kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۲۹۷۰
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۹:۰۴
چرا بحران جمعیت دغدغه مسئولان نیست؟

نقش نفوذ خارجی و غفلت داخلی در تداوم سیاست‌های کاهش نسل





عرصه تصمیم سازی و تصمیم گیری در حکومت داری در عین پیچیدگی، گاهی متاثر از راهبردهایی ساده است. جابجایی در یک اولویت می‌تواند سرنوشت دائمی یک حکومت و ملت را به سمت سعادت و پیشرفت و یا به سمت اضمحلال و فروپاشی رهنمون سازد. پدیده‌ای که در نظام سیاسی معاصر در جریان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه پایانی قرن بیستم روی داد؛ نمونه زنده‌ای از تجربه تاریخ معاصر است که بر اساس آن می‌توان به الگوهای بدیعی در مقابله با تهدیدات بین‌المللی دست یافت. در کتاب فروپاشی شوروی از دیدگاه احزاب کمونیست، گردآوری شده توسط لطف اله میثمی به یک استراتژی یک خطی‌اشاره شده است که اگر دولت مردان شوروی به آن می‌پرداختند؛ مسیر تاریخ و تحولات جهانی امروز به گونه‌ای دیگر در جریان بود: «اگر استالین توصیه مائو را پذیرفته بود، چنین فاجعه‌ای رخ نمی‌داد. توصیه مائو تقدم کشاورزی بر صنعت بود؛ اما استالین آن را نپذیرفت.» این‌اشتباه محاسباتی موجب شد تا شوروی در آستانه فروپاشی، محتاج واردات 120 میلیون تنی گندم از آمریکا باشد! جنگیدن با دشمنی که به او نیازمندی، یک نبرد مغلوبه است. سیاست‌های نادرست شوروی در کنار جریان نفوذ همه‌جانبه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که از جانب آمریکا بر آنها تحمیل می‌شد؛ سرانجام حادثه سقوط مسکو را رقم زد.
فروپاشی از درون به عنوان یکی از راهبردهای دشمن دارای محورهای متعددی است. حامد عبدوس در کتاب قدرت نرم و انقلاب رنگی برخی از این محورها را برشمرده است: «ایجاد بی‌ثباتی و بحران سازی در داخل، دامن زدن به گسست‌های قومی و مذهبی، حمایت از گروه‌های تجزیه‌طلب، تخریب نیروهای انقلابی، ایجاد اختلاف و تنش بین جناح‌های سیاسی و قوای سه گانه، ایجاد گسست بین حکومت و مردم، تشکیک در مشروعیت نظام، تضعیف حاکمیت، شکل دادن به نارضایتی در جامعه، ایجاد نابسامانی اقتصادی، القای ناکارآمدی نظام سیاسی در عرصه‌های مختلف.»
برای تحقق این سیاست‌ها بسترهای مورد نیاز برای نیروهای بیگانه به صورت نامحسوس فراهم می‌شود. می‌توان سیاست نارضایتی اجتماعی را به عنوان نمونه، با بی‌توجهی به خواسته‌های مسالمت‌آمیز مردم کازرون رقم زد. آن قدر اعتراضات آرام شنیده نمی‌شود تا موضعی زخم بردارد و مگسان بر آن بنشینند. می‌توان سیاست القای ناکارآمدی سیاسی نظام را با بی‌توجهی به هشدارهای صریح مقام معظم رهبری در مورد نحوه ضمانت گرفتن از طرف‌های غربی در جریان برجام عملی ساخت تا پس از پنج سال رهاسازی سیاست‌های کلان نظام به امید مذاکره با کدخدا، امروز جریان فریب خورده در جایگاه شاکی قرار بگیرد و مقام معظم رهبری را مسئول برجام معرفی نماید! یا می‌توان تذکرات مقام معظم رهبری درخصوص مقابله با کاهش نرخ رشد جمعیت را نشنید و پس از گذشت چند صباحی که رشد جمعیت کشور منفی شد، علت بحران جمعیتی را هم بر دوش رهبر جامعه انداخت.
ماجرای پر غصه جمعیت
در سال 1395 نرخ رشد جمعیت در ایران نسبت به سه دهه قبل حدود سه برابر کمتر شده است. اتفاقی که نه بعد محرمانه دارد و نه امری پیچیده است که تصمیم گیران در دولت از درک آن عاجز باشند. این پدیده در عین آشکار بودن در آمارهای رسمی کشوری، از جانب تحلیل گران برجسته داخلی و خارجی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. «فيليپ لانگمن» جمعيت شناس آمريکايي در کتاب گهواره هاي خالي مي نويسد: «در ايران پس از انقلاب، تقريبا دو سوم از نرخ باروري کاهش يافته است و بدين ترتيب تا سال 2030، تعداد سالخوردگان از کودکان بيشتر خواهد شد». «نيکولاس ابرشتات» از محققان انستيتو انترپرايز آمريکا در مقاله اي با عنوان کاهش باروري در جهان اسلام: تغييري فاحش که در کمال تعجب کسي متوجه آن نشده است؛ مي نويسد: «کاهش نرخ باروري در ايران طي 30 سال گذشته حيرت انگيز و معادل 70 درصد بوده است. اين ميزان يکي از سريع ترين و چشمگيرترين آمارهاي کاهش باروري در تاريخ بشر بوده است! با توجه به آمار اداره سرشماري آمريکا، تا سال 2040، درصد افراد سالمند بالاي 65 سال در 10 کشوري که بيشترين جمعيت مسلمان را دارند، از جمله اندونزي، ايران، الجزاير و مراکش، از درصد سالمندان حال حاضر آمريکا بيشتر خواهد بود.»
 «محمدجواد محمودي»، رئيس کميته مطالعات و پايش سياست هاي جمعيتي شوراي عالي انقلاب فرهنگي نيز در مقاله «سالخوردگي جمعيت؛ يک مسئله اجتماعي جمعيتي» آورده است: «در ايران، کاهش چشمگير نرخ باروري در دهه هفتاد و تداوم و تشديد آن در دهه هشتاد، ترکيب سني جمعيت را در آينده نزديک سالخورده مي کند. سرعت و شدت زياد کاهش باروري در ايران با شيب تندتري از ساير کشورها مشاهده مي شود. در ايران، در سال 1394 حدود 10 درصد جمعيت بالاي 60 سال سن داشته‌اند. در 35 سال آينده يعني سال 1429 (در صورت ادامه يافتن روند کاهش رشد جمعيت)، درصد سالخوردگي جمعيت ايران به 33 درصد افزايش خواهد يافت.»
«فرزانه رودي»، دانش آموخته جمعيت شناسي از دانشگاه جورج تاون و مدير سابق برنامه خاورميانه و شمال آفريقاي دفتر مرجع جمعيتي آمريکا
(The Population Reference Bureau) نیز در مصاحبه اي با هافيگتون پست گفته است: «ايران، جهان را شگفت زده کرد؛ هنگامي که نتايج سرشماري سال 1996، نشان داد که بيش از نيمي از سطح باروري، صرفا ظرف 10 سال کاهش يافته است. يعني سريعترين کاهش باروري که براي هميشه توسط کشوري تجربه شده است.»
ریشه‌های جریان نفوذ در حوزه جمعیت را می‌توان به سال‌های نزدیک به انقلاب اسلامی جست‌وجو کرد. در ايران قبل از انقلاب اين سياست به عنوان پايه توسعه مد نظر برنامه ريزان بود، سیاست‌های تنظیم خانواده در زمان پهلوی دوم و از سال 1337 به صورت غیر متمرکز در شکل ‌هایی در حال اجرا بود، در سال 1346 در وزارت بهداري «معاونت جمعيت و تنظيم خانواده» زیر نظر هویدا تاسیس شد، در آن دوره نرخ رشد به طور متوسط سالانه 3.1 درصد بود كه با اجرای سیاست ‌های «فرزند كمتر، زندگی بهتر» در دهه ۱۳4۵ - ۱۳5۵ فقط با اندكی كاهش به 2/7 درصد رسید.










ضرورت ایجاد پروژه نفوذ در حوزه کاهش رشد جمعیت در ایران را می‌توان در بخش‌هایی از گفت‌وگوهای «نایل فرگوسن» استراتژیست جمهوری خواه آمریکا که گفته می‌شود جانشین هنری کیسینجر و برنارد لوئیس است؛ جست‌وجو نمود. او در مستند 6 قسمتی جنگ جهان می‌گوید: «در عین حال و در همین زمان که چین و ایران به سرعت به سمت افزایش جمعیت حرکت می‌ کردند، در اروپا انقلابی عظیم رخ داد و میزان زاد و ولد به شدت کاهش یافت. در سال 1979 میزان رشد جمعیت در ایران 7 برابر انگلیس بود. برای همین به دلیل نیاز به جمعیتی که در کشورهای اروپایی وجود داشت، یا باید میزان زاد و ولد بالا می‌‌رفت و یا میزان پذیرش مهاجر. از لحاظ اقتصادی آری اما از لحاظ فرهنگی نه، اروپا اصلا مهاجران را دوست ندارد چرا که اکثرا مسلمان هستند. یک جمعیت جوان مسلمان غیر اروپایی به سرعت، یک جمعیت پیر غیر مسلمان اروپایی را مستعمره می‌‌کند.»
غفلت از یکی از منابع اصلی قدرت انقلاب اسلامی
به طور کلی یکی از منابع اصلی قدرت انقلاب اسلامی از نظر کارشناسان غربی، عنصر رشد جمعیت در سال‌های نخست انقلاب بود، دقیقا همان منبعی که از طرف معاون اول رئیس‌جمهور فعلی ایران به عنوان بحران! شناخته می‌شود. آمریکایی‌ها با توجه به افزایش اقتدار نظام متاثر از افزایش نرخ رشد جمعیت، برنامه‌های مقابله‌ای خود در برابر این تهدید بالقوه را آغاز نمودند. شاید یکی از آشکارترین مصادیق نفوذ در سیاست‌های جمعیتی ایران مربوط به دخالت‌های «نفیس صدیق» مدير كل اجرایي‌ صندوق‌ جمعيت‌ سازمان ملل (UNFPA) در سال 1366 باشد. او در یکی از اظهارات خود گفته است: «گفت‌وگوهایي‌ كه‌ متعاقب‌ سرشماري‌ سال‌ 1365 در سال‌ 1988 با دولت‌ ايران‌ صورت‌ گرفت‌ به‌ آن‌ منجر شد كه‌ دولت در برنامه نخست توسعه، کنترل جمعیت را در نظر بگیرد.» نقش صدیق در سیاست گذاری‌های جمعیت در ایران به ثمر نشست و حدود دو دهه بعد نرخ رشد جمعیت در ایران به حدود یک سوم کاهش پیدا کرد.
نفوذ این جریان در سطح نماینده مجلس و وزرای کابینه تا فعالان رسانه‌ای مشهود بود. نمایندگانی که رسما برای کاهش نرخ رشد جمعیت نطق می‌کردند و وزرایی که عملا با افزایش رشد جمعیت مخالفت می‌کردند. مقام معظم رهبری در مرداد ماه سال 91 نسبت به این تهدید هشدار دادند: «آن طوری که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمیِ این قسمت، تحقیق و بررسی کردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدی که از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال ۷۱ به این طرف، باید سیاست را تغییر می‌دادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم.» در این دوره سیاست‌های وزارت بهداشت همچنان در تلاش برای اجرای سیاست‌های جهانی کاهش جمعیت بود.
ورود جاسوسان
 به حوزه جمعیتی کشور
جریان نفوذ در حوزه جمعیت همچنان نیز مشغول به برنامه‌ریزی و تلاش است به طوری که دو نفر از جاسوسان بنامی که در سال‌های اخیر دستگیر شدند، ارتباط مستقیم با پروژه‌های تحدید نسل در ایران داشته‌اند.
ابوالفضل ابوترابی نماینده مردم نجف آباد در مجلس شورای اسلامی در آبان ماه سال 95 درخصوص بازداشت دو شهروند ایرانی - آمریکایی، در واکنش به اظهارات مقامات آمریکایی درباره صدور حکم حبس برای آنها می‌گوید: «پروژه نفوذ، یک پروژه بسیار پیچیده‌ای است که بعد از فرمایشات رهبر معظم انقلاب و دستگیری جاسوسان، مشخص شد که این پروژه بسیار دقیق و حساب شده از سوی دشمنان اجرایی شده است. یکی از پروژه‌های دشمنان برای نفوذ در جمهوری اسلامی، ورود سیامک و محمدباقر نمازی در عرصه‌های مختلف کشور بود، این دو نفر جزء افراد بسیار مهم سیستم ایالات متحده بودند. سیامک و محمدباقر نمازی جزء ژنرال‌های بزرگ آمریکا در عرصه نفوذ به کشورمان بودند. خوشبختانه با تدبیر و اقدامات اطلاعات سپاه پاسداران این افراد دستگیر شدند، پرونده این دو نفر بسیار مهم است زیرا در تمام حوزه‌ها در داخل کشور فعالیت داشتند. یکی از محورهای کارنامه محمدباقر نمازی در سال‌های گذشته این بود که وی تئوریسین موضوع کاهش جمعیت، جلوگیری از ازدیاد نسل و زاد و ولد در ایران بود.»
این جریان بیش از آن است که بتوان آن را با دستگیری تعدادی جاسوس مدیریت نمود. نفوذ جریانی در حال حاضر به نوعی از نفوذ سیستمی تبدیل شده است که در آن حتی بخش‌های قابل توجهی از سیستم رسمی دولت نیز زبان گویای برنامه‌ها و سیاست‌های بیگانه در حوزه جمعیت هستند.
شهیندخت مولاوردی معاون وقت رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده در مهر ماه 1393 ضمن مصاحبه‌ای عنوان کرده است: «باوجود مشکلاتی مثل‌اشتغال و مسکن و از این ‌دست مسائل، بیشتر از یک یا دو فرزند خیلی عقلانی نیست و به شرطی اصلاح می‌‌شود که تسهیلات و امکانات لازم برای یک زندگی سالم و رفاه نسبی در اختیار جوانان قرار گیرد.» در باور مدیران منفعل همواره تسلسل‌های باطل مانع از انجام وظایف قانونی است. برای رشد جمعیت نیاز به‌اشتغال و نیروی کار است و برای‌اشتغال و نیروی کار نیاز به جمعیت! این قبیل از مدیران ترجیح می‌دهند به جای حل کردن معمای این تسلسل‌ها، صورت مسئله را پاک کنند و خود را مشغول سوژه‌های خرد رسانه‌ای برای پاسخ به میل دیده شدن نمایند. این چنین می‌شود که از درون مدیریت مولاوردی بر معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری سوژه‌هایی نظیر نیاز زنان به حضور در ورزشگاه در می‌آید و در سیستم مدیریتی معصومه ابتکار در محیط زیست که جای مولاوردی را می‌گیرد، یک شبکه جاسوسی پیچیده!
متاسفانه طی این سال‌ها که جمعیت ایران با سرعتی سرسام آور به سمت مرزهای سالخوردگی در حرکت است، مسئولین دغدغه‌ای در این ارتباط ندارند و همچنان مشغول اموری هستند که هیچ اولویتی ندارد. البته که بحث جمعیت؛ موضوع امنیت ملی است و ایشان اگر با دست مهربان نقد و نصیحت بیدار نشوند؛ لگد دشمن بیدارشان خواهد کرد.