kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۱۰۶۷
تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۰
نگاهی مستند به بزرگ‌ترین جنایت‌جنگی انگلستان در ایران- 15

عیدی که عزا شد!


در همین زمان، علیرغم شواهد موجود، رعد به ارائه تصویری ملایم‏تر ادامه می‏‏دهد. بنا بر آنچه در رعد 16 ژانویه 1918 آمده است اوضاع در اصفهان «دارد بهتر می‏‏شود. حاکم اصفهان تلگرام کرده است اخیراً برف و باران بسیار خوبی باریده است، غله کافی در بازار یافت می‏‏شود و گمان می‏‏رود این مقدار تا برداشت بعدی کافی باشد. برای همه نان هست و اکثر روزها مقداری تا شب باقی می‏‏ماند. اکنون گندم که هر خروار 150 تومان فروخته می‏‏شد، 65 تومان فروش می‏‏رود.» در مقابل ستاره ایران 17 ژانویه 1918 (شماره 95) گزارش می‏‏کند «اکثریت زیادی» از مردم تهران دچار گرسنگی هستند. صحنه‏های ‏‏رقت‌بار در خیابان‏ها ‏‏شاهدی است بر ازمیان رفتن تدریجی یک ملت. روزی نیست که هزاران نفر نمیرند. این روزنامه سئوال می‏‏کند مسئول خون این مردم بی‏گناه که اجساد بی‏نام و نشانشان در خیابان‏ها ‏‏ریخته است، کیست؛ و به مردم هشدار می‏‏دهد هر ساعت شمار مردگان رو به فزونی است و نسل ایرانی در خطر نابودی است. این روزنامه می‏‏نویسد: «در طول چند روز گذشته تعدادی در اثر وبا در بارفروش و دیگر نقاط بحر خزر مرده‏اند.»
کالدول در 22 ژانویه 1918 در تلگرامی گزارش می‏‏کند: «اقدامات امدادی فوری باید برای شهرهای مختلف انجام گیرد. گزارش‏ها ‏‏نشان می‏‏دهند هر روز چندین نفر می‏‏میرند. در آن دسته از ولایات ایران که دولت قیمت‏ها ‏‏را ثابت کرده است، مقدار گندم، برنج و ارزاقی که می‏‏توان تهیه کرد محدود است. نیازهای پزشکی بسیار سخت یافت می‏‏شود. واردات ارزاق اگر ناممکن نباشد عملی نیست. قیمت‏ها ‏‏بیش از حد است، گندم هر بوشل 15 تا 20 دلار است... اتباع و مقام‏های ‏‏ایران مشغول فعالیت هستند اما این کار از عهده آنها به تنهایی بر نمی‏‏آید. یک سازمان محلی در تهران ماهانه 20000 دلار خرج می‏‏کند ولی تنها ده درصد نیازمندان شهر را پاسخ می‏‏دهد. در دیگرولایات نیز اوضاع به همین منوال است.» رعد 28 ژانویه 1918 از شرایط قم خبر می‏‏دهد: «اوضاع ارزاق در شهر قم رقت‌بار است. در طول هفته گذشته بیش از 50 نفر در اثر سرما و گرسنگی تلف شده‏‏اند و شماری از آنها را هنوز دفن نکرده‏اند. بعضی از مردم برای قوت خود فقط خون گوسفند در اختیار دارند.» این روزنامه پیرو خبر باز شدن نانوایی‌های ‏‏دولتی در تهران در شماره 29 ژانویه 1918 چنین گزارش می‏‏کند: «دولت می‏‏خواهد 20 دکان خبازی برای فروختن نان به فقرا به قیمتی نازل باز کند و دیگر خبازها می‏‏توانند به هر قیمتی که می‏‏خواهند نان بفروشند.» نوبهار 29 ژانویه 1918 (شماره 91) گزارش می‏‏دهد مستوفی‌الممالک، رئیس‌الوزراء، شش ماه حقوق خود (3000 تومان) را وقف فقرا کرده است. امیرمفخم بختیاری پنج ماه حقوق خود را به درمان فقرا اختصاص داده و فرزندش، مرتضی‌قلی‌خان، 20 خروار غله برای تغذیه فقرا داده است. نوبهار 31 ژانویه 1918 (شماره 92) از شکل گرفتن کمیته‏‏ای توسط اغنیاء در منطقه حسن‏آباد برای کمک به فقرا گزارش می‏‏کند.
در اول فوریه 1918، کالدول تلگراف می‏‏زند: «از شدت قحطی کاسته نشده است.» در همین زمان، رعد 5 فوریه 1918 از شمار قربانیان قحطی در تهران می‏‏نویسد: «حاکم تهران به وزارت داخله گزارش داده در 20 روز گذشته شمار اموات در تهران که بیشتر ناشی از اوضاع قحطی است، 520 نفر بوده است.» هیچ کس نمی‏‏توانست اعتباری برای این رقم قائل شود. در گزارش مطبوعاتی دیگری، کالدول بریده جراید را درباره قحطی آورده است. در 14 فوریه 1918، دکتر ساموئل جردناز کالج آمریکایی‏ها ‏‏تلگراف می‏‏زند: «شمار فقرا تنها در تهران چهل هزار نفر است. مردم مردار حیوانات را می‏‏خورند. زنان نوزادان خود را رها می‏‏کنند.» به طور مشابه، در 14 فوریه 1918، سیدمحمد کمره‏‏ای گردشی در شهر می‏‏کند. او در یادداشت‏های ‏‏روزانه‏اش گزارش می‏‏کند در کوچه و خیابان ناله و گریه و ضجه اطفال و زن و مرد شنیده می‏‏شد. همه توی کوچه‏ها ‏‏ریخته بودند و از گرسنگی جان می‏‏دادند. او زنی می‏‏بیند که طاس کوچک خوبی در دست داشته و می‏‏خواسته بفروشد و خریدار گفته به قیمت قراضه می‏‏خرم، به اندازه قیمت یک قطعه نان. او جوانی دیده که می‏‏خواسته کلاه خود را بفروشد. ستاره ایران 21 فوریه 1918 (شماره 110) گزارش می‏‏کند کمیته‏‏ای از اغنیای همدان تشکیل شده و 2000 مستمند را رسیدگی می‏‏کند.
قحطی و وبا، بهار 1918
کالدول در اول مارس 1918 تلگراف می‏‏زند: «کابینه می‏‏خواهد به خاطر اوضاع سیاسی و قحطی استعفاء دهد.» محمدولی خان تنکابنی در یادداشت روز دوشنبه 4 مارس 1918 (21 جمادی‌الاول 1336) می‏‏نویسد: «الآن چند ماه است که تهران قحطی و گرانی، گندم خروار یکصد و ده تومان رسیده که شاه به این قیمت پریروز از گندم ذخیره‏اش به مردم بی‏چاره فروخته است. برنج خرواری صد تومان الی یکصد و بیست تومان. جو خرواری هشتاد تومان. تمام دکاکین نانوایی بسته است. مردم گرسنه از دهات نان می‏‏آورند. دو روز است که یک من تبریز یک الی دوازده قران می‏‏خرند، تا به حال یک تومان، نه هزار بود. بنده روزی چهارصد نفر فقرا را غذا می‏‏دهم و روزی صد نفر را یکی یک قران علیحده پول می‏‏دهم و امسال بقدر دویست هزار تومان خدا را شاهد می‏‏گیرم به مردم انفاق و اعانه دادم. گندم و جوی خودم را هم به قیمت سی تومان الی چهل تومان فروختم. ... علی‏الحساب روزی پنجاه نفر اقلاً از گرسنگی می‏‏میرند.» ستاره ایران 5 مارس 1918 (شماره 114، 21 جمادی‌الاولی 1336) درباره آمدن نوروز اطلاعیه‏‏ای از گروهی که خود را «مجمع آذربایجانیان مقیم تهران» می‏‏خوانند، منتشر کرده است. این روزنامه می‏‏نویسد: «هر کس فقرای پریشان حال و اطفال گرسنه لرزان و مادران جان داده در کنار آنها را دیده و ببیند تصدیق خواهد نمود که عید امسال عزاست، بدین نظر مجمع آذربایجانیان به عموم برادران آذربایجانی خود اعلام می‏‏دارد که مراسم معموله عید را متروک و مخارج معموله را برای اعانت فقراء ستمدیده تخصیص دهند.» نوبهار 10 مارس 1918 (شماره 107، یکشنبه 26 جمادی‌الاولی 1336) بیانیه‏‏ای از سوی هیأت اتحادیه جوانان دمکرات خطاب به «محتکرین! متمولین!» منتشر می‏‏کند و می‏‏نویسد: «بیش از شش ماه است که در همه نقاط ایران خصوصاً پایتخت هر روز جمع کثیری از مردم ستمکش رنجبر از ظلم خانه‌برانداز شما تلف می‏‏شوند و شما هنوز شرم نکرده و آذوقه مردم را بیشرمانه حبس کرده‌اید! شکیبایی بیش از این باعث تجری شما خواهد شد و دیگر ما نمی‏‏توانیم ببینیم که در هر روز بسیاری از هموطنان مظلوم ما از گرسنگی و سرما جان دهند! به شما اخطار می‏‏کنیم که اگر تا اول سال انبارهای خود را باز نکرده و آذوقه حبس شده را به فقرا ندهید، به موجب صورتی که در هیأت از انبارهای شما است، جوانان دمکرات را امر خواهیم کرد که انبارهای شما را غارت کنند! این را هم بدانید که ما مثل شما و سایر هم‌مسلکان سست عنصر خودمان نیستیم، ما هر چه می‏‏گوییم می‏‏کنیم. نه از سیاه‌چال نظمیه و نه از خشم حضرت اشرف‌ها، بلکه از هیچ چیز نمی‏‏ترسیم.»
علاوه بر قحطی، وبا نیز تلفات هولناکی دارد. عین‏السلطنه از وبا با عنوان «فوت‏های ‏‏اسهالی» خبر می‏‏دهد و این که باعث وحشت مردم اعم از فرادست و فرودست شده و بسیاری از خوردن میوه اجتناب می‏‏کنند. او می‏‏نویسد: «از قرار شرحی که در روزنامه نوشته بود دو کرور آدم از این مرض در ایران تلف شده است که اگر همان دوازده قران خرج دفن این اموات بی‏صاحب را دولت می‏‏دهد در اول وهله خرج جلوگیری از این امراض شده بود آن قدر آدم تلف نمی‏‏شد... اغلب خانواده‏ها ‏‏به قدری پول دوا و حق القدم طبیب داده‏اند ‏‏که دیگر نان شب و یک اسباب ندارند، فنای محض شده‏اند ‏‏و گدایی باید بکنند.» عین‏السلطنه اوضاع قزوین در بهار 1918 را توصیف می‏‏کند. قیمت گندم به خرواری 130 تومان رسیده است، یعنی دست کم بیست برابر قیمت «عادی» خود افزایش داشته است؛ جو خرواری 100 تومان و به همین نسبت حبوباتی چون نخود و عدس فروخته می‏‏شوند. مردم گرسنه به الموت تنکابن می‏‏رفتند تا برنج خریداری کنند، اما مأمورین دولتی حمل برنج را قدغن کرده بودند. «این مردم گرسنه دست خالی مراجعت می‏‏کنند، نفرین و ناسزا می‏‏گویند.» بنا به گزارش‏های ‏‏عینی، «توی کوچه و خیابان نفوس زکیه از گرسنگی نیمه جان و جان داده افتاده است. مرض وبا و حصبه هم به نوبه خود مردم را درو می‏‏کرد، کسانی که زنده مانده بودند همه رنگ پریده، چهره‏ها ‏‏زرد، بدن‏ها ‏‏تکیده و حیف و گردن‏ها ‏‏بسیار باریک شده بود، مردم حتی نای راه رفتن نداشتند.» اوضاع در جایی چون همدان نیز مثل قزوین بد و چه بسا بدتر بود.