حیا و حجاب
محمدهادی صحرایی
یکی از اصول اساسی اسلام که داشتن و نداشتن آن به منزله داشتن یا نداشتن دین است حیاء است. احادیث مختلفی در مورد اهمیت این کیمیا وجود دارد که از آن به عنوان همه دین، زینت اسلام، همه خوبیها، سنت پیغمبران و... و اینکه ريشه مردانگى و ميوهاش پاكدامنى است یاد شده است. اگرچه در این مجال به پاسداشت غیرت دینی مردمان گذشته در مقابله با جنایت کشف حجاب سخن مینویسیم ولی حرف اصلی فراتر از حجاب است. حجاب اگرچه فریضه است و باعث قوام خانواده و اجتماع و حفظ نسل و ناموس، ولیکن آنچه مهمتر از آن است حیاء است که حتماً به حجاب منجر میشود. به دیگر سخن حیاء بدون حجاب نمیشود و حجاب بیحیا نیز بازدارنده و کامل نیست. و برای حیاء انواع و مصادیقی در ادبیات دین میتوان جست. حیاء فردی که همان حجب و شرمی است که انسان را از انجام هرآنچه که به شأن و شخصیتش ضربه میزند، میرماند. حیاء اجتماعی را شاید بتوان به ادبیات گفتاری و شیوه رفتاری و تقید پوششی مردم در کوچه و خیابان منتسب نمود. حیاء اداری و... و انواع مختلف حیاء در دین خاتم موجود است.
۱۷ دیماه سال ۱۳۱۴ رضاشاه پهلوی دستوری صادر کرد که به موجب آن، زنان و دختران ایرانی از حق استفاده از چادر و روبنده محروم شدند. هرچند که زمزمه مقابله و مبارزه با حجاب و کنار گذاشتن آن، از اواخر قاجار و بعد از جریانات مشروطه و تغییر ذائقه برای تجدد و در اصل از محافل روشنفکری شروع شده بود ولی این فاجعه در زمان پهلویِ پدر اتفاق افتاد. کشف حجاب به نام پیشرفت و ترقی صورت گرفت و با ایناشتباه بزرگ، اصلیترین ابزار پیشرفت و قوه محرکه ترقی که همان تکیه بر فرهنگ بومی است کناری گذاشته شد و به دروغ و با عربی نامیدن حجاب، به مبارزه با یکی از اصلیترین و اصیلترین عادات و سنتهای ایرانیان شتافتند که ریشه در قبل از اسلام داشت. جنبشهای زنانه و فمنیستی، هرج و مرج فرهنگی، خیال خامی که به واسطه چشم چرخانیهای پادشاهان قجری در اروپا در سرشان افتاده بود، خودباختگی روشنفکران از فرق سر تا نوک پا غربی شده و... هر کدام به گونهای و مطبوعات آن زمان و نیز اختناق رضای پهلوی بیسواد، باعث شد که بلیه کشف حجاب بر مردم ایرانِ کهن تحمیل شود. هرچند که اموری نظیر نسل کشی ایرانیان به دست بریتانیا در هولوکاست ایرانی، تا سالیان سال رمقی برای مردم زجر دیده ایران باقی نگذاشته بود تا بتوانند مقاومتی درخور کنند.
شاید از این زمانها بود که کم کم علاوهبر ورود مطبوعات و محافل روشنفکری در نقد و رد حجاب، اشعار هجو آن نیز به این بازار مکاره وارد شد. شاعرانی دیده میشوند که بعضاً بعدها از راه اشتباهشان بازگشتند ولی در آن زمانِ غبارآلود و پرفتنه، در مدح کشف حجاب سرودند. از سوی دیگر کسان دیگری بودند که به کشف حجاب میتازند و در ستایش منظومه بلند «عفافنامه» اثر زیبای امیری فیروزکوهی، که دفاع شجاعانهای از حجاب نموده، آنچنان دفاع و تمجید میکنند که گویی عالمی غرب ستیز و دلاور، موعظه نوشته است.1 از دیگر اقدامات خزنده فرهنگی که شاید بتوان مقدماتش را در همین دوران دید و عمدتاً با فکر اجنبی و اقدام روشنفکران درباری و دربار عاری از خودباوری ترویج شد، تبدل معنای ادبیات گفتاری مردم است. به گونهای که غیرت حسادت نامیده میشود. محتسب که مأمور امربه معروف و نهی از منکر است فضول و رشوهگیر، قشر مذهبی و زنان محجبه، امل و بیسواد. ملایان و باسوادان که عالمان دینی بودند، مضحکه حکایات و... و آن هجمه هر روز تا به امروز قدرت و قوت گرفت و دشمنان آنچنان در این توطئه کوشیدند که امروزه میتوان آن را در برخی رویکردهای اجتماعی و قضاوتهای مردم دید.
آن روح خودباختگی که به فاجعه کشف حجاب انجامید و برخی را به خیال مدرن شدن مجبور کرد که حجاب به باد بسپارند و خود را به عار، همان است که روزگاری مقام اجرایی ایران ادعا کرد که ایرانی نمیتواند لولهنگ (آفتابه) بسازد و امروزه این وارفتگی، دامن برخی را گرفته است. افتخار و مد مسئولین و مدیران نسبت به تحصیل فرزندانشان در خارج از کشور را میتوان به همین خودباختگی منتسب کرد. در حالی که میتوان مدعی شد غالب و قاطبه دانشمندان و بزرگان و عالمان و مؤثران در پیشرفت ایران، کسانی بودند که تحصیلات ایرانی داشتند. نمونه آن دانشمندان هستهای که ایران را هستهای کردند و خود را آسمانی. یا دانشمندان موشکی که ایران را به قله کشورهای موشک ساز رساندند و خودشان را به بهشت. یا آنان که از نانو تا فضا را شکافتند یا آنان که نام ابنسینا و رازی را دوباره در طب زنده کردند و....
کشف حجاب را اگر از خودکم بینی و احساس حقارت و اشتباه محاسباتی نتوان به حساب آورد، چیزی جز خیانت و مزدوری نبود. دشمن سادهلوحان را با نیرنگ «عقبماندگی به خاطر حجاب زنان» فریفت و آنان علت عقبماندگی را نه در بیکفایتی پادشاهان که در دین و دینداری مردم دیدند. به عرصه دینداری مردم تاختند به بهانه آزاد کردن عرصه برای پیشرفت و هنر، احکام متقن و محترم اسلام را در مجامع غیر تخصصی به چالش کشیدند و با شعار آزادی آزادگان را سرکوب کردند. در همان عفافنامه که سال 1313 منتشر گردید آمده است: این شنیدم که ابلهی میگفت/ کز چه زن در نقاب روی نهفت؟ / کاینهمه درد ملک و ملت ما / و اینهمه ظلمت و جهالت ما / از حجاب زنان پدید آمد / و این تباهی از آن پدید آمد/... / گر کسی طرفهای نیارد ساخت / به حجاب زنان نباید تاخت. از این قبیلاشعاری که به وضوح فضای حاکم بر آن زمان فتنه را تصویر میکند بسیار است. مثلاً مروجالاسلام واحدی مدیر نشریه دعوت اسلامی کرمانشاه آن زمان میگوید: اگر که مقصد تو کار کردن زنهاست / کسی نگفته زن از کار اجتناب کند / اگرکه طالب کاری بگو به دولت خویش / برای مردم بیکار فتح باب کند.
کم کم آنچه در اجتماع رخ نمود آن بود که پس از مشروطیت و با شروع شعار تجدد آغاز شده بود. شعار ملک الشعرای بهار، یا مرگ یا تجدد بود.2 اگر در اواخر قاجار در برخی محافل غیر رسمی و در مواردی رسمی کشف حجاب میشد و یا مجلسی با بروروی برهنه زنان بر پا میشد، در دوران رضای پهلوی این رسانهها بودند که به کمک آمدند و اهداف حکومت را پیش بردند و پا را از نوادر و استثناء فراتر نهادند. رضاشاه که گویی از زمانی که به اعتراضات روحانیون به کشف حجابِ همسر پادشاه افغانستان در سفرش به ایران بیاعتنایی کرد، در فکر کشف حجاب بود، این فکر را با سفر به ترکیه جدیتر نمود و در نهایت یک سال پس از سفرش به ترکیه و در تاریخ ۱۷ دی ۱۳۱۴ با جشن فارغالتحصیلی دختران بیحجاب در دانشسرای مقدماتی، رسماً به کشف حجاب زنان و دختران ایران اقدام نمود و پس از آن به اجبار، زنان ایرانی را مجبور نمود که حجاب را کنار بگذارند و به تقلید از ترکیه که دروازه اروپایی جهان برای ایران بود خود را از سنت و پیشینه خود دور کنند و به تقلید از دنیای غرب روی آورند.
بسیاری ممکن است واقعه مهم مسجد گوهرشاد را به خاطر و در اعتراض به قانون کشف حجاب بدانند در حالیکه واقعه مسجد گوهرشاد چند ماه قبل و در تاریخ ۲۱ تیر ۱۳۱۴ و با تجمع انبوهی از مردم در مسجد گوهرشاد و در اعتراض به اجباری شدن استفاده از کلاه فرنگی یا همان شاپو و یکدست شدن لباس مردم و نیز برای آزادی علمایی که در مخالفت با این موارد دستگیر شده بودند صورت گرفت. در این ابلاغیه دیکتاتوری، مردم مجبور شده بودند که حتی کلاه و لباس خود را هم باب میل شاه قلدر استفاده کنند وگرنه اگر کارمند بودند اخراج و اگر مردم کوچه بازار بودند تنبیه میشدند. در این تجمع که مردم به سخنان تند و انقلابی مرحوم شیخ محمد تقی بهلول گوش میدادند مأمورین شاه در چند مرحله درگیری، تعداد زیادی را کشته و مجروح و یا بازداشت کردند. برخی شاهدان عینی گفتهاند چندین کامیون، جنازهها را از صحنه کشتار خارج کردند.
از نکات قابل تأمل و تحصل دیگر این دو تجربه تلخ آن است که مردم ایران با واقعه گوهرشاد نشان دادند که خط مشاورین روشنفکری که رضای پهلوی را به غلط انداختند را نخواندند و نخواستند که حتی با تحکم دیکتاتور از لباس مرسوم و فرهنگ خود دست بردارند. و درس دیگر مختص به دولتمردانی است که اهل دقتند. کشف حجاب اگرچه با توجیهات پرمغالطه بود ولی این واقعیت را آشکار نمود که کوچه گردی مسئولان و مدیران ارشد جامعه در کشورهایی که بیشترین تعارض فرهنگی را با فرهنگ سالم ما دارند میتواند چه پیامدهای خطرناکی داشته باشد. نکته مهمتر دیگر اینکه هدف دشمن از کشف حجاب تنها روبنده و چادر انداختن نبود بلکه آنچه مهمتر از کشف حجاب است کشف حیاء است که هدف اصلی دشمن است. به دیگر سخن اگرچه چندسالی حجاب از سر برخی برداشته شد ولی حیاء را نتوانستند از زنان برگیرند و اکنون دشمن درپی بیحیا نمودن ماست و حجاب بهانهای است که نباید به دست آنها داد و باید قرص و با دست و دندان آن را گرفت. آنچه که امروزه به اسامی مختلف دیده میشود، به بهانه حجاب اختیاری، بیحجابی اجباری دخترکان سادهدل است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- داستان حجاب پیش از انقلاب. رسول جعفریان، ص 205.
2- دیوان بهار. ج 1. ص 284