تاریخ تمدن اسلامی- 3 - مدیر کل شرکت ا چ پی:
صنعت فناوری امروز وامدار ریاضیدانان تمدن اسلامی است
حضرت امام خمینی (رحمهًْالله علیه) تمدن اسلامی را بر تمدنهای دیگر برتر دانسته و حکومت و معنویت آنها را ممتاز و غالب بر همه دنیا میدانند:
«... مسلمین، آنها بودند که مجد آنها دنیا را گرفته بود. تمدن آنها فوق تمدنها بود. معنویات آنها بالاترین معنویات بود. رجال آنها برجستهترین رجال بود. توسعه مملکتشان از همه ممالک بیشتر بود. سیطره حکومتشان بر همه دنیا غالب شده بود...
ما در اعلا مرتبه تمدن هستیم؛ اسلام در اعلا مرتبه تمدن است؛ مراجع عالیقدر اسلام در اعلا مرتبه تمدن هستند. خوب، بروید، ببینید آنها [را]، اینجا موجودند، مشهد موجود است، تهران موجود است، نجف موجود است، بروند ببینند...»
مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای (مد ظله العالی) در سخنرانی 6 اسفند 1381 خود در دیدار جوانان استان سیستان و بلوچستان با ایشان درباره تمدن اسلامی و تلاش غرب برای حذف آن از تاریخ امروز میفرمایند:
«...روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی بوجود آوردند. این کشور مهد تمدن شد و علم در اروپا از همان تمدن آندلسی قرون اولیه اسلام شکوفا گردید، شکوفایی علم در آن سرزمین داستانهایی دارد و خود غربیها نیز به آن معترفند. البته اکنون سعی میکنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به کلی پاک کنند، اما خود آنها این تاریخ را ثبت کردهاند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است...»
آنها سعی کردند علاوه بر حذف تاریخ تمدن اسلامی از صفحات تاریخ، به جای آن، تحریفات ناجوانمردانه تری را به اسلام و مسلمانان نسبت دهند. از جمله مسلمانان را وحشی و بربر خواندند و با دروغ و فریب در کتب تاریخی گنجاندند که گویا مسلمانان با فتح هر سرزمین و کشور، به غارت و چپاول منابع مادی و فرهنگی آنها میپرداختند و از جمله نوشتند و القاء کردند که گویا به هنگام فتح ایران و مصر، کتابها و کتاب خانههای بسیاری را سوزانده و خراب کردند و به طور کلی تمدن باشکوه ایران باستان و مصر باستان را نابود ساختند! و متاسفانه این دروغ بزرگ را آنقدر گفتند و نوشتند که به تدریج بسیاری از مسلمانان نیز باور کردند!!
به این ترتیب القاء نمودند که اسلام با هرگونه تمدن و علم و فرهنگ در تضاد است. برهمین اساس، همان کانونهایی که بقای خویش را در فنای اسلام میدیدند، مسلمانان را افرادی بیفرهنگ، غیر متمدن، عقب افتاده، واپس گرا و...نشان دادند که بایستی خود را با تمدن غرب سازگار کرده تا به اصطلاح در جامعه جهانی پذیرفته شوند!!! به این ترتیب نوعی خودباختگی و هویت باختگی و حقارت و عدم اعتماد به نفس را به عمق جان نسل جدید مسلمانان تزریق کردند تا دیگر نتوانند قد علم کرده و در مقابل شرارت هایشان بایستند.
در حالی که براساس اسناد و حتی منابع مستند و معتبر خود غربیها، واقعیت دقیقا برعکس آنچه آنها وانمود میکردند، بوده و هست و حداقل نشانههای متعدد مکتوب و غیر مکتوب اعم از بناها و اماکن باقیمانده از دوران طلایی تمدن اسلامی، نشانگر آن است که آنچه تحت عنوان تاریخ تمدن به خورد ملتها داده شده، کاملا فریبکارانه و تحریف گرانه بوده است.
«کارلتون فیورینا»(بازرگان و مورخ)، مدیر کل شرکت معروف «هیولت پاکارد» Hewlett-Packard یا همان hp مشهور، دو هفته پس از 11 سپتامبر، در 26 سپتامبر 2001 (4 مهرماه 1380) در جلسهای با حضور همه مدیران شرکت یاد شده گفت:
«... زمانی تنها یک تمدن، بزرگترین تمدن جهان دانسته میشد. این تمدن قادر بود یک ابر کشور قارهای خلق کند که از اقیانوس تا اقیانوس و از کوهستانهای شمالی تا نواحی استوایی و صحراها گسترده بود. در دل این قلمرو، صدها میلیون انسان با کیشها و آیینهای مختلف و ریشههای قومی متفاوت زندگی میکردند. یکی از زبانهای این تمدن، زبان رایج در بیشتر نقاط جهان و پلی بین مردم صدها سرزمین بود. ارتش این تمدن از مردمی با ملیتهای مختلف تشکیل شده بود و با ایجاد یک امنیت نظامی درخور توجه، صلح و رفاهی را که پیش از آن هیچ گاه وجود نداشت، حاکم کرده بود. قلمرو بازرگانی این تمدن از آمریکای لاتین تا چین و هرجا میان این دو سرزمین گسترده شده بود.
آنچه بیش از هرعامل دیگری این تمدن را به پیش میبرد، اختراعات و نوآوریها بود. معماران، ساختمانهایی را طراحی میکردند که نیروی گرانش را زیر پا میگذاشتند. ریاضی دانان، جبر و الگوریتم را خلق کردند که ساخت رایانه و رمز گذاری پیامها را ممکن میساخت. پزشکان، بدن انسان را مطالعه و بررسی کردند و درمانهایی تازه برای بیماریهای او یافتند. ستاره شناسان به آسمانها نگریستند، بر ستارگان نامهایی نهادند و مسیر سفر به فضا و کشفهای فضایی را هموار کردند. نویسندگان هزاران قصه خلق کردند، قصههایی از شجاعت، احساسات عاشقانه و سحر و جادو. شاعران ازعشق نوشتند،در حالی که مردم پیش از آنها حتی از اندیشیدن درباره چنین چیزهایی به شدت وحشت میکردند.
زمانی که سایر ملتها از اندیشه و اندیشیدن میترسیدند، این تمدن با تکیه بر اندیشه و خرد بالید و رشد و نمو کرد و اندیشیدن را زنده نگه داشت. زمانی که سانسورچیها تهدید میکردند که دانش را از صحنه تمدنهای گذشته پاک میکنند، این تمدن، دانش را زنده نگه داشت و آن را به تمدنهای دیگر نیز منتقل کرد.
امروزه تمدن غرب بسیاری از این ویژگیها را دارد اما تمدنی که من درباره آن حرف میزنم، تمدن جهان اسلام (از سال 800 تا 1600 میلادی ، 184 تا 1008 هجری قمری) است که امپراتوری عثمانی و دربار بغداد، دمشق و قاهره و ری و اصفهان و... حاکمان مصر و روشن بینی چون سلیمان بزرگ را شامل میشده است.
اگرچه ما اغلب از دینی که این تمدن بزرگ برگردن ما دارد، ناآگاهیم، هدایای آن به جامعه بشری بخشی از میراث ماست. صنعت فناوری بدون همکاری و مشارکت ریاضی دانان مسلمان، هیچگاه شکل نمیگرفت و به وجود نمیآمد...»
بعدا کارلتون فیورینا به خاطر این سخنرانی به شدت تحت فشار قرار گرفت و از سوی محافل مختلف سیاسی نکوهش شد.
در مقدمه کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین» که رساله دکترای پروفسور زیگرید هونکه (مورخ و پژوهشگر معروف آلمانی) بوده، حذف دوران تمدن اسلامی از تاریخ تمدن ، یکی از سیاهترین سانسورهای این تاریخ ذکر شده است:
«... انسان دلتنگ میشود وقتی اینقدر دروغ و تحریف در کتابهای تاریخ تمدن میخواند. به خصوص کتابهایی که در این هفتاد سال اخیر نوشته شده است. همه جا صحبت از اومانیسم و رنسانس و تمدن یونان است. ولی کسی نمیپرسد آخر رنسانس از کجا آمد؟ اروپایی که تقریبا یک هزار سال پیش در جهل و نادانی و کثافت و خفت زندگی میکرد، چطور شد که یکباره عشق به علم در او بوجود آمد؟ آخر در فاصله بین تمدن یونان تا رنسانس یک هزار و پانصد سال تاریخ قرار دارد. چرا در این مدت اروپا بیدار نشد و از به اصطلاح تمدن یونان تجدید حیات نکرد؟ چرا این کار بلافاصله پس از جنگهای صلیبی انجام شد؟ کسی نمیپرسد که ملل مسلمان چه نقشی در بیداری اروپا داشت؟ و مقام علمی و صنعتی ملل اسلامی در این زمان ششصد سال بعد از مسیح یعنی از ابتدای ظهور اسلام تا جنگهای صلیبی در چه سطحی نسبت به اروپای آن زمان و حتی نسبت به اروپای امروزه بود؟ شاید اگر کسی پیدا میشد و مختصری هم در این باره مینوشت، کسی توجه به نوشته او نمیکرد. شاید خواننده سرد و بیعلاقه از آن میگذشت... اروپا در این مورد حتی الامکان سعی داشت این تاریخ را کتمان کند و از ان صحبتی به میان نیاورد که خودش را تقریبا بانی این تمدن صنعتی جدید وانمود کند و هم اینکه احساس شخصیت را در ملل اسلامی بیدار نکند که عواقب مشکلی را در این صورت برای خودش پیشبینی میکرد. دیگر اینکه جهان اسلام در زیر ضربههای استعمار فرصت آن را نداشت به حول و حوش خودش بیندیشد و اگر چنین میلی هم در بعضی وجود داشت، آن را اروپاییها موذیانه به دوران ماقبل اسلام رهبری میکردند و هربار دم از داریوش و کوروش میزدند تا عالیترین دوران علم و صنعت که همان دوران صدر اسلام بود، به فراموشی بسپاریم. به این ترتیب ما را به جای بسیار دوری حواله میدادند که خطری برایشان نداشته باشد یعنی خطر تجدید حیات تمدن و صنعت و علم دوستی و استقلال...»
«... مسلمین، آنها بودند که مجد آنها دنیا را گرفته بود. تمدن آنها فوق تمدنها بود. معنویات آنها بالاترین معنویات بود. رجال آنها برجستهترین رجال بود. توسعه مملکتشان از همه ممالک بیشتر بود. سیطره حکومتشان بر همه دنیا غالب شده بود...
ما در اعلا مرتبه تمدن هستیم؛ اسلام در اعلا مرتبه تمدن است؛ مراجع عالیقدر اسلام در اعلا مرتبه تمدن هستند. خوب، بروید، ببینید آنها [را]، اینجا موجودند، مشهد موجود است، تهران موجود است، نجف موجود است، بروند ببینند...»
مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای (مد ظله العالی) در سخنرانی 6 اسفند 1381 خود در دیدار جوانان استان سیستان و بلوچستان با ایشان درباره تمدن اسلامی و تلاش غرب برای حذف آن از تاریخ امروز میفرمایند:
«...روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی بوجود آوردند. این کشور مهد تمدن شد و علم در اروپا از همان تمدن آندلسی قرون اولیه اسلام شکوفا گردید، شکوفایی علم در آن سرزمین داستانهایی دارد و خود غربیها نیز به آن معترفند. البته اکنون سعی میکنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به کلی پاک کنند، اما خود آنها این تاریخ را ثبت کردهاند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است...»
آنها سعی کردند علاوه بر حذف تاریخ تمدن اسلامی از صفحات تاریخ، به جای آن، تحریفات ناجوانمردانه تری را به اسلام و مسلمانان نسبت دهند. از جمله مسلمانان را وحشی و بربر خواندند و با دروغ و فریب در کتب تاریخی گنجاندند که گویا مسلمانان با فتح هر سرزمین و کشور، به غارت و چپاول منابع مادی و فرهنگی آنها میپرداختند و از جمله نوشتند و القاء کردند که گویا به هنگام فتح ایران و مصر، کتابها و کتاب خانههای بسیاری را سوزانده و خراب کردند و به طور کلی تمدن باشکوه ایران باستان و مصر باستان را نابود ساختند! و متاسفانه این دروغ بزرگ را آنقدر گفتند و نوشتند که به تدریج بسیاری از مسلمانان نیز باور کردند!!
به این ترتیب القاء نمودند که اسلام با هرگونه تمدن و علم و فرهنگ در تضاد است. برهمین اساس، همان کانونهایی که بقای خویش را در فنای اسلام میدیدند، مسلمانان را افرادی بیفرهنگ، غیر متمدن، عقب افتاده، واپس گرا و...نشان دادند که بایستی خود را با تمدن غرب سازگار کرده تا به اصطلاح در جامعه جهانی پذیرفته شوند!!! به این ترتیب نوعی خودباختگی و هویت باختگی و حقارت و عدم اعتماد به نفس را به عمق جان نسل جدید مسلمانان تزریق کردند تا دیگر نتوانند قد علم کرده و در مقابل شرارت هایشان بایستند.
در حالی که براساس اسناد و حتی منابع مستند و معتبر خود غربیها، واقعیت دقیقا برعکس آنچه آنها وانمود میکردند، بوده و هست و حداقل نشانههای متعدد مکتوب و غیر مکتوب اعم از بناها و اماکن باقیمانده از دوران طلایی تمدن اسلامی، نشانگر آن است که آنچه تحت عنوان تاریخ تمدن به خورد ملتها داده شده، کاملا فریبکارانه و تحریف گرانه بوده است.
«کارلتون فیورینا»(بازرگان و مورخ)، مدیر کل شرکت معروف «هیولت پاکارد» Hewlett-Packard یا همان hp مشهور، دو هفته پس از 11 سپتامبر، در 26 سپتامبر 2001 (4 مهرماه 1380) در جلسهای با حضور همه مدیران شرکت یاد شده گفت:
«... زمانی تنها یک تمدن، بزرگترین تمدن جهان دانسته میشد. این تمدن قادر بود یک ابر کشور قارهای خلق کند که از اقیانوس تا اقیانوس و از کوهستانهای شمالی تا نواحی استوایی و صحراها گسترده بود. در دل این قلمرو، صدها میلیون انسان با کیشها و آیینهای مختلف و ریشههای قومی متفاوت زندگی میکردند. یکی از زبانهای این تمدن، زبان رایج در بیشتر نقاط جهان و پلی بین مردم صدها سرزمین بود. ارتش این تمدن از مردمی با ملیتهای مختلف تشکیل شده بود و با ایجاد یک امنیت نظامی درخور توجه، صلح و رفاهی را که پیش از آن هیچ گاه وجود نداشت، حاکم کرده بود. قلمرو بازرگانی این تمدن از آمریکای لاتین تا چین و هرجا میان این دو سرزمین گسترده شده بود.
آنچه بیش از هرعامل دیگری این تمدن را به پیش میبرد، اختراعات و نوآوریها بود. معماران، ساختمانهایی را طراحی میکردند که نیروی گرانش را زیر پا میگذاشتند. ریاضی دانان، جبر و الگوریتم را خلق کردند که ساخت رایانه و رمز گذاری پیامها را ممکن میساخت. پزشکان، بدن انسان را مطالعه و بررسی کردند و درمانهایی تازه برای بیماریهای او یافتند. ستاره شناسان به آسمانها نگریستند، بر ستارگان نامهایی نهادند و مسیر سفر به فضا و کشفهای فضایی را هموار کردند. نویسندگان هزاران قصه خلق کردند، قصههایی از شجاعت، احساسات عاشقانه و سحر و جادو. شاعران ازعشق نوشتند،در حالی که مردم پیش از آنها حتی از اندیشیدن درباره چنین چیزهایی به شدت وحشت میکردند.
زمانی که سایر ملتها از اندیشه و اندیشیدن میترسیدند، این تمدن با تکیه بر اندیشه و خرد بالید و رشد و نمو کرد و اندیشیدن را زنده نگه داشت. زمانی که سانسورچیها تهدید میکردند که دانش را از صحنه تمدنهای گذشته پاک میکنند، این تمدن، دانش را زنده نگه داشت و آن را به تمدنهای دیگر نیز منتقل کرد.
امروزه تمدن غرب بسیاری از این ویژگیها را دارد اما تمدنی که من درباره آن حرف میزنم، تمدن جهان اسلام (از سال 800 تا 1600 میلادی ، 184 تا 1008 هجری قمری) است که امپراتوری عثمانی و دربار بغداد، دمشق و قاهره و ری و اصفهان و... حاکمان مصر و روشن بینی چون سلیمان بزرگ را شامل میشده است.
اگرچه ما اغلب از دینی که این تمدن بزرگ برگردن ما دارد، ناآگاهیم، هدایای آن به جامعه بشری بخشی از میراث ماست. صنعت فناوری بدون همکاری و مشارکت ریاضی دانان مسلمان، هیچگاه شکل نمیگرفت و به وجود نمیآمد...»
بعدا کارلتون فیورینا به خاطر این سخنرانی به شدت تحت فشار قرار گرفت و از سوی محافل مختلف سیاسی نکوهش شد.
در مقدمه کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین» که رساله دکترای پروفسور زیگرید هونکه (مورخ و پژوهشگر معروف آلمانی) بوده، حذف دوران تمدن اسلامی از تاریخ تمدن ، یکی از سیاهترین سانسورهای این تاریخ ذکر شده است:
«... انسان دلتنگ میشود وقتی اینقدر دروغ و تحریف در کتابهای تاریخ تمدن میخواند. به خصوص کتابهایی که در این هفتاد سال اخیر نوشته شده است. همه جا صحبت از اومانیسم و رنسانس و تمدن یونان است. ولی کسی نمیپرسد آخر رنسانس از کجا آمد؟ اروپایی که تقریبا یک هزار سال پیش در جهل و نادانی و کثافت و خفت زندگی میکرد، چطور شد که یکباره عشق به علم در او بوجود آمد؟ آخر در فاصله بین تمدن یونان تا رنسانس یک هزار و پانصد سال تاریخ قرار دارد. چرا در این مدت اروپا بیدار نشد و از به اصطلاح تمدن یونان تجدید حیات نکرد؟ چرا این کار بلافاصله پس از جنگهای صلیبی انجام شد؟ کسی نمیپرسد که ملل مسلمان چه نقشی در بیداری اروپا داشت؟ و مقام علمی و صنعتی ملل اسلامی در این زمان ششصد سال بعد از مسیح یعنی از ابتدای ظهور اسلام تا جنگهای صلیبی در چه سطحی نسبت به اروپای آن زمان و حتی نسبت به اروپای امروزه بود؟ شاید اگر کسی پیدا میشد و مختصری هم در این باره مینوشت، کسی توجه به نوشته او نمیکرد. شاید خواننده سرد و بیعلاقه از آن میگذشت... اروپا در این مورد حتی الامکان سعی داشت این تاریخ را کتمان کند و از ان صحبتی به میان نیاورد که خودش را تقریبا بانی این تمدن صنعتی جدید وانمود کند و هم اینکه احساس شخصیت را در ملل اسلامی بیدار نکند که عواقب مشکلی را در این صورت برای خودش پیشبینی میکرد. دیگر اینکه جهان اسلام در زیر ضربههای استعمار فرصت آن را نداشت به حول و حوش خودش بیندیشد و اگر چنین میلی هم در بعضی وجود داشت، آن را اروپاییها موذیانه به دوران ماقبل اسلام رهبری میکردند و هربار دم از داریوش و کوروش میزدند تا عالیترین دوران علم و صنعت که همان دوران صدر اسلام بود، به فراموشی بسپاریم. به این ترتیب ما را به جای بسیار دوری حواله میدادند که خطری برایشان نداشته باشد یعنی خطر تجدید حیات تمدن و صنعت و علم دوستی و استقلال...»