kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۳۷۴۴
تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱۳۹۶ - ۱۸:۵۸
نامه‌ای به آقای دکتر روحانی درنقد علمی نظریه دینی پیرامون نقدپذیری پیامبر(ص)و ائمه (ع)

انتقاد یا تخطئه؟!


دکتر محمد حسن زمانی*
 آنچه در پی می‌آید نقدی علمی است به سخنان چند روز پیش رئیس‌جمهور درخصوص نقدپذیری پیامبر(ص)و ائمه (ع) و ولی‌فقیه که در آن نویسنده با استناد به برخی ادله قرآنی و روایی این سخنان را به چالش کشیده است.با اهداء احترام و تحیات
جنابعالی در سخنرانی روز 18 دی در جمع اقتصاددانان کشور به مناسبتی وارد بحث سیاسی شدید و‌گریزی به نقدهای مردم از مسئولان نسبت به مشکلات معیشتی زده و لازم دیدید که سخن را به اینجا رسانده که این مطالب را به مردم اعلام کنید.
متن سخنان آقای دکتر روحانی در دیدار وزیر و معاونان وزارت امور اقتصادی و دارایی چنین است :
ما با انتقاد هیچ‌وقت مخالف نیستیم همه باید انتقاد شوند، تمام مسئولین کشور قابل نقدند، ما در کشور معصوم نداریم، حالا اگر یک وقتی امام دوازدهم ظهور کرد آن وقت هم می‌شود نقد کرد.
ضمن اینکه پیامبر اسلام (ص) هم به مردم اجازه انتقاد می‌دادند و بالاتر از مقام پیامبر در تاریخ وجود ندارد، وقتی پیامبر صحبتی می‌کرد طرف بلند می‌شد و می‌گفت: «أمن الله أو منک؟» آیا نظر خداست یا نظر خودتان؟ اگر می‌گفت: «من‌الله» قبول می‌کرد، اگر می‌گفت: «منی» انتقاد می‌کرد می‌گفت قبول ندارم، ما در زمان حکومت معصوم هم نقد داریم،... هیچ استثنایی در کشور برای انتقاد کردن وجود ندارد و در کشور ما معصوم نداریم.
 خدا مرحوم شریعتی را رحمت کند، ایشان مذهب شیعه را مذهب انتظار می‌دانست و می‌گفت مذهب انتظار مذهب اعتراض است یعنی کسی که منتظر است یعنی معترض است.
گرچه جنابعالی اصلاً تصریح نکردید که مقصودتان از استثناء غیرمعصوم،که تاکنون مردم ایران در این اجتماعات اخیر وی را نقد نکرده‌اند و احترامی برای آن قائلند کیست؟ اما همه مخاطبان به‌راحتی می‌فهمند که تنها شخصیتی که بین مسئولان مورد انتقاد واقع نشده ولی فقیه و رهبری نظام اسلامی است.
 البته ایشان برای اثبات نقدپذیری آن شخصیت بزرگ نقد نشده نظام کنونی به یک استدلال دینی تمسک نموده و تاکید می‌کنند که : پیامبر بزرگوار اسلام که بزرگ‌ترین مقام را در تاریخ داشته‌اند مورد نقد قرار می‌گرفتند و در زمان حکومت معصوم و امام دوازدهم (ع)می‌شود نقدکرد. این استدلال تاریخی را به این جهت نقل می‌کنند تا مخاطبان بفهمند: مانعی ندارد که شخصیت مورد نظر کنونی نیز مورد نقد جامعه ایران قرار بگیرد.
 این استدلال تاریخی، یک اظهار نظر در معارف و عقاید دینی است که اگر بر فرض هیچ‌گونه استفاده سیاسی از آن نمی‌شد، یک خطای علمی در شناخت دین بود و اگر ایشان آن را در سخنرانی عمومی مطرح نمی‌کردند، می‌بایست به رفع‌اشتباه ایشان به صورت محرمانه اکتفاء کنیم، اما چون جمع زیادی از حضار همایش و دیگر مخاطبان رسانه ملی در پیامبرشناسی و امام شناسی دچار انحراف و بدفهمی دینی شده‌اند، لازم است صمیمانه به تبیین این خطای دینی در رسانه پرداخته شود.
 نوشته حاضر صرفاً یک مباحثه علمی حوزوی دوستانه بین دو فرزند حوزه برای اصلاح‌اشتباه معرفت دینی است و هیچ انگیزه سیاسی و جناحی در آن وجود ندارد، زیرا بنده حمایت از دولت و رئیس‌جمهور منتخب قانونی مردم را بر خود لازم می‌دانم و برای موفقیت ایشان در عرصه اجرائی نظام و خدمت‌رسانی به ملت مؤمن و عزیز ایران و رفع مشکلات معیشتی آنان دعا می‌کنم.
 سخنان ایشان در این خصوص شامل چند گزاره صریح و ضمنی بود که هر کدام باید مستقلاً مورد بررسی و نقد علمی قرار بگیرد:
1- پیامبر بزرگوار اسلام (ص) توسط برخی مسلمانان معاصر حضرت مورد انتقاد قرار می‌گرفت و حضرت به مردم اجازه انتقاد می‌دادند.
2- در زمان حکومت معصوم و امام دوازدهم(ع) هم می‌شود نقدکرد.
3- تمامی مسئولان کشور قابل نقدند، ما درکشور معصوم نداریم وهیچ استثنائی در کشور برای نقد کردن وجود ندارد.
4- پیام اولی که نقل این گزاره‌های تاریخی به مخاطبان القاء می‌کند آن است که: انتقاد برخی صحابه به پیامبر اکرم (ص) وانتقاد به ائمه معصومین کار خوب و ارزشی بوده، چنانکه اجازه پیامبر اکرم به انتقاد مؤید حسن انتقادهای آنان است.
5- پیام دوم این سخن این است که: مقام پیشوای غیر معصوم کنونی کشور ایران که بالاتر از مقام پیامبر اکرم و ائمه معصومین نیست، پس انتقاد مردم معاصر هم به پیشوای غیرمعصوم ایران یعنی ولی فقیه حاضر نیز نه‌تنها‌ اشکالی ندارد، بلکه شایسته است که این سیره حسنه صدر اسلام توسط مردم ایران استمرار یابد و پیشوای غیرمعصوم هم به مردم این اجازه را بدهد.
6- مذهب شیعه مذهب انتظار و اعتراض است، پس بر شیعیان لازم است بر خطاهای ولی‌فقیه اعتراض کنند.
اما مجموعه این گزاره‌ها دارای نقد و اشکالات جدی است که به شرح ذیل می‌باشد:
1- نقد ناپذیری پیامبر اکرم (ص)
پیامبر اکرم (ص) چون معصوم و دارای عصمت مطلق است، فرقی بین وحی نازل شده و بقیه گفتار و رفتار ایشان نیست و کل سخنان حضرت برگرفته از الهام و تعلیم الهی است، این اصل عقیدتی را قرآن کریم با صراحت فرموده است : وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهْوَی إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَی(نجم/ 3و4 )؛ و از سر هوس سخن نمى‏ گويد؛ اين سخن به جز وحيى كه وحى مى ‏شود نيست. پس نقد و‌اشکال گرفتن به ایشان به هر صورت که انجام گرفته باشد نقد و‌اشکال به خداست و لذا خطا و غلط فاحش است که یا ناشی از جهالت آنان به عصمت پیامبر اکرم (ص) و یا عناد و سرکشی آنان بوده است.
عصمت مطلق پیامبر اکرم(ص) اصل مسلمی است که چندین آیه شریفه قرآن با عموم و اطلاق خویش بر آن دلالت دارد، مانند :
       الف. أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (نساء / 59 )؛از خدا و پیامبر خدا و اولی الامرتان پیروی کنید.
مقصود از اطاعت خدا عمل به آیات نازل شده الهی بر پیامبر است و مقصود از اطاعت رسول، بقیه گفتار و رهنمودهای حضرت است.
               ب. ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (حشر/ 7 )؛ آنچه را فرستاده (خدا) به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت بازايستيد و از خدا پروا بداريد كه خدا سخت‏ كيفر است
ج. قُل ان كنتم تُحبّون اللهَ فاتّبعونی یُحببكمُ اللهُ (آل عمران / 31)؛ بگو (ای پیغمبر): اگر خدا را دوست می‌دارید، مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست دارد
د. مَنْ يُطِعْ الرَّسُول فَقَدْ أَطَاعَ اللَّه (نساء/ 80 )؛ كسى كه اطاعت كند رسول اكرم را، پس محققاً اطاعت خدا را نموده
چون همه دستورات پیامبر اکرم(ص) برگرفته از تعالیم الهی است، اطاعت از همه دستورات حضرت، اطاعت خدا محسوب می‌شود.
 علاوه‌بر اینکه ما شیعیان و حتی تمام مسلمانان پیرو دیگر مذاهب عالم اعتقاد به حجیت شرعی تمامی گفتار و سیره عملی پیامبر اکرم (ص) به عنوان منبع استنباط احکام داریم و این اعتقاد نشانه الهی بودن همه اظهارات حضرت و عدم جواز انتقاد به ایشان است.
2- محکومیت ناقدان پیامبر(ص)
 کسانی در چند مورد به پیامبر اکرم(ص) نقد و ‌اشکال کرده‌اند و یا از آن حضرت در موردبرخی اظهارات ایشان پرسیدند که آیا شما این سخن را از جانب خدا می‌گویید یا به تصمیم خودتان؟ اما این جسارت آنها ناشی از ضعف ایمان آنها بوده و کاری غلط و ناسازگار با ایمان به عصمت پیامبر (ص) است. گرچه حضرت کریمانه به این نقد‌ها و سؤالات جسورانه گوش کردند و به سؤال و انتقاد پاسخ محترمانه دادند - که خود الگوئی برای دیگر پیشوایان اسلامی معصوم و غیر معصوم است - اما عمل جاهلانه و غلط آنها را نباید به عنوان الگوئی ارزشی به جامعه اسلامی تزریق و تلقین کرد، بلکه باید مردود بودن این نوع جسارت غیرمؤمنانه را برای نسل‌های کنونی و آینده افشا نمود.
قرآن کریم نه تنها به هیچ مومن و مومنه‌ای اجازه اظهار نظر مخالف، هم در برابر حکم خدا و هم در برابر حکم پیامبر(ص) نداده است، بلکه عدم تسلیم محض را نشانه بی‌ایمانی می‌داند:ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهًْ إِذا قَضَي اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَکُونَ لَهُمُ الْخِيَرَهًْ مِنْ أَمْرِهِمْ...؛ هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار کنند)
فَلا وَ رَبِّکَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَکِّمُوکَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً...؛ به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند.
 آری سؤال یک مسلمان از حضرت به عنوان سؤال جاهل از عالم برای فهم حقیقت یا اطلاع از دلیل یک دستور دینی‌اشکالی ندارد، چنانکه مشورت دادن نیز مانعی ندارد، اما نه‌اشکال و انتقاد ! زیرا حقیقت انتقاد یعنی بیان خطای مخاطب توسط انتقاد‌کننده و ارشاد و هدایت او. آیا تخطئه معصوم توسط غیرمعصوم با مبانی دین ما سازگار و قابل ستایش و مدح است؟
3. نقدناپذیری ائمه معصومین(ع)
 ائمه دوازده گانه معصومین (ع) نیز مانند پیامبر بزرگوار (ص) دارای عصمت مطلقه در همه گفتار و رفتار هستند و همه آنها الهام گرفته از تعلیم و عنایت الهی است و بر همین اساس تمام گفتار و رفتار آنها حجت شرعی بر همگان و غیرقابل نقد و اشکالند. اگر در تاریخ آن بزرگواران شاهد مقاطعی هستیم که احیاناً کسی به یکی از آن انوار مقدسه‌اشکال و نقد کرده، ناشی از جهالت ویا ضعف ایمان و یا احیاناً عناد آنها بوده، که شایسته نیست عملکرد جاهلانه آنان تأیید شود و شیعیان را به تأسی و پیروی آنان تشویق کنیم وحتی بالاتر از آن انتقاد به حکومت معصومان و حتی امام دوازدهم مصلح جهانی و حجت الهی را نیز تجویز و تشویق کنیم.
 ملاحظه بفرمایید در زمان امام محمّد باقر(ع)یک نفر آمد و به حضرت رسول (ص) انتقاد کرد و از امام محمّد باقر(ع)پرسید: آیا ولایت و امامت حضرت علی از جانب خدا تعیین شده یا از جانب پیامبر (ص) ؟ امام باقر(ع) از این سؤال و نقد جسورانه خشمگین شد و فرمود: پیامبر الهی خداترس‌تر از آن بود که سخنی از جانب خودش بگوید:
 عن ابي بصير عن ابي جعفر ع قال : «كُنْتُ عِنْدَهُ جَالِساً فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ حَدِّثْنِي عَنْ وَلاَيَهًْ عَلِيٍ‏ أَ مِنَ اَللَّهِ أَوْ مِنْ‏ رَسُولِهِ‏ فَغَضِبَ ثُمَّ قَالَ وَيْحَكَ كَانَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ أَخْوَفَ لِلهِ مِنْ أَنْ يَقُولَ مَا لَمْ يَأْمُرْهُ بِهِ اَللَّهُ بَلِ اِفْتَرَضَهُ كَمَا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ اَلصَّلاَهًْ وَ اَلزَّكَاهًْ وَ اَلصَّوْمَ وَ اَلْحَجَ‏» (الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد 1)
امیرالمومنین علی(ع) سمبل صبر و بردباری در تاریخ بوده و 25 سال در خانه نشستن را تحمل کرده است، اما هنگامی که در برابر انتقاد جسورانه و به قول جناب آقای روحانی مورد «اعتراض»‌ اشعث، آن مرد منافق مکار قرار گرفت آنچنان فریاد صاعقه‌وار بر او زد تا مسلمانان آینده تاریخ و روحانیون آنها بدانند که اعتراض بر امام معصوم گناهی نابخشودنی است.
دیدگاه امام علی(ع) نسبت به انتقاد جسورانه ‌اشعث بن قیس:
 وَ مِنْ كَلامٍ لَهُ (عَلَيْهِ السَّلامُ ) قالَهُ ‏لِلاَشْعَثِ‏ ‏بْنِ‏ ‏قَيْسٍ‏ وَ هُوَ عَلى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ يَخْطُبُ، فَمَضى فِى بَعْضِ كَلامِهِ شَىْ‏ءٌ اعْتَرَضَهُ ‏الاَشْعَثُ‏ فَقالَ: يا أَمِيرَ الْمُؤمِنِينَ: هذِهِ عَلَيْكَ لا لَكَ، فَخَفَضَ عَلَيْهِ السَّلامُ إِلَيْهِ بَصَرَهُ ثُمَّ قالَ: ما يُدْرِيكَ ما عَلَىَّ مِمَّا لِى؟ عَلَيْكَ لَعْنَهًْ اللَّهِ وَ لَعْنَهًْ اللَّاعِنِينَ، حائِكُ ابْنُ حائِكٍ، مُنافِقُ ابْنُ كافِرٍ، وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَكَ الْكُفْرُ مَرَّهًْ، وَ الْإِسْلامُ أُخْرى
هنگامی که علی(ع) مشغول خطبه بر منبر کوفه بود و سخنی مطرح کرد، ‌اشعث به ایشان اعتراض کرد و گفت: این سخن بر علیه خود شما است نه به نفع شما، حضرت نگاهی به وی افکند و فرمود: چه كسى تو را آگاهاندكه چه چيزى به سود يا زيان من است؟ لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان بر تو باد اى متكبر متكبر زاده، منافق پسر كافر، سوگند به خدا، تو يك بار در زمان كفر و بار ديگر در حكومت اسلام، اسير شدى.(نهج‌البلاغه خطبه 19)
(اشعث فردی منافق صفت و خبیث بود ودر زمان امیرالمومنین علی(ع) همچون عبدالله بن ابّی در عهد رسول خدا ، سر کرده منافقان بود و پیوسته به آزار و تمسخر امام می‌پرداخت.. وی همچنین در توطئه شهادت امام دخیل بود).
 بنابراین شایسته نیست که سیره غلط جسورانه انتقاد به معصومین (ع)که آن بزرگواران را رنجاند، پس از 14 قرن دوباره توسط یک عالم دینی شیعه مورد تقدیر و تشویق و الگودهی به جامعه قرار گیرد.
4. وجوب تبعیت از ولی‌فقیه غیرمعصوم
 ولی‌فقیه در نگاه دینی ما معصوم نیست، چنانکه مراجع معظم تقلید نیز معصوم نیستند و هیچ کس از آن بزرگواران و طرفدارانشان تا کنون ادعای عصمت برای آنها نکرده‌اند، تا جایی برای آن همه تعرض‌های مخالفان و نواندیشان به جایگاه مرجعیت و ولایت فقیه وجود داشته باشد، چه، کسانی که دیروز تفکیک بین قداست شریعت و فهم از شریعت و قبض و بسط آن را مطرح می‌کردند و چه کسانی که امروز فریاد نقدپذیری ولایت را دارند.
 آنچه مورد تاکید ما است، (وجوب تبعیت) در احکام حکومتی و مدیریتی جامعه از ولی فقیه و (وجوب تبعیت ) در احکام فقهی از مرجع تقلید توسط مقلدان است. عده‌ای بر موضوع (عدم عصمت) ولی فقیه و مرجع تقلید بدان جهت تاکید می‌کنند که (وجوب تبعیت) را بشکنند. اگر قرار شود که مقلدان مراجع تقلید و شیعیان ساکن کشور نظام ولایت فقیه فقط در صورتی از مرجع و ولی فقیه تبعیت کنند که خودشان نیز به صحت آن حکم یا مسئله رسیده باشند و در غیر این مورد تقلید و تبعیت واجب نباشد ، دیگر برای تقلید از مرجعیت و اطاعت از ولایت فقیه جائی نخواهد بود و از اساس این دو رکن اساسی هدایت دینی امت در زمان غیبت واژگون خواهد شد.
5. فرق بین پیشنهاد و انتقاد اصلاحی
 و انتقاد تخریبی به ولی فقیه
 آری ولی فقیه و مرجع تقلید از آن جهت که معصوم نیستند و ممکن است به خاطر عدم اطلاع کامل از ابعاد یک مسئله، شناخت و نظر‌اشتباهی داشته و اعلام کنند، بر همه صاحب نظران متخصص در هر موضوع لازم است آنچه را می‌دانند بر آنها عرضه کرده و پیشنهادات علمی و حتی نقدهای علمی را به آنها تقدیم کنند تا آن بزرگواران از دانش جامعه نخبه بهره‌مند شوند، و مراجع و ولی‌فقیه تاکنون اصلاً پرهیزی از شنیدن پیشنهادات و انتقادات تخصصی نداشته بلکه از آن استقبال کرده‌اند، اما آنچه مهم است این است که این پیشنهادات و نقدها باید مخلصانه و با نیت کمک علمی و تخصصی باشد، نه به قصد تخریب و ایجاد تردید در جایگاه اجتماعی و کاهش مقبولیت مردمی و احیاناً تحمیل نظر خویش بر مرجع و رهبری از راه ایجاد فشار اجتماعی و جوّ آفرینی ! رعایت این اخلاص نیت اقتضاء می‌کند که صاحب نظران شرایط و گونه‌ای از بیان و انتقال نظر را برگزینند که این پیامدهای منفی و عواقب تخریبی را نداشته باشد.
 هر انسان عاقل و حکیم، فرق بین پیشنهاد و انتقاد محرمانه و خلوت و طرح پیشنهاد و انتقاد در رسانه و اجتماعات عمومی را می‌فهمد و تفاوت آثار و نیت این دورا درک می‌کند.
امام حسن عسکری(ع)می فرمایند : مَن وَعَظَ أَخاهُ سِرّا فَقَد زانَهُ و َمَن وَعَظَهُ عَلانيَهًْ فَقَد شانَهُ؛
 هر كس برادر (دينى) خود را پنهانى نصيحت كند، او را آراسته و اگر آشكارا نصيحتش نمايد ارزش او را كاسته است.( تحف العقول ص489)
شما خود پدر یک خانواده هستید و به خوبی می‌دانید که اگر همسر شما هم جلو فرزندانتان مرتب لب به انتقاد گشاید، وی را نصیحت خواهید کرد که اگر پیشنهاد و انتقادی دارد در خلوت به شما بگوید و صلابت و اقتدار شما را جلو فرزندان نقض نکند و فرزندان را علیه شما جری ننماید.
6- مذهب شیعه مذهب انتظار و اعتراض است، اما اعتراض علیه طاغوت و امام جائر و انتظار برای حاکمیت پیشوای عادل، نه اعتراض علیه پیشوای عادل.
اگر مرحوم شریعتی سال‌ها فریاد اعتراض علیه طاغوت و پهلوی برآورد، به انتظار حاکمیت پیشوای عادلی مثل امام خمینی(ره) بود که عشق خود را به آن سلاله پاک علی(ع) ابراز می‌داشت، شاید خود جناب آقای روحانی تأیید می‌کند که مقصود وی اصلاً اعتراض شیعه علیه پیشوای عادل و ولایت سلاله علی(ع) نبوده است.
 براساس این اصل مهم شایسته نیست کسانی که دارای سوابق انقلابی و دینی و پرچمداران شعار خدمت خالصانه به انقلاب اسلامی و اعتقاد به ولایت فقیه و وحدت ملی و انسجام و اقتدار نظام اسلامی هستند برخی مطالب تاریخی مربوط به تعامل امت باپیامبر یا امام معصوم را – چه با تصویر صحیح علمی عقیدتی یا تصویر غلط آن – به گونه‌ای در رسانه‌ها مطرح کنند که بطور ضمنی جامعه را به سوی نقادی و اعتراض به ولایت فقیه– که وجوب تبعیت مردم از آن ضامن وحدت و اقتدار کشور است – فراهم نمایند! این‌گونه سخنرانی‌ها نقض آشکار وصیت بزرگ بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه است که فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت نرسد.»
* مدرس حوزه و عضو هیئت علمی دانشگاه