kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۳۲۸۸
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۴۹
بخش اول

نقش کلیدی حضرت خدیجه(س) در انقلاب نبوی(ص)

عباسعلی مشکانی‌سبزواری

 انقلاب نبوی نیز همچون هر انقلاب دیگری، از نقطه‏ای آغاز و با طی فرآیندی مشخص و مدوّن در مسیر اهداف خود و وصول بدان‏ها گام برداشته است. در یک تحلیل این فرآیند در سه مرحله قابل تحلیل است: بعثت نبی مکرم اسلام، نقطه آغاز انقلاب نبوی بود که تا قبل از هجرت آن حضرت به مدینه، مجموعاً پروسه‏ای سیزده ساله بوده و «مرحله ایجاد انقلاب نبوی» به شمار می‏آید. پس از هجرت پیامبر اکرم(ص)به مدینه و ایجاد حکومت دینی و تشکیل نهادهای مختلف حکومتی، «مرحله استقرار انقلاب نبوی» آغاز گردید و تا حجهًْ‏الوداع پروسه استقرار انقلاب نبوی ادامه یافت. حجهًْ الوداع و واقعه شکوه‏مند غدیر و تعیین امیرالمومنین(ع) به عنوان جانشین نبوت و آغاز سلسله امامت، نقطه پایانی مرحله استقرار و آغازین گام در مسیر (مرحله) «استمرار و توسعه انقلاب نبوی» به شمار می‏آید. بدیهی است در هر یک از این مراحل، اقدامات مختلفی از سوی پیامبر اکرم(ص) و یاران و اصحاب ایشان نمود و بروز یافته و هر کدام از آنها نقشی را برعهده داشته‏اند. در این میان نقش شخصیت‏هائی گرانقدر مانند عبدالمطلب، ابوطالب، حمزه سیدالهشداء، فاطمه بنت اسد، حضرت خدیجه(س) و... در پیشبرد اهداف الهی نبی مکرم(ص) از دیده‏ها پنهان مانده است؛ این در حالی است که نقش این بزرگواران در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، نقشی بنیادین و تاثیرگذار بوده است. یادداشت حاضر به مناسبت سالروز رحلت شهادت‏گونه بانوی فداکار و یار باوفای نبی مکرم اسلام، حضرت خدیجه(س)، مروری اجمالی بر شخصیت آن بانوی مکرمه و نیز نقش بی‏نظیر ایشان در مرحله آغازین انقلاب نبوی خواهد داشت؛ شخصیتی که در پرتو تحریف به فراموشی سپرده شده، و نقشی که در سایه حقد و حسدِ برخی، مورد غفلت و ناسپاسی قرار گرفته و کإن‏لّم یکن تلقی شده است! پرداختن به شخصیت این بانوی مکرمه علاوه‌بر تبیین حقایق تاریخی و غنا بخشیدن به «تراث شخصیتی» اسلامی و شیعی، می‏تواند الگوی یک بانوی تراز اسلام و انقلاب اسلامی را به بانوان مسلمان در جوامع اسلامی عموماً و بانوان جامعه شیعی خصوصاً و بانوان ایران اسلامی بالاخص ارائه دهد. الگوئی از یک بانوی مومن، ساده‏زیست، فداکار، ایثارگر، انفاق‏گر، حامی دین و نبوت و ولایت، و خلاصه الگوی بانوی تراز اسلام و انقلاب اسلامی.
نگاهی اجمالی به شخصیت و فضائل حضرت خدیجه(س)
بر اساس منابع تاریخی، حضرت خدیجه(س) در خانواده‏ای موحّد و مومن به آئین ابراهیم حنیف و در مکه دیده به جهان گشود. پدر گرانقدر این بانوی مکرمه، «خُوَيلِد» فرزند اَسَد، و مادر بزرگوار ایشان، «فاطمه»، دخت زائده، از موحدین مکه بودند که از لحاظ نسبی با پیامبر اکرم(ص) پیوند دارند؛ بر این اساس حضرت خدیجه(س) از لحاظ نسبی از تیره قریش است که از سوى پدر در نياى سوّم (قُصَىّ ) و از سوى مادر در نياى هشتم (لُؤَىّ) با پيامبر اکرم(ص) پیوند نسبی می‏یابد (ن.ک. سیره ابن‏هشام، 2: 8). اجداد این بانو نیز نسل اندر نسل از بزرگان و موحدان عصر و مصر خویش به شمار می‏رفتند (ن.ک. الانوار الساطعه سيلاوى: 9؛ تاريخ مكّه ازرقى، ۱: ۱۴۹ و 226). آن بانو در زمان خود همچون آباء و اجداد خویش، از لحاظ حسب، نسب و ثروت و شخصیت، در زمره سرآمدان و بلکه در رأس آنها قرار داشت، چنانکه رهبر معظم انقلاب در این‏باره می‏فرماید: «خدیجه(س) هم بانوی اوّل مکه و از لحاظ حسب و نسب و ثروت، شخصیت برجسته‌ای بود» (همو، 23/2/79). در منابع تاریخی و دینی نیز القاب و اوصاف گوناگونی برای آن بانو ذکر شده است. اولین کنیه آن بانوی مکرمه را باید از زبان قرآن شنید که او و دیگر همسران پیامبر اکرم(ص) را «ام‏المومنین» لقب داده است (احزاب: 6). همچنین خدای متعال با عنوان «مبارکه» آن بانو را به حضرت عیسی معرفی نموده است (کحل‏البصر محدث قمی: 70). بر اساس روایات، در انجیل نیز با همین عنوان از آن بانو یاد شده است (بحارالانوار، 43: 22). پیامبر اکرم(ص) نیز ایشان را «برترین و بهترین امهات مومنین» دانسته (الانوار الساطعهًْ: ۲۲۶)، و به هنگام معرفی آن بانو به جبرائیل امین، از ایشان با تعبیر «هذِهِ صِدِّيقَهًُْ أُمَّتِي؛اين صدّيقه امّت من است» یاد کرده است (البدایه و النهایه ابن‏کثیر، 2: 62). امام صادق(ع) می‏فرماید مقصود از صدیقه، «معصومه» است (اصول کافی، 1: 459). امیرالمومنین(ع) در وصف آن حضرت از تعبیر «سيّدة النّسوان» استفاده نموده (بحارالانوار، 35: 143) و امام کاظم(ع) ایشان را «سیده قریش» نام نهاده است (قرب‏الاسناد: 252). پیش از اسلام نیز با عناوینی زیبنده همچون «سیده نساء قریش» (شرح المواهب اللدنيّة زرقانى،۱: ۱۹۹) و «طاهره» (الاصابة ابن حجر، 8: 60) از ایشان یاد شده است. در یکی از زیارات نبی مکرم(ص) نیز با اوصافی همچون «صدّيقه، طاهره، زكيّه، راضيه، مرضيّه، خديجه كبرى و امّ المؤمنين» به آن بانو سلام داده شده است (بحارالانوار، 100: 189). در بیان و بنان و سیره نبوی نیز حضرت خدیجه(س) از چنان قدر و منزلتی برخوردار است که هیچ یک همسران پیامبر اکرم(ص) و نیز هیچ یک بانوان امت اسلام به آن جایگاه رفیع نظر نتوانند داشت. پیامبر اکرم(ص) در مواقع مختلف و به ادنی بهانه‏ای به تعریف و تمجید و بیان فضائل آن بانو اهتمام داشته (ن.ک. رهبر معظم انقلاب، 28/7/1368)، چندان‏که حقد و حسد برخی از همسران حضرت برانگیخته می‏شده است (صحیح بخاری، 5: 48). برخی از بیانات آن رسول گرانقدر درباره آن بانوی مکرمه - که عموماً در منابع پیروان مکتب خلفا ذکر شده- از قرار ذیل است: «خديجه، صدّيقه امّت من است» (البدایه و النهایه، 2: 62)، «هر روز چندين بار خداوند با خديجه بر فرشتگان مباهات مى‏كند» (بحارالانوار، 16: 88)، «خديجه برترين امّهات مؤمنين است» (الانوارالساطعه:7)، «هرگز خدا همسرى بهتر از او براى من جايگزين نكرده است» (فتح‏الباری، 7: 140)، «برترين بانوان بهشتى، خديجه دخت خويلد و فاطمه دخت محمّد است» (همان: 139)، «خديجه بر بانوان امّت من برترى داده شده است» (تاریخ دمشق، 74: 84)، «خداوند محبّت خديجه را بر من ارزانى داشت» (كفاية الطالب: 359)، «خديجه در ايمان به خدا و من، گوى سبقت را از همه بانوان عالم ربود» (مستدرک حاکم نیشابوری، 3: 184)، «خداوند شكم مادرت را (خطاب به حضرت فاطمه) ظرف امامت قرار داد» (مناقب آل ابىطالب، 3: 383)، و «مريم بهترين بانوان زمان خود و خديجه بهترين بانوان زمان خويش است» (صحیح بخاری، 5: 47).
مروری بر نقش حضرت خدیجه(س)
در  انقلاب نبوی(ص)
حضرت خدیجه(س) در سال‏های آغازین انقلاب نبوی حضور فعال و فداکارانه‏ای داشت و متأسفانه ظلم ظالمان و نیز دست اجل فرصتی بیشتر برای خدمت به اهداف الهی نبی مکرم به آن بانوی مکرمه را نداد. بر این اساس ضروری است پیش از پرداختن به نقش ایشان در «مرحله ایجاد انقلاب نبوی» به تحلیل این مرحله پرداخته و سپس نقش آن بانو را تبیین و تحلیل‌نماییم.
1- نهان و نهاد مرحله ایجاد انقلاب نبوی
مرحله آغازین انقلاب نبوی، با بعثت پیامبر اکرم(ص) آغاز می‏شود و تا آستانه هجرت آن حضرت به مدینه ادامه می‏یابد. به تعبیر مقام معظم رهبری، دوران سیزده ساله مکه، فصل اول دوران بیست و سه ساله رسالت پیامبر اکرم(ص) می‏باشد که مقدمه فصل دوم (دوره ده ساله مدینه و به اصطلاح دوران استقرار انقلاب نبوی) به حساب می‏آید (ن.ک. مقام معظم رهبری، 28/2/1380). نقطه آغازین این مرحله نیز بعثت نبی مکرم(ص) می‏باشد. از لحاظ لغوی بعثت به معنای برانگیختگی است و پیامبر اکرم(ص) با بعثتش برای ایجاد انقلابی عظیم در تاریخ بشریت برانگیخته شده است: «بعثت به معنای برانگیختگی است. برانگیختگی یعنی چه؟ یعنی تحرک، حرکت بعد از رخوت و سستی و رکود... در پیامبری دو تحول و دگرگونی هست. اول در وجود خود پیامبر؛ بعثت، رستاخیز، انقلاب، تحول اول در درون و ذات خود پیامبر و در باطن خود نبی به وجود می‏آید... بعد همین سرچشمه، همین تحول، همین شور، همین انقلاب، همین رستاخیز از این چشمه فیاض جوشان که روح نبی است، می‏ریزد به اجتماع، منتقل می‏شود به متن جامعه بشری... بعد از آنکه در دل او انقلاب به وجود آمد، به دست او در جامعه انقلاب به وجود می‌آید و بعثت به معنای واقعی تحقق پیدا می‏کند» (مقام معظم رهبری، 11/7/1353). قبل از تبیین این مرحله، لازم به ذکر است که انقلاب نبوی بیشتر با صبغه فرهنگی آغاز به فعالیت نمود و در ابتدای کار، اقدامات فرهنگی و محتوایی و به تعبیر امروزی، تئوری فرهنگی در صدر برنامه‏های حضرتش قرار داشت. بر اساس این نظریه، پس از آنکه فکر و اندیشه و باور انسان تغییر کرد، رفتار و کردار او نیز تغییرخواهد کرد، لذا تغییر در محتوای باطنی انسان‏ها عاملی سرنوشت‏ساز به شمار می‏آید. پیامبر اکرم(ص)نیز مبتنی بر همین نظریه، نقطه آغاز انقلاب خود را انقلاب فکری و فرهنگی قرار می‏دهد. در این مرحله اقدامات پیامبر اکرم(ص) در دو بخش قابل تقسیم‏بندی است: اقداماتی که به تغییر در افکار معطوف بود و اقداماتی که در جهت تغییر در رفتار انجام می‏گرفت و چنانکه گذشت لازمه تغییر در رفتار، تغییر در افکار است؛ منتها حوزه افکار، و به تعبیر حکماء، حوزه حکمت دو بخش دارد: حکمت نظری (یعنی علم به آنچه هست مانند علم به وجود خدا و قیامت) و حکمت عملی (یعنی علم به بایدها و نبایدها). درباره اقدامات پیامبر اکرم(ص) در حوزه حکمت نظری در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، -که شاید بتوان این مرحله را مرحله انقلاب اعتقادی نام نهاد- از قرار ذیل است: 1) معرفی خدای متعال به مردم با تمامی خصوصیات و صفات، نفی شرک و بسط تفکر خداپرستی و توحید و مطرح کردن توحید در همه ابعاد آن و به عبارت دیگر، تغییر جهان‏بینی مردم (مبداء شناسی)؛ 2) توصیف موجودات روحانی عالم از قبیل فرشتگان و ملائکه (غیب‏شناسی)؛ 3) توصیف وجود انسان و جایگاه عقل و نفس و روح او (انسان‏شناسی)؛ 4) توصیف نبوت و رهبری و چگونگی وحی (راهنما شناسی)؛ 5) توصیف مرگ، حیات اخروی و معاد (فرجام شناسی)؛ 6) توصیف امت‏های خوب و بد گذشته و دعوت به تفکر درسرگذشت آنها (امت‏شناسی). غالب آیات مکی، شامل مباحث فوق و نظایر آن می‏باشد که در مرحله اول انقلاب نبوی، در مکه مکرمه بر حضرتش نازل شده و آن حضرت به تبیین و تفسیر آنها مشغول بود. در حوزه حکمت عملی، در دو بخش جداگانه می‏توان بحث نمود. بخشی که مربوط به امور فردی و به اصطلاح در راستای «فردسازی» می‏باشد و بخشی دیگر که به امور کلان و اجتماعی مربوط بوده و به اصطلاح مربوط به «جامعه‏سازی» می‏باشد. آنچه مربوط به دوران سیزده ساله مکه و مرحله اول انقلاب نبوی می‏باشد، حکمت عملی در حوزه «فردسازی» می‏باشد، چه اینکه در مکه شرایط و امکاناتی برای حضرتش فراهم نبود تا در راستای جامعه‌سازی گامی موثر بردارد. در بخش حکمت عملی (قسمت مربوط به فردسازی) که به منظور تغییر در رفتار در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، توسط حضرتش عرضه شده، می‏توان به موارد ذیل‌اشاره کرد: 1) ارائه افعال و گفتارهایی برای تعظیم و تمجید خداوند و عبادت او نظیر نماز (روابط میان انسان و خدا)؛ 2) ارائه مدل‏های‏ رفتاری و گفتاری برای گرامیداشت همنوعان و ایجاد روابط انسانی پایدار (روابط میان انسان‏ها با یکدیگر). بخشی از این مسائل در حیطه مسائل اخلاقی قرار می‏گیرد و بخشی در حوزه مسائل فقهی. موراد ذیل از این قبیل است: سبقت جویی در خیر، میانه‌روی، وفای به عهد، کظم غیظ، صابر و صادق بودن و ویژگی‏هایی از قبیل تواضع، عدم تجسس در زندگی خصوصی افراد، پرهیز از غیبت و دروغ و تهمت، عفو و گذشت، خیرخواهی، خوش‏رفتاری، مقاومت در برابر ظالمان، دفاع از مظلومان، بزرگداشت پدر و مادر و کودک و زن و دختر و....، رعایت انصاف و عدل، کمک به مستمندان و یتیمان و....، ارزش دانستن کار، رعایت بهداشت و.... اینها دستورات و تغییراتی در عرصه‏های مختلف رفتاری بود.گفتنی است حکمت عملی با محوریت فردسازی به معنای پرورش افراد، اختصاصی به مرحله اول انقلاب نبوی نداشته در تمامی مراحل فرآیند تکاملی انقلاب نبوی، جزء لاینفک آن و هدف اول و اصلی آن می‏باشد؛ به تعبیر مقام معظم رهبری: «هدف اولی پیغمبر، هدف اصلی پیغمبر یک چیز است، در نیمه راه آن هدف، هدف‏های دیگری هم برای پیغمبر مطرح می‏شود... اما هدف اصلی پیمغبران الهی عموماً در چند کلمه قابل خلاصه کردن است؛ پیغمبران به این جهان می‏آیند تا انسان را به سرمنزل تعالی و تکامل مقدرش برسانند» (همو، 17/7/1353). بیشترین تمرکز پیامبر اکرم(ص) در مرحله اول از انقلاب حضرتش، بر روی پرورش افراد زبده و ممحض در اسلام است. فردسازی به معنای اینکه تک تک به سراغ افراد رفتن و تربیت و هدایت آنها پرداختن، کاری دور از شأن و جایگاه انبیاء است، چه ایشان درصدد بودند تا در مقیاسی کلان‏تر، با فراهم کردن بستر مناسب و ایجاد جامعه الهی و توحیدی، گروه گروه به تربیت و هدایت افراد بپردازند (مقام معظم رهبری، 17/7/1353)، اما پیامبر اکرم(ص) در محیط جاهلی مکه و در مرحله ایجاد انقلاب، چاره‏ای جز این ندارد که تک‏تک به سراغ افراد برود و به اصطلاح آدم‏سازی فردی نماید و این لازمه هر حرکتی است که قرار است از صفر شروع نماید. بنابراین مرحله اول انقلاب نبوی به ناچار به فردسازی - به معنای اینکه تک تک به سراغ افراد برود- را در دستور کار خود قرار داده بود: «در محیط جاهلی مکه، پیامبر وقتی می‏خواهد آدم درست بکند، مجبور است یکی یکی درست کند، برای خاطر اینکه برای ایجاد آن چنان نظامی، یک عده خواص لازمند، یک عده سنگ زاویه و زیربنا لازمند، اینها قبلاً درست می‏شود و این منافات با نقشه کلی انبیاء ندارد» (همان). در واقع پیامبر اکرم(ص) در دوران سیزده ساله مکه، در فضایی که همه ارزش‏ها، ارزش‏های جاهلی بود و تعصب‏ها، غیرت‏ورزی‏های غلط، کینه‏ورزی‏های عمیق، قساوت‏ها، شقاوت‏ها، ظلم‏ها و شهوت‏ها در آمیخته با هم بود، و زندگی مردم را می‏فشرد و در خود احاطه کرده و در بین آن سنگ‏های خارا و غیرقابل نفوذ، نهال‏های سبزی را به بار نشاند که هیچ توفانی نمی‏توانست آنها را تکان بدهد. در این سیزده سال، پایه‏های مستحکمی ایجاد شد، که در مرحله بعد، یعنی استقرار انقلاب نبوی در مدینه، بنای جامعه اسلامی و جامعه مدنی و نبوی، بر روی آنها پایه‏گذاری گردید (مقام معظم رهبری، 31/5/1385).      
2- نقش حضرت خدیجه(س) درمرحله ایجاد انقلاب نبوی
یکی از نمودهای بارز موفقیت نبی مکرم در عملیات فردسازی، تربیت و همراه کردن تعدادی از اصحاب و یاران حضرتش بود که با جان و مال خود در راه اهداف الهی آن حضرت حرکت کرده و ایشان را مورد حمایت خویش قرار می‏دادند. از جمله این شخصیت‏ها، بانوی بزرگ اسلام، بانو خدیجه(س) کبری سلام‏علیها می‏باشد. در ادامه به برخی از اقدامات و تاثیرات آن حضرت در فرایند تکاملی انقلاب نبوی، -که عموم آنها به مرحله ایجاد و سپس مرحله استقرار انقلاب نبوی مربوط است - ‌اشارتی خواهد شد.
الف) اعلان ایمان و پیروی از پیامبر اکرم(ص)در دوران اختناق
برای شروع هر انقلابی، اولین نیاز رهبر آن انقلاب، نیاز به پیرو و یار و یاور است. حضرت خدیجه(س) به همراه حضرت علی(ع) اولین کسانی بودند که به آن حضرت ایمان آوردند و در این راه تمام سختی‏ها را به جان خریدند. روشن است که اعلام ایمان و پیروی در آغاز انقلابی که رهبر آن هیچ قدرت و ثروتی ندارد و حتی در ظاهر، امید هیچ پیروزی نیز در کار نیست، خود بزرگ‌ترین حمایت برای رهبری آن انقلاب به شمار می‏رود؛ اگرنه ایمان آوردن بعد از کسب پیروزی‏ و قدرت، از لحاظ ارزش و تاثیر قابلیت مقایسه با ایمان و پیروی در آغاز انقلاب را ندارد. رهبر معظم انقلاب با ‌اشاره به اهمیت پیروی از رهبری یک انقلاب در دوران سختی و مرارت می‏فرماید: «وقتی که اوضاع خوب است، کسانی که دور محور یک رهبری جمع شده‌اند، همه از اوضاع راضی‌اند؛ می‏گویند خدا پدرش را بیامرزد، ما را به این وضع خوب آورد. وقتی سختی پیدا می‏شود، همه دچار تردید می‏شوند» (همو، 7/2/1377). روشن است که این سختی‏ها در آغازینگاه یک انقلاب، به دلیل فقدان پشتوانه مالی و نظامی، از کم و کیف بیشتری برخوردار است و طبیعتاً پیروی از یک رهبر در این ایام ارزش و اهمیت والائی داشته و در پشیبرد اهداف انقلابی رهبری تاثیر بنیادینی دارد. از این منظر ایمان آوردن حضرت خدیجه(س) و حضرت علی(ع) در اولین ساعات بعثت نبی مکرم و پیروی این هر دو از آن حضرت از اهمیت والائی برخوردار است. رهبر معظم انقلاب با ‌اشاره به این مهم از قول حضرت علی(ع) نقل می‏کند که: «و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول‌اللَّه(ص) و خدیجهًْ و انا ثالثهما؛ تنها خانه‌ای که اهل آن، مسلمان بودند، خانه‌ ما بود؛ پیغمبر بود، خدیجه(س) بود و من» (رهبر معظم انقلاب، 21/7/1383).
 ب) حمایت مالی مستقیم و غیرمستقیم
حضرت خدیجه(س) اولین شخصیتی بود که به حمایت تمام‏قد از پیامبر اکرم(ص) اهتمام نمود و در این راه جان و مال خود را فدا نمود. برخی از دانشمندان اهل سنت این خصوصیت را یکی از قدرمشترک‏های آن بانو با حضرت آسیه و حضرت مریم دانسته‏اند: «قدر مشترك در ميان مريم، آسيه و خديجه، اين است كه هر يك از اينها، پيامبر مرسلى را تحت كفالت خود گرفته است آسيه ، حضرت موسى(ع) را كفالت و تربيت كرد و چون مبعوث شد به او ايمان آورد؛ مريم، حضرت عيسى(ع) را كفالت نمود و بزرگش كرد و چون مبعوث شد به او گرويد؛ خديجه نیز پيشنهاد ازدواج به پيامبر اسلام داد، همه اموالش را در راه او تقديم كرد و چون وحى بر آن حضرت نازل شد به او ايمان آورد» (البدايهًْ والنهايهًْ، 3: 129). اهمیت حمایت‏های همه‏جانبه، بخصوص حمایت مالی حضرت خدیجه(س) از نبی مکرم در آغازینگاه انقلاب نبوی آنگاه روشن می‏شود که بدانیم - به تعبیر رهبر معظم انقلاب- در دوران انقلاب و اختناق نقش کمک‏های مالی نقشی بنیادین است و اگر در ابتدای انقلاب نبوی کمک‏های مالی حضرت خدیجه(س) نبود، به احتمال زیاد فرآیند تکاملی انقلاب نبوی در آغاز راه مختل می‏گردید: «خدیجه‌ى کبرى(س) در آغاز اسلام ایمان آورد؛ بزرگ‌ترین حرکت را به عنوان یک بانوى کامله و عاقله و بزرگوار انجام داد، اول مؤمن به اسلام او بود، بعد هم همه‌ ثروت خود را در راه دعوت اسلام و ترویج اسلام خرج کرد، و تأثیر این کار را کسانى مى‌دانند که در مبارزات و دوران اختناق نقش کمک‌هاى مالى را به مبارزین تجربه کردند. که اگر کمک‌هاى خدیجه(س)نبود شاید در حرکت اسلام و پیشرفت اسلام یک اختلال و وقفه‌ عمده‌اى به وجود مى‌آمد» (رهبر معظم انقلاب، 2/3/1365). حمایت‏های مالی حضرت خدیجه(س) از انقلاب نبوی صرفاً به حمایت‏های مستقیم ختم نمی‏شود؛ و حمایت‏های مالی غیرمستقیم آن بانو در دوران سخت تحریم قریش نیز از ایجاد خلل در فرآیند انقلاب نبوی جلوگیری کرده است. توضیح اینکه حضرت خدیجه(س) پیش از ازدواج با نبی مکرم از تجار نامی حجاز به شمار می‏رفت و روابط خوبی با دیگر تجار داشت. در دوران سخت تحریم در شعب ابی‏طالب این بانو از این روابط بهره می‏گرفت وبه اصطلاح امروزی تحریم‏های قریش را دور می‏زد. این امر نیز نکته‏ای مهم در تحلیل نقش آن بانو در پیشرفت اسلام است که نباید از چشم دور بماند، چنانکه رهبر معظم انقلاب از این امر به عنوان یکی از مزایا و خدمات آن بانو نسبت به اسلام یاد کرده است (ن.ک. همو، 28/7/1368).