اخبار ویژه
دولت تا دیر نشده درباره نقض برجام موضع صریح بگیرد
در حالی که مذاکرهکننده آمریکایی تصویب تحریمهای جامع را نقض برجام میداند، دولت میگوید : « در حال بررسی هستیم»! وزارت امور خارجه با صدور بیانیهای رسمی نقض شدن برجام را به 5+1 اعلام نماید.
به گزارش رجانیوز، مصوبه سنای آمریکا که با رای قاطع 98 درصدی تحریمهای جدیدی علیه ایران به تصویب رسید نقض صریح قطعنامه 2231 شورای امنیت و نقض صریح برجام بود. آمریکا با این مصوبه صراحتا قطعنامه 2231 را در بندهای مقدمه، 26 و 28 و 29 پیوست A و بندهای 3 و 5 پیوست B قطعنامه نقض کرده است.
همچنین بندهای 26 و 28 و 29 و 4.8.1 پیوست برجام و مقدمه برجام را نیز صریحا نقض کرده است، یعنی در عمل توافق هستهای را به شکل کاملا آشکاری بیفایده کرده و شدیدترین نظام تحریمی پس از انقلاب اسلامی را بر کشور اعمال میکند.
این تحریم به حدی ناقض برجام است که حتی ریچارد نفیو عضو تیم مذاکرهکننده آمریکا در مذاکرات هستهای نیز با اذعان به این که تصویب تحریم جدید نقض ماده 29 برجام است میگوید: «این اقدام میتواند شرکتهای خارجی را از انجام تجارت با ایران بازدارد»! با این وجود و با گذشت نزدیک به یک هفته از تصویب تحریم جدید ناقض برجام، چرا وزارت امور خارجه به شکل رسمی هیچ واکنشی نسبت به آن نداشته است؟
اگر اخبار را به دقت بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که اکثر مقامات دولتی به این موضع بسنده کردهاند که تحریمهای جدید آمریکا « در حال بررسی» است چنان که نوبخت سخنگوی دولت دراینباره میگوید: هیئت نظارت بر اجرای برجام در حال بررسی نقض برجام از سوی طرف مقابل است.
بعیدینژاد رئیس تیم کارشناسی هستهای دولت یازدهم و سفیر فعلی ایران در لندن نیز پیشتر با انتشار متنی دراینباره نوشته بود: بدیهی است که با توجه به حساسیت و پیچیدگی موضوع، اثبات انطباق یا عدم انطباق مفاد این لایحه با برجام نیاز به بررسیهای دقیق کارشناسی دارد که حتما تحت اشراف و هدایت مقامات و نهادهای عالی صورت گرفته یا صورت خواهد گرفت.
بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه نیز در نشست خبری با خبرنگاران دراینباره میگوید: باید منتظر بود و در موقع لازم براساس طراحیهای از قبل انجام شده به این موضوع واکنش نشان خواهیم داد و از طریق مکانیسمهای پیشبینی شده در برجام مسائل را پیگیری خواهیم کرد.
عدم موضعگیری رسمی از جانب مقامات دولتی و بسنده کردن به مصاحبه و گفتوگو آن هم با محوریت این ایده که «در حال بررسی» تحریمهای جدید هستیم از آنجایی محل ایراد و اشکال است که طبق یک قاعده عقلانی علاج واقعه پیش از وقوع آن باید کرد. در واقع دولتمردان نباید منتظر آن باشند که تحریمهای جدید در مجلس نمایندگان رای بیاورد و بعد نیز پس از امضای ترامپ به قانون رسمی تبدیل شده و نهایتا برجام نقض شود و تازه اگر صلاح دانستند اعلام موضع نمایند!
این سکوت و عدم اعلام رسمی به طرف 5+1 مبنی بر نقض شدن برجام در نهایت نیز این پیام را به طرف آمریکایی میرساند که مقامات دولتی ایران با تصویب تحریمهای جدید مشکل آن چنان زیادی ندارند و به همین سبب دست آنان برای پیشبرد این قانون تحریمی بیشتر باز میشود.
به همین سبب لازم است که وزارت خارجه در بیانیه رسمی - نه مصاحبه و گفتوگو - موضع رسمی کشور را در برابر تحریم جدید اتخاذ نماید و برخی اقدامات عملی ایران در صورت نقض برجام را به طرف مقابل اعلام نماید.
پاسخ ۳۷ سال قبل شهید بهشتی به مغالطه امروز روحانی
«بهشتی انواع ناسزاگوییها و ظلمها را به خود تحمل میکرد».
آقای روحانی در توئیتر نوشت: «بهشتی انواع ناسزاگویی و ظلمها را به خود تحمل میکرد ولی در برابر ظلم به مردم با قدرت میایستاد». ذیل این توئیت، هشتگ «سید مظلومان» قرار گرفته است.
این توئیت برای مصادره به مطلوب شهید مظلوم بهشتی در حالی است که شهید بهشتی برخلاف آقای روحانی هرگز به منتقدان خود درون نظام، القاب و اهانتهایی مانند «مزدور، بیشناسنامه، ترسو، افراطی، جیببر، مستضعف فکری، متوهم، بزدل، کاسب تحریم، فاسد، عقب مانده، تازه به دوران رسیده، عصر حجری و... نثار نکرد و عجیبتر اینکه آن شهید هم مانند برخی انقلابیون مظلوم امروز، مورد اهانتهای رئیسجمهور خودکامه وقت (بنیصدر) قرار داشت.
شهید بهشتی هرگز به اطرافیان و نزدیکان - مثلاً برادر خود- اجازه نداد در عزل و نصبها دخالت کنند یا دست به بیتالمال ببرند یا حقوقها و رانتهای نجومی بگیرند. بهشتی هرگز به اختلاس مفسدان اقتصادی، لقب بدهی معوقه نمیداد. آن شهید والامقام به رئیس وقت دولت مستکبر آمریکا، به سیاق آقای روحانی نمیگفت «بسیار مؤدب» بلکه با زبانی صریح میگفت «ای آمریکا از ملت ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر». به همین دلیل هم برخلاف برخی دولتمردان امروزی که رئیس سازمان سیا درباره سرنوشتشان اظهارنگرانی میکند، مغضوب سازمان سیا و تروریستهای اجارهای آن (سازمان منافقین) قرار گرفت.
شهید بهشتی با وجود اینکه تقابل ایدئولوژیک با بنیصدر (عامل سازمان منافقین) داشت اما با ادبیاتی منصفانه، انحرافات وی و جریان متبوع وی را نقد کرد؛ نامه اسفند 59 شهید بهشتی در این زمینه به حضرت امام، ویژگیهایی را برای جریان مقابل جریان حزباللهی برمیشمارد که اتفاقاً درباره برخی عناصر دولتی مصداق دارد:
«سنگینی وظیفه فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایق را به عرضتان برساند.
دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتهای بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند، و گفتهها و نوشتهها و کردهها بر این موضوع بینابین گواه.
بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزیهای بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را میخواهد و زبانش همین را میگوید و قلمش همین را مینویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.
بینش اول به نظام و شیوهای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی میکشاند که خود به خود درها را به روی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام میگشاید.
بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه میکند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه میبرد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه میکند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کممبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار میسازد.»
و سرانجام این نکته را هم باید یادآور شد که سازمان منافقین شهید بهشتی را ترور کردند و بقایای آنها اعدام شدند. اما ۳۷ سال بعد آقای روحانی ضمن بهکارگیری ادبیات عناصر مخالف نظام مدعی شد 38 سال است چوبه دار برپا کردهاند!
مغالطه آقای سهلاندیش در انتساب کوتاهی طیف خود به نظام
نایب رئیس مجلس درباره عملکرد وارونه برجام و خسارتهای آن، به مغالطه متوسل شد.
علی مطهری در نوشتهای که به تخطئه اشعار خوانده شده توسط میثم مطیعی در نماز عید فطر اختصاص داشت، ادعا میکند: این اشعار، برجام را به طور کلی تخطئه میکرد در حالی که توافق برجام تصمیم کل نظام و تخطئه آن تخطئه کل نظام است. نقاط قوت و نقاط ضعف آن نیز به کل نظام برمیگردد نه این که نقاط ضعف آن مربوط به آقای روحانی و آقای ظریف است و نقاط قوت آن مربوط به بخش دیگر نظام.
این ادعا در حالی است که اولاً رهبر معظم انقلاب اجرای برجام را به 29 شرط تعیین شده از سوی شورای عالی امنیت ملی و مجلس و شروط رهبری مشروط کرده بودند. و ثانیاً در تصویب برجام در مجلس، خلاف عقل و مصلحت عمل شد به نحوی که پس از 40 روز بررسی دقیق متن برجام با حضور کارشناسان سیاسی و اقتصادی در کمیسیون ویژه مجلس، با فشار دولت و عناصر همسو در مجلس، به آسیبشناسیهای دقیق کمیسیون بیاعتنایی شد. اما بدتر از همه اظهارات ناپخته مطهری بود که در واکنش به اعتراضها گفت «20 دقیقه هم برای بررسی و تصویب برجام زیاد بود»!!
اما اکنون که برجام در حال نقض و دهنکجی مداوم آمریکا و غرب است، آقای مطهری قصور و تقصیر امثال خود را پای نظام مینویسد!! او سال گذشته هم آزمایش موشکی سپاه در برابر تهدیدهای آمریکا را تندروی و کم خردی و موشکپرانی خوانده بود!!
بیخود دل خوش نکنیم FATF سلاح پولی آمریکاست
همکاری با FATF تا زمانی که اقدامات پدافندی لازم از جمله پیمان دوجانبه پولی را اجرایی نکنیم، منافع ملی ما را تأمین نخواهد کرد.
به گزارش رجانیوز، طبق بیانیه جدید FATF ایران کماکان در بیانیه عمومی FATF که مشخصکننده کشورهای پرریسک است (یک مرحله خفیفتر از اقدام متقابل) باقی میماند. FATF شرط خارج شدن ایران از بیانیه عمومی اجرای کامل برنامه اقدام است. مانند گذشته FATF تأکید کرده است که روند اجرای برنامه اقدام توسط ایران را رصد میکند و گام بعدی را بر اساس آن تعیین میکند.
تا قبل از برگزاری این اجلاس در اسپانیا، مسئولان دولتی اظهار امیدواری میکردند که به خاطر اقداماتی که ایران انجام داده است به طور کلی از لیست سیاه (اقدام متقابل) خارج شود. اما بیانیه صادر شده حکایت از غیرواقعی بودن این امیدها داشت.
چرا FATF شرایط تعلیق را برای ایران تمدید کرد؟ پاسخ به این سؤال برای فهم و پیشبینی آینده بسیار مهم است. در آنجا نوشتم «FATF و متفکران پشت این نهاد به ظاهر بینالمللی میدانند در صورت بازگشت ایران به لیست سیاه، ایران همکاریهای خود با این نهاد را پایان خواهد داد چرا که نفعی در آن مشاهده نمیکند. لذا براساس قواعد نفوذ نباید رشته روابط میان ایران و FATF کاملاً گسسته شود. در نتیجه بهترین حالت ممکن ادامه دادن شرایط تعلیق به همراه ایجاد فشار برای اجرای کامل برنامه اقدام خواهد بود.»
FATF بیش از آنکه یک نهاد جهانی برای اصلاح نظام بانکی جهان و مأموریتی صرفاً اقتصادی داشته باشد، یک نهاد پوششی برای اعمال دقیقتر سیاستهای آمریکا در بسط سلطهگری خود در جهان است.
با امضای توافقنامه برجام، استفاده از سلاح پولی توسط آمریکا وارد یک مرحله جدیدتری شد. مرحله بازدارندگی و خودتحریمی.
آمریکا پس از طراحی و اجرای برجام، FATF را به مسئله ایران تبدیل کرد. از طریق اروپاییها بارها و بارها به ایران پیام داد که برای عادی شدن روابط اقتصادی لازم است منویات FATF اجرایی شود (به زبان دیگر ایران باید از لیست سیاه خارج شود). در نتیجه این سیاست ایران با FATF به توافقی برای اجرای برنامه اقدام دست پیدا کردند.
اجرای هرچه بیشتر و بهتر برنامه اقدام پیشنهادی FATF به معنای مهیا کردن زمینه برای اصابت دقیقتر سلاح پولی به هدف است.
آمریکا با تصویب قانون سیدا 2017 در منامه یک سلاح فوقسنگین از سلاح پولی را آماده پرتاب به سمت ایران میکند که اهداف بسیاری را هدف قرار داده است، لذا برای آنکه بتواند به مقصود خود که اولاً زدن اهداف و ثانیاً ایجاد بازدارندگی و خودتحریمی در داخل ایران است، نیاز به استفاده از سامانه هدایت شونده یا همان استانداردهای FATF دارد.
حال فرض کنید که در این اجلاس FATF ایران را مجدداً در لیست سیاه قرار میداد، به طور طبیعی ایران همکاری خود را با FATF پایان میداد. در نتیجه آمریکا در استفاده هوشمند از سلاح پولی خود دچار مشکل میشد. لذا FATF شرایط را در همان حالت تعلیق نگه داشت. چرا که میخواهد ایران در حالت خوف و رجا اقدامات باقی مانده در برنامه اقدام را انجام دهد. هر چه عمق آنها افزایش یابد، آمریکا به نتیجه مطلوب خود نزدیکتر خواهد شد.