kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۶۸۸۲
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۹۶ - ۲۳:۰۷
تاریخ تمدن اسلامی- ۴ جرج سارتن، پدر تاریخ علم:

محققان غربی چشمان خود را بر دستاوردهای تمدن اسلامی بستند!




 
 رهبر معظم انقلاب اسلامی در دومین نامه روشنگرانه خود خطاب به جوانان اروپایی و آمریکای شمالی، به تاریخ اول بهمن 1393، پس از توصیه به مراجعه مستقیم به قرآن مجید و همچنین مطالعه تعالیم پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی ایشان، آنها را به پاسخ این پرسش ارجاع دادند که «اسلام چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟»
در بخشی از آن نامه آمده بود:
«...با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌اید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی او را مطالعه کرده‌اید؟ آیا تاکنون به جز رسانه‌ها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کرده‌اید؟ آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟»
همچنین ایشان در یکی از فرمایشات اخیرشان، «عمق تاریخی» یا «ریشه‌داری در تاریخ» و یا همان تاریخ تمدن اسلامی یعنی دورانی که «نیروهای انسانی ما در طول تاریخ دارای افکار بلندی بوده‌اند در بخش‌های مختلف: در فلسفه، در علم، در فناوری» را از 3 عنصر اصلی هویت ملی تعریف کرده‌اند.
مقام معظم رهبری در دیدار رمضانی مسئولان و کارگزاران نظام با ایشان در سال 1396 فرمودند:
«... خب می‌گوییم «هویّت ملّت ایران»؛ این هویّت چیست؟ هویّت ملّی ما چه‌جوری تعریف  می‌شود؟ ما ملّتی هستیم مسلمان، ریشه‌دار در تاریخ، و انقلابی؛ این هویّت ما است. مسلمانی ما، عمق تاریخی ما، و انقلابی بودن ما سه‌ عنصر اصلی است که هویّت ملّت ما را تشکیل می‌دهد. این سه‌ را نباید از نظر دور بداریم.
اسلامی بودن ما یعنی ارزشها و اصول اسلام، تشکیل‌دهنده‌ هویّت ما است. ریشه‌داریِ ما در تاریخ یعنی نیروهای انسانی ما در طول تاریخ، دارای افکار بلندی بوده‌اند - در بخشهای مختلف: در فلسفه، در علم، در فنّاوری- و در طول تاریخ به‌حسب موقعیّت زمانی، کارهای بزرگی را انجام داده‌اند و به بشریّت حرکت داده‌اند؛ این را توجّه داشته باشید. اینکه ما خیال کنیم «فنّاوریِ نو و ابتکار، متعلّق به غرب و اروپا و مربوط به آنها است و از اوّل اینجور بوده»، نخیر، این خطا است. ما در دورانهایی پیشرو و پیشتاز در فنّاوری بودیم؛ فنّاوری‌های متناسب روز... ما آن روز البتّه به تناسب زمانه‌ خودمان پیشرو در مسائل فنّاوری بودیم؛ نه فقط ما به عنوان ایران، خیلی از کشورهای شرقی این حالت را داشتند، از جمله ما ایرانی‌ها. بنابراین، مسلمانی و ریشه‌داری در تاریخ؛ و بعد انقلاب؛ انقلاب بخش مهمّی از هویّت ما است...»
در این مجموعه تلاش شده تا براساس اسناد و مدارک انکار ناپذیر از منابع داخلی و خارجی و بقایای تمدن اسلامی در قرون هفتم تا 17 میلادی و همچنین ریشه یابی تبعات درخشان آن تمدن، آنان که علاقمند به یافتن پاسخ پرسش فوق هستند، یاری شوند.
الف) تاریخ قرون وسطی را دریابید
«جرج سارتن» ملقب به پدر تاریخ علم در سال 1915 در دانشگاه جرج واشینگتن به تدریس تاریخ علم پرداخت و 2 سال بعد این تدریس را در دانشگاه هاروارد آغاز نمود. بعدها اتاق‌های 185 و 189 در کتابخانه هاروارد را محل تحقیقات خود و شاگردانش در این زمینه کرد که هنوز مرکز تاریخ علم است. سارتن طی سال‌های 1920 تا 1940 به طور مداوم سرگرم تدریس تاریخ علم در دانشگاه یاد شده بود تا اینکه در 1940 وی را به مقام استادی تاریخ علم برگزیدند. با گذشت سالیان به جرج سارتن 7 درجه افتخاری اعطاء گردید و به عضویت انجمن‌های علمی متعددی درآمد. مهمترین کتاب جرج‌سارتن «مقدمه‌ای بر تاریخ علم» نام دارد که از معتبرترین کتب مرجع در این زمینه به شمار می‌آید.
اغلب تاریخ نگاران علم در جهان معمولا پس از نگاشتن درباره تاریخ علم در یونان باستان، یک سر به دوره رنسانس جهش کرده و به کلی از تاریخ قرون وسطی چشم پوشیده‌اند اما جرج سارتن (پدر تاریخ علم) از معدود مورخان تاریخ علم است که به تاریخ قرون وسطی نیز پرداخته است. وی درباره این رویکرد خود می‌نویسد:
«... من هم مانند بسیاری رجال علم، علاقه‌ای به کارهای محققان قرون وسطی (دانشمندان اسلامی) نداشتم. من قرون وسطی را عصر ظلمت، دوره قهقرا و فساد فکری می‌پنداشتم که روی هم رفته بهتر بود از ذهن انسان زدوده می‌شد... بعدها هنگامی که شعور تاریخی من گسترش یافت، الزاما کنجکاوتر شدم. وقتی کسی می‌کوشد، تاریخ نجوم را بازسازی کند، مسلما نخستین وظیفه او، تشخیص مقدار معلوماتی است که به وسیله منجمان بزرگ به دست آمده است. مثلا اگر ما بخواهیم دقیقا تعیین کنیم که بطلمیوس چه قدر می‌دانسته، ما حتی باید نوشته خود او را هم بخوانیم. هرچند ولو اینکه ما همه این کارها را هم بکنیم، تنها بخشی از مطالعه تاریخی خود را انجام داده ایم. بخش دیگر، با سؤال زیر مشخص شده است، معلومات بطلمیوس چگونه به ما رسیده است؟
لازم به ذکر نیست که این مسئله دوم به همان اهمیت اولی است. از لحاظ تاریخ علم، انتقال به همان اندازه کشف اهمیت دارد. اگر نتایج تحقیقات بطلمیوس به جای اینکه انتشار یابد، پنهان شده یا به هنگام حمل گم شده بود، چنان بود که گویی هرگز وجود نداشته است.
اینک، این مسئله دوم، مطالعه علم قرون وسطی (دوران تمدن اسلامی) را مطرح و آن را توجیه می‌کند. اگر برای مطالعه علم قرون وسطی (دوران تمدن اسلامی) جز این، دلیل دیگری نبود، که بدانیم چگونه علم قدیم به ما رسیده است، همین دلیل کفایت می‌کرد... ولی در نظر گرفتن قرون وسطی (دوران تمدن اسلامی) تنها به صورت دوران انتقال ، بسیار گمراه‌کننده خواهد بود. در وهله اول، قرون وسطی همه چیز را منتقل نکرده، بلکه چه خوب یا چه بد، انتخاب‌کننده بوده و آنچه سرانجام از صافی می‌گذشت، به طور نامنظمی انتقال می‌یافت...
دومین مورد اساسی نقص، غفلت یا چشم پوشی از تکامل شرق بود.... بزرگترین موفقیت‌های قرون وسطایی مرهون مسلمانان یعنی نژاد شرقی بود. البته فراموش نکرده ایم که تعدادی از محققان، خود را وقف فکر شرقی مخصوصا اسلامی کرده‌اند و چند تن از آنان جنبه‌های علمی آن را مورد تحقیق قرار‌داده‌اند ولی هنوز اکثر معلمان و مورخان هنگام گفت‌و‌گو از فکر قرون وسطایی، همچنان با آثار غربی مخصوصا لاتینی سر و کار دارند.
این درست است که تعدادی از آثارمهم به لاتین تالیف شده ولی در این میان، با ارزش‌ترین، بدیع‌ترین و بارورترین همه به عربی به نگارش درآمده بود. از نیمه دوم سده هشتم تا پایان سده یازدهم،عربی زبان علمی و پیشرو بشریت بود.در اثنای آن دوران،هرکس که می‌خواست دارای معلومات روزآمد باشد، عربی می‌آموخت. همچنانکه امروز کسی بخواهد درپی پیشرفت فکری باشد، باید کار را با ورزیدگی در یکی از زبان‌های مهم غربی آغاز کند...»
جهل ما نسبت به قرون وسطی تاریک‌تر از خود آن دوران است!
جرج سارتن اضافه می‌کند:
«...به طور خلاصه، محققان مباحث مربوط به قرون وسطی به ما تصور غلطی ارائه می‌دهند، زیرا هنگامی که بزرگ‌ترین موفقیت‌ها به وسیله شرقیان صورت می‌گرفت، اینان برکم‌ترین پیشرفت‌ها در مغرب زمین تاکید می‌ورزند و تقریبا فقط مطالعاتشان را به اندیشه غربی منحصر می‌سازند، از این رو آنان نه تنها در عوض کردن عقیده عمومی در مورد عصر ظلمت شمردن قرون وسطی موفق نشده اند، بلکه آن را تقویت کرده‌اند. البته وقتی اغلب مورخان تنها تاریک‌ترین قسمت قرون وسطی را به ما نشان داده اند، به راستی قرون وسطی را تاریک می‌نماید. در واقع آن عصر، هرگز به اندازه جهل ما درباره آن، تاریک نبوده است...»