چهکسی مخاطب آن هشدار است؟!(یادداشت روز)
«به من خبر رسيده كه مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نيز بدانجا شتافتهاى. سفرهاى رنگين برايت افكنده و كاسهها پيشت نهاده. هرگز نمىپنداشتم كه تو دعوت مردمى را اجابت كنى كه بينوايان را از در مىرانند و توانگران را بر سفره مىنشانند. ...بدان كه هر كس را امامى است كه بدو اقتدا مىكند و از نور دانش او فروغ مىگيرد. اينك امام شما از همه دنيايش به پيرهنى و ازارى و از همه طعامهايش به دو قرص نان اكتفا كرده است. البته شما را ياراى آن نيست كه چنين كنيد، ولى مرا به پارسايى و مجاهدت و پاكدامنى و درستى خويش يارى دهيد. به خدا سوگند، از دنياى شما پاره زرى نيندوختهام و از همه غنايم آن مالى ذخيره نكردهام. و به جاى اين جامه، كه اينك كهنه شده است ، جامهاى ديگر آماده نساختهام ...فردا ميعاد آدمى گور است. در تاريكى آن آثارش محو مىشود و آوازهاش خاموش مىگردد. حفرهاى كه هر چه فراخش سازند يا گور كن بر وسعتش افزايد، سنگ و كلوخ تن آدمى را خواهد فشرد و روزنههايش را تودههاى خاك فرو خواهد بست. و من امروز نفس خود را به تقوا مىپرورم تا فردا، در آن روز وحشت بزرگ، ايمن باشد و بر لبه آن پرتگاه لغزنده استوار ماند.
اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامههاى ابريشمين ، دست مىيابم.
ولى، هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد و آزمندى من، مرا به گزينش طعامها بكشد و حال آنكه، در حجاز يا در يمامه بينوايى باشد كه به يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد. يا شب با شكم انباشته از غذا سر بر بالين نهم و در اطراف من شكمهايى گرسنه و جگرهايى تشنه باشد. آيا چنان باشم كه شاعر گويد: «تو را اين درد بس كه شب با شكم سير بخوابى و در اطراف تو گرسنگانى باشند در آرزوى پوست بزغالهاى...»
آيا به همين راضى باشم كه مرا اميرالمؤمنين گويند و با مردم در سختيهاى روزگارشان مشاركت نداشته باشم؟ يا آنكه در سختى زندگى مقتدايشان نشوم؟ مرا براى آن نيافريدهاند كه چون چهارپايان در آغل بسته كه همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است، غذاهاى لذيذ و دلپذير به خود مشغولم دارد يا همانند آن حيوان رها گشته باشم كه تا چيزى بيابد و شكم از آن پر كند، خاكروبهها را به هم مىزند و غافل از آن است كه از چه روى فربهش مىسازند. و مرا نيافريدهاند كه بى فايدهام واگذارند، يا بيهودهام انگارند، يا گمراهم خواهند و در طريق حيرت سرگردانم پسندند؟»
آنچه خواندید، نامه تاریخی و تکاندهنده امام علی علیهالسلام و فریاد بلند عدالتخواهی و منشور جاوید سادهزیستی برای همه عصرها و نسلهاست. نامهای که هرکس با هر کیش و آئینی بخواند،به علو مرتبه و منزلت آن روح آسمانی اقرار و اعتراف میکند و سر ارادت و کرنش به پیشگاهش میساید.
همه ما در هر منزلت و مرتبهای، باید خود را با این معیار بسنجیم و در خودآزمایی بزرگ مردانگی به خود نمره بدهیم، اما حقیقتا بیش از هر کس،پیشوایان و حاکمان اسلامی هستند که در معرض این سنجش حیاتی و این معیار بزرگ قرار دارند و استواری آنها بر این راه نورانی،جامعه را به همان راه هدایت میکند.
اما، امام علی(ع) فرمایش نگرانکننده دیگری هم دارند:«إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ جز این نیست که ابتداى ظهور همه فتنهها هواهايى است كه پيروى مىشود، و احكامى است كه در چهره بدعت خودنمايى مىكند، در اين فتنهها و احكام با كتاب خدا مخالفت مىشود، و مردانى، مردان ديگر را بر غير دين خدا يارى و پيروى مىنمايند.»
این همان خطر بزرگی است که در بزنگاههای مختلف حاکمان و به تبع آنها جامعه اسلامی را تهدید میکند.
اکنون برخی رخدادهای یکی دوسال اخیر را با دیده عبرت مرور کنید؛حقوقهای نجومی را یادتان هست!؟ آن روز سخنگوی دولت نجومیبگیر مشهوری را ذخیره انقلاب نامید و برای آن دست درازی و به تعبیر رهبر انقلاب «حرامخواری» توجیه تراشید! اعدام مهآفرید خسروی را یادتان هست!؟ او را کارآفرین نامیدند و برای مرگش اشک تمساح ریختند! سخنان فلان مسئول اجرایی که گفته بود:« ما نان و پنیرخور نیستیم، شیشلیک میخوریم» را یادتان هست!؟توجیه این بود که مسئولان برای جامعه زحمت میکشند و باید هیچ دغدغهای نداشته باشند! آنها مزد زحمتشان را میگیرند! چند نمونه دیگر از این قبیل را میتوانیم برشماریم!؟
همین چند روز قبل، وزیر بهداشت در مصاحبهای از وضع و سبک زندگی خود سخنانی گفت که بیاختیار فرمایش اخیر حضرت علی علیهالسلام را به ذهن متبادر میکرد، سخنانی که از آن آشکارا بوی توجیهتراشی برای مانور تجمل به مشام میرسید.
او بعد از شرح و بیان مقدماتی برای خرید خودرویی گرانقیمت، در توجیه اقدامش میگوید: «ما به جاده میرویم و بالاخره باید ماشینمان امن باشد. «من که پول دارم»(!) «دلم هم که میخواهد»(!) وقتی نخرم یعنی «نفاق دارم»(!) آن هم به خاطر حرف دیگران... بالاترین آسیبی که به کسی ممکن است وارد شود، دچار نفاق شدن و ریاکاری است... آنها که همین اتهامها را میزنند، آنها خودشان از همه ریاکارتر هستند(!) بنابراین باید جامعه را عادت داد(!) و افراد را و بهخصوص مسئولان را، که آن چیزی که هستند بنمایانند. نه آنی که مردم دوست دارند. اگر خودشان را به آن شکل درآوردند، معنیاش این است که نفاق دارند و این در بزنگاههای مختلف، هزینههای سنگینی را برای دین و برای کشور ایجاد میکند.»
یکبار دیگر این سخنان را با آموزههای امام علی(ع) با دقت مقایسه کنید. موضوع اصلا این نیست که این وزیر،وزیر کدام دولت است. این موضوع کمترین اهمیت و ارزشی ندارد. چنین رفتاری باید در هر عصر و دورهای مورد حمله و سؤال قرار گرفته و نسبت آن با آموزههای دینی مورد مطالبه قرار گیرد.
باید پرسید کدام یک از امامان و پیشوایان ما چنین نسخهای پیچیدند!؟ اینکه وزیر محترم میگوید :«من پول دارم و دلم میخواهد» کافی است!؟ یعنی مسئله امام علی علیهالسلام این بود که پول نداشت!؟ یا دلش نمیخواست!؟ میدانیم که آن حضرت، سالهای زیادی از عمر مبارکش را صرف عمران و آبادی سرزمین اسلامی و احداث قنوات و نخلستانهای متعدد فرمود که طبیعتا ثروت انبوهی را فراهم میکرد. پس مشکل ایشان پول نداشتن نبود.همچنین نیک میدانیم که ایشان هم مثل و بلکه بالاتر از هر انسان دیگری، فهم درک لذائذ و شیرینیهای دنیا را داشت و طبیعتا دل ایشان از دل هیچکس دیگر، ناتوانتر از درک زیباییها و خواستنیها نبود. گواه آن هم همین جمله که «اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامههاى ابريشمين، دست مىيابم.»
آیا اینکه آن حضرت به رغم تمکن مالی، از دنیا روی گرداند و در ادامه همین نامه، با نهیبی رسا خطاب به دنیا فرمود:« اى دنيا از من دور شو، افسارت را به پشتت افكندم، من خود را از چنگالهايت رها كردم و از دامهايت بيرون افكندم ...» به تعبیر آقای وزیر، ریا و دوگانگی با جامعه است!؟
واقعا معیار چیست و باید به کدام سخن عمل کرد!؟ معیار دینی سخن وزیر محترم چیست و کدام معصوم به ما آموخته :«برای پرهیز از ریا و نفاق و دورویی، چون پول داشتید، هرچه دلتان خواست بخرید»!
آیا این توجیهات،همان آغاز فتنهها نیست!؟
در تاریخ است که امام علی علیالسلام به خطبه ایستاد در حالی که با دست مبارکش،پیراهن خود را تکان میداد، پس از پرسش از چرایی اینکار،حضرت فرمودند: این پیراهن را شسته بودم و پیراهن دیگری نداشتم، همان را با رطوبت پوشیدم و اکنون آن را تکان میدهم تا خشک شود. آیا آن روز حضرت نمیدانست که آدمی میتواند چند پیراهن داشته باشد!؟
آن حضرت نمیدانست که پورشه از پراید بهتر است و امنیت و امکانات بیشتری دارد!؟ میدانست، اما زندگی خود را با پایینترین سطوح جامعه تنظیم کرده بود و راضی به این نبود که به لفظ به او بگویند «امیرالمومنین» و در عمل مثل اشراف زندگی کند.
26 سال قبل رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران نظام با ایشان، هشدار مهمی درباره تغییر سبک زندگی مسئولان نظام دادند، هشداری تکان دهنده که معیار ما برای قضاوت مسئولان است. حضرت آقا با نهی شدید مسئولان از زندگی اشرافی و تجملاتی فرمودند «در این حالت نباید از مردم انتظار داشته باشیم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمى كه خيليشان از اوليات زندگى محرومند... من و شما، همان طلبه يا معلم پيش از انقلابيم، اما حالا مثل عروسى اشراف عروسى بگيريم؟ مثل خانه اشراف خانه درست كنيم؟ مثل حركت اشراف در خيابانها حركت كنيم؟ اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ريششان را تراشيده بودند، ولى ما ريشمان را گذاشتهايم، همين كافى است؟ نه، ما هم مترفين مىشويم. والله در جامعه اسلامى هم ممكن است مترف به وجود بيايد. از آيه شريفه: و اذا اردنا نهلك قريهًًْ امرنا مترفيها ففسقوا فيها»
(70/5/23)
این خطر بزرگی است که برخی مسئولان نظام در قلههای افسانهای ثروت چندهزار میلیارد تومانی باشند و بعد هم در مقام توجیه سبک زندگی اشرافی خود، در پی توجیهتراشی دینی باشند و مانور تجمل بدهند. بیشک زندگی بزرگان کنونی و گذشته ما، رکن مهم اعتماد مردم به نظام اسلامی بوده و وجود چنین آفتهایی، زنگهای خطر را به صدا در میآورد.
حسین شمسیان