دوش به دوش پیامبر(ص) بر مسیر گناه و خطا باشند؟ و علی(ع) پاسخی مکتبی و مستدل را ارائه میدهند که: «باید فرد را با حق سنجید و نباید حق را با فرد به سنجش آمد» نصایح علی(ع) در دل اصحاب جمل تاثیر نداشت چرا که آنان درحسرت سهمخواهی و چپاول بیشتری از بیتالمال بودند، در نتیجه امام علی(ع)، قاطعانه و در نبردی جانانه، اصحاب جمل را به هزیمت میکشاند و این فرصتطلبان اقتصادی را از سر راه برمیدارد.
مقابله امام علی(ع) با قاسطین، ظالمین
و غارتگران بیتالمال
جبهه قاسطین، جبهه قسم خورده دشمن خارجی و کافرکیش دیروز و مسلمان دروغین امروز علیه اسلام است. قاسطین در بدر و حُنین به شکستی خفت بار میآیند. در فتح مکه در شکستی نهایی به تسلیم میگرایند و از سر ناچاری اسلام را به قبول می شتابند. قاسطین بعداز رحلت پیامبر(ص) و ایجاد فاصله بین حقیقت اسلام و واقعیت اسلام و واگرایی روزافزون این دو از یکدیگر، در یک پروسه زمانی، آهسته آهسته، با تغییر چهره خود، در ارکان حکومت و خلافت نفوذ میکنند و در لایههای سیاسی خلافت مناصبی را تصاحب مینمایند و در سایه مناصب سیاسی به منافع اقتصادی و ثروتهای باد آورده دست مییابند و کاخ سبز دمشق را بر ویرانههای کوخهای تودههای محروم بنا میکنند. با توجیهات قرآنی، به زراندوزی مطرود قرآنی بر میخیزند و منطقه شام را ملک طلق خویش میانگارند واشرافیت جاهلی را به نام اسلام به ترویج میآیند و مزورانه کاخ نشینی خود را نشانه مجد و عظمت اسلام در برابر رومیان به تفسیر و تاویل میشتابند و با زیرکی شیطانی خود توده مردم را از طریق استحمار و استضعاف فکری به رقیت (بردگی) خود در میآورند. یکی از عوامل شورش مردم در اواخر خلافت عثمان که منجر به قتل وی میشود، فساد اقتصادی در راستای حیف و میل ثروتهای عمومی و بیتالمال است که قاسطین و در راس آنها معاویه، منصوب خلافت و نور چشم عثمان، مصداق بارز فساد اقتصادی و مظهر کنز قارونی بر مسیر ظلم وستم، عدالت را به نابودی، کمر همّت بسته بودند. مردم بعد از قتل عثمان انتظار داشتند هرکس که به خلافت میرسد، مفسدان اقتصادی، زراندوزان و غارتگران بیتالمال و از جمله معاویه را از حول و حوش خلافت دور کرده و دستان پلیدشان را از بیتالمال کوتاه کند. امام علی(ع) بعد از قتل عثمان، در مقام منتخب مردم در راستای خواسته بر حق آنها در مبارزه با مفاسد اقتصادی، با بینشی سبحانی و با قاطعیتی برهانی، بر عزل معاویه از حکومت شام کمر همت می بندد و در جواب مغیره بن شعبه که از امام علی(ع) میپرسد که در رابطه با معاویه بر چه تصمیمی هستید؟ چنین پاسخ میدهد: «من در رابطه با اصول اعتقادیام و بر سر دینم، بر مداهنه نخواهم بود، در نتیجه معاویه را حتی برای دو روز هم اجازه نخواهم داد که بر اریکه قدرت باقی بماند و بیش از این بر جان و مال مردم دست درازی کند.» امام علی(ع) حتی سخنان خیرخواهانه ابن عباس را هم که حضرت را به مدارای با معاویه فرا میخواند، رد میکند و خیرخواهی او را به ضرر توده مردم میبیند و در نتیجه در تصمیم خود مبنی بر عزل معاویه لحظهای درنگ را بر نمیتابد. (کامل ابن اثیر،ج3ص222-198-197) امام علی(ع) حتی در حیات خود عثمان بارها بر روش حکومت عثمان و حیف و میل بیتالمال و ابقای معاویه در حکومت شام به اعتراض میآید و عزل معاویه را خواستار میشود. تصمیم امام علی(ع) بر عزل معاویه از حکومت شام، برگرفته از بینش مکتبی و عدالت گرایانه او و برخاسته از خواست عموم مردمی بود که از حکومت عثمان و از کارگزارانش و از جمله از معاویه به تنگ آمده بودند. جنگ صفین به ظاهر سیاسی است ولی در حقیقت ماهیتی اقتصادی دارد که از سوی چپاول گران بیتالمال و در راس آنها معاویه بر امام علی(ع) تحمیل میشود و حضرت هم با قاطعیت و به امامت از جانب مردم غارت شده به جواب بر میخیزد. جنگ صفین و جبهه اقتصادی و چپاول گرایانه قاسطین هزینههای جبرانناپذیری را بر جامعه اسلامی تحمیل میکند و مارقین را و جنگ نهروان را به تولد میآید و حتی شهادت امام علی(ع) را هم رقم میزند.
حساسیت امام علی(ع) در انتخاب مدیران
در راستای عدالتگرایی و فسادگریزی
از دید امام علی(ع)، کارگزاران حکومتی، برای احراز هر پست و مقامی باید شرایط زیر را دارا باشند:
دینمداری وتدین شرعی: کارگزار امام علی(ع) باید بر مسیر جهانبینی الهی و در عرصه ایدئولوژی و رعایت بایدها و نبایدها باید مطیع محض اوامر و نواهی شرعی باشد.
خدامحوری وخداپویی: کارگزار امام علی(ع) باید در گفتار، در کردار و در پندار خدا محور و خداپو باشد تا از لغزیدن در ورطه گناه در حصن حصین خداوندی باشد.
تقویمداری و خودسانسوری: امام علی(ع) تقوی را همچون مرکب رامی میبیند که راکب خود را به آرامی به سرمنزل مقصود میرساند، حضرتش در جای جای نهجالبلاغهاش آحاد جامعه را و کارگزاران خود را با تاکید موکد و با الهام از قرآن به تقوی و خود سانسوری در برابر گناه فرا میخواند.
حقمداری وحقگرایی: امام علی(ع)، استانداران و فرمانداران خود را فراخوان میدهد که باید بر مدار حق حرکت کنند و در برابر باطل، فریب، دروغ و حقکشی، در اندیشه و عمل، با قاطعیت به موضعگیری برخیزند که حضرتش حقگویی و حقپویی را بر همه چیز ترجیح میدهد تا جایی که میفرماید: «حرکت بر مسیر حق یک دوست برایم باقی نگذاشته است.»
عدالتخواهی و عدالتگرایی- جهان هستی، آسمان و زمین بر پایه عدل و عدالت، سرپا هستند، عدالت زیربنای جهان تکوین است، جامعه انسانی هم جزیی از جهان تکوین است و باید که از عدالتخواهی و عدالتمحوری در زمینههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برخوردار باشد و این مهم برعهده حکومت و کارگزاران حکومت است و امام علی(ع) بر این موضوعاشراف الهی دارد.
برائت از سوءسابقه: امام علی(ع) معاویه را به این خاطر عزل میکند که از حسن سابقه فردی و خانوادگی برخوردار نبود. حضرتش در ضرورت حسن سابقه فردی و خانوادگی در انتخاب مدیران جامعه، به مالکاشتر چنین مینگارد: «بدترین وزیران تو کسانی هستند که پیش از تو، وزیر بدکاران بودند و در گناه آنان شریک بودند، چنین افرادی را هرگز بهعنوان مدیر و مسئول بر مردم مگمار.»
تخصص وکارایی در امور مربوطه: جهان هستی، جهان تخصص و مرزبندی محدوده وجودی موجودات است. رعایت اصل تخصص، در انتخاب مدیران، از ظروریات ملزمه بوده و امام علی(ع) را بر این اصل اعتقادی راسخ و استوار است و در این زمینه مالکاشتر را چنین مورد خطاب قرار میدهد: «ای مالک، کار را به کاردان بسپار و افراد با تجربه و با سابقه پاک را بر کارها بگمار» (نهجالبلاغه، نامه 43) حضرتش محمدبنابیبکر را از حکومت مصر بر میدارد و او را در پست دیگری که بهتر میتواند کار کند به کار میگیرد.
حساسیت مضاعف امام علی(ع)
در انتخاب مدیران اقتصادی
گلوگاه اقتصادی، پیچ تندی است که میتواند مقدمات لغزش هر کارگزاری را فراهم کند و خیانت در بیتالمال را به دنبال داشته باشد، به همین دلیل است که امام علی(ع) در امور بیتالمال سختگیری کرده و مدیران اقتصادی را زیر ذرهبین نظارتی خود میگیرد و بر این نظر است که مدیران اقتصادی باید علاوه بر داشتن شرایط عمومی، شرایط خاصی را به شرح ذیل دارا باشند:
رعایت انصاف و حرکت بر مسیر شکیبایی در فراهم ساختن نیازهای مادی مردم، عدم تعرض و عدم فروش اموال مردم برای اخذ مالیات، عدم دست درازی به مال مردم به هر عذر و بهانهای، خودسازی و پروا پیشگی در راستای عدم توجه به خواستههای نامشروع نفسانی و اقتصادی و بیاعتنایی به دنیا و زخارف دنیا که «رَأسُ کُلِّ خَطیئَه حُبُّ الدُّنیا» اصل مسلمی است که امام علی(ع) هر لحظه در نظارتی دقیق بر مدیران اقتصادی، آن را به تذکر میآید و در نامهای به زیادبنابیه، او را با تهدید هشدار میدهد که مبادا در بیتالمال خیانت کند که برایش مجازات سختی را به دنبال خواهد داشت. در ضمن او را به میانهروی در امور اقتصادی و عدم اسراف فرا میخواند. (نهجالبلاغه، نامه20) امام علی(ع) ماموران مالیاتی را به خدا ترسی دعوت میکند که نباید در اخذ مالیات مردم را بترسانند، نباید به زور و بیش از مقدار معین مالیات بگیرند، نباید کَلِّ بر مالیات دهندگان باشند، نباید وارد خانه مردم شوند و از دسترنج مردم تغذیه نمایند که از دید حضرتش نوعی ظلم است و بوی رشوه خواری میدهد. امام علی(ع) هم در قالب موازین ترهیبی و تعزیری و هم در قالب مواعظ اخلاقی و ترغیبی، به دنبال ارائه حکومتی منزه و به دور از مظاهر فساد در خدمترسانی به مردم میباشد.
یک نمونه عینی از مبارزه بیامان امام علی(ع)
با مفاسد اقتصادی
برخورد امام علی(ع) با مفسدان اقتصادی، اولاً و بالذات، برخوردی قاطع وعبرت آموز است، یک نمونه از این قاطعیت بیامان برای عبرت آموزی مسئولان و مدیران حکومتی ارائه میشود:
ابن هرمه مامور و ناظر حکومتی بر بازار اهواز میباشد، مرتکب خیانت اقتصادی میشود، امام علی(ع) پس از اطلاع از خیانت وی، در نامهای تند و کوبنده برای فرماندار اهواز، چنین مینگارد: «هنگامی که نامهام را خواندی، ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار کن و او را به مردم معرفی کن، به زندانش بینداز و آبرویش را بریز و به همه مناطق تابعه اهواز بنویس که من علیبنابیطالب چنین عقوبتی را برای او معین کردم، مبادا در مجازات او غفلتنمایی و کوتاهی کنی که نزد خدا خوار و بیمقدار میشوی و در صورت غفلت و کوتاهی، من تو را به زشتترین صورت ممکن از فرمانداری اهواز برکنار میکنم، از خدا میخواهم که آن روز را نیاورد. چون روز جمعه فرا رسید او را از زندان بیرون بیاور و (در ملاعام) سی و پنج تازیانه بر او بزن، او را در بازار بگردان، هرکس شاهدی آورد که ابن هرمه چیزی از او گرفته، او را و شاهدش را قسم بده، آنگاه مبلغ مذکور را از مال ابن هرمه بردار و به صاحبش برگردان و دوباره ابن هرمه را خوار و سرافکنده و بیآبرو به زندان بازگردان، پاهایش را دربند کن و تنها برای نماز پاهایش را باز کن، فقط و فقط مجازی که خوراکی، نوشیدنی، پوشاک و زیراندازی را که برایش میآورند، به او برسانی. او را ممنوعالملاقات کن زیرا امکان دارد افرادی که با او ملاقات میکنند، راه رهایی از چنگال مجازات را و شگردهای پاسخگویی به هنگام محاکمه را به او بیاموزند و او را به آزادی از زندان امیدوار سازند. اگردانستی که کسی در این راستا مطلبی را به او آموخته است که ضرر مسلمانی را به دنبال دارد، فرد مذکور را تازیانه بزن و زندانی کن و در صورت ارائه توبه از زندان آزادش کن. شبها که زندانیان را برای هواخوری به حیاط زندان میآوری، ابن هرمه را از نعمت هواخوری و تفرج در حیاط زندان محروم کن، مگر اینکه بترسی در اثر عدم هواخوری بمیرد، در این صورت او را هم برای هواخوری به حیاط زندان ببر. اگر دیدی که هنوز طاقت خوردن تازیانه بیشتری را دارد، پس از سی روز، سی و پنج تازیانه دیگر علاوهبر سی و پنج تازیانه اول بر او بزن. برای من بنویس که برای نظارت بر بازار چه کردی و پس از این خائن، چه کسی را برگزیدی؟ در ضمن حقوق ابن هرمه را هم قطع کن.» (الحیاة، ج6،ص615، دفترنشرفرهنگ اسلامی،1380ش)
آری اصل اولیه و فراگیر برای امام علی(ع) مبارزه قاطع با فساد اقتصادی است و هیچ مصلحتی را بالاتر از این مصلحت نمیبیند.
حسن ختام
فریادی از جرج جرداق مسیحی در نیاز بشریت به راه علی(ع) و منش علی(ع) پایان بخش سخن خواهد بود:
«ای زمین،ای آسمان، ای کوهها، چه میشد که همه توان خود را روی هم مینهادید و در هر دورهای یک علی به جامعه بشری تقدیم میکردید.» (جرج جرداق، الامام علی صوت العدالهالانسانیه)