کد خبر: ۳۰۱۲۳۱
تاریخ: ۱۸ آذر ۱۴۰۳ - ۲۰:۲۹
حامد مظفری
انتصاب مهدیسجادی خزانه دار به عنوان سرپرست بنیاد سینمایی فارابی را از دو منظر میتوان ارزیابی کرد. اینکه یک حسابرس را در بالادست ساختاری متمول قرار دادهاند تا مو را از ماست بکشد و اجازه اسراف و بذل و بخشش ندهد؟
یا اینکه با حذف مدیریت هنری و واگذاری زعامت فارابی به خزانه دار، در عین چابک سازی میخواهند کاری کنند که در پرداخت تسهیلات به پروژههای متبوع، هیچ اصطکاکی نباشد؟
هر کدام از این فرضها که درست باشد باز آنچه در فارابی تصمیمگیرنده اصلی است همان شوراهای تصویب پروژه است که هرگاه با سینماگران حسابی چیده شده، فیلمهای قابل تحمل تولید شده و هرگاه در انتخاب افراد شورا، بیدقتی صورت گرفته با نزول کیفی تولیدات روبهرو بودهایم.
رائد فریدزاده رئیس سینمای دولت چهاردهم در مراسم معارفه سجادی بیشتر درباره عقبه فارابی و وجهه بینالملل آن حرف زد و درباره برنامهاش برای انتخاب معاون فرهنگی فارابی و شورای تصویب چیزی نگفت. درباره بینالملل که انگار زیادی تعارف کرده و شاید چون خودش تنها رزومه مشهود قبلیاش معاونت بینالملل فارابی بوده، در این باره اغراق کرده و درباره اصالت آثار فارابی هم که به هر حال سالهاست نه سینماگران اصیل و نه آثار اصیل در این ارگان تولید نشدهاند.
یادم نمیرود که در دهه نود بارها خسرو سینایی را روی نیمکتهای حیاط فارابی میدیدم که تکیه داده به عصایش به دوردست خیره شده بود و انگار میخواست بگوید آنچه دیگر ارزش ندارد همان اصالت است. سینایی مدتها دنبال تولید پروزه مشترک «قطار زمستانی» بود که موافقت طرف لهستان را هم گرفته بود و میخواست فارابی را پای کار بیاورد. یک بار با سینایی همکلام شدم و گفتم چرا این پروژه به نتیجه نمیرسد و او بیتعارف گفت چون آقایان پستهدوست-تعبیر سینایی برای مدیرانی که در داخل پسته میل میکنند و در جشنوارههای خارجی ناتوان از ارائه فیلمهای کیفی، پسته و گز و باقلوا توزیع میکنند- علاقهای به پروژههای میهنی و سینماگران مستقل ندارند و میخواهند با افرادی بله قربان گو کار کنند که آثاری خنثی و آرشیوی و بیدردسر تولید شود.
سینایی خیلی دوید و پیگیری کرد تا «قطار زمستانی» را بسازد و هیچ حمایتی ندید و آن فیلم تولید نشد و به جایش حمایتی خرد از او کردند برای تولید فیلمی کوچک به نام «جزیره رنگین» که فقط تلف انرژی سینایی و احتمالا باز کردن وی از سر خود بود.
سعید اسدی کارگردان فیلم «آواز قو» دیگر سینماگری بود که سالها به دنبال ساخت فیلم
«یو اس اس اس وینسنس» با محوریت حمله ناو آمریکایی به ایرباس بود و با اینکه قاسم قلی پور تهیهکننده «عروس آتش» را کنار خود داشت، هیچ طرفی نبست. فیلمنامه اسدی یکی از استراتژیکترین آثار این سالها بود ولی این پروژه هم در سبد حمایتی فارابی قرار نگرفت تا اسدی هم ایران را ترک کرده و به آمریکا برود در حالی که آخرین بار همین چند ماه پیش و در سالگرد آن اتفاق شوم، در پیامی کوتاه نوشت: از نظر روحي حال خوشي ندارم، سوم جولاي هست، سالگرد فاجعه ايرباس... و تب نوبه من... هرگز فكر نمیكردم كه مني كه به عشق خدمت به وطن و مردمم همه زندگيام را در اينجا به باد دادم و به همه امكاناتم پشت پا زدم ناچار شوم به خاطر خباثت، بي وطني و بي ديني برخی نامسئولين سينمائي دوباره به كثافتخانه اي بازگردم كه با كودتاي ٢٨ مردادش باعث بدبختي كشورم و مردمم شد، و تحمل كنم سالگرد كودتاي ٢٨ مرداد و انهدام ايرباس را كه به خاطر ساخت اشان به ايران بازگشتم!!! طبيعي است كه وقتي جلوي ورود اسبها به ميدان مسابقه گرفته شود هر خري برنده خواهد بود.»
یک فیلمساز امتحان پس داده دیگر مدتها دنبال تولید پروژه تاریخی «اشغال» بود و در برههای حتی اصغر رفیعی جم به عنوان رابط بیضایی که به آمریکا رفته بود و مدیران فارابی قرار گرفت ولی درنهایت نه حمایت از تولید یکی از میهنیترین فیلمنامههای وی که تصویری کامل از تهران گرفتار جنگ جهانی دوم داشت، صورت گرفت و نه حتی پروانه ساخت فیلمنامهای لوباجت به نام «مقصد» را دادند و نهایتا یک موافقت اصولی برای «مقصد» صادر شد بدون هر گونه حمایت! بیضایی نیز در گفتوگویی خصوصی مخالف اصلی تولید همان «مقصد» را یکی از همان ظاهرالصلاحانی دانسته بود که حتی از نام کاراکترهای «مقصد» هم تفسیر سیاسی استنباط کرده بود و خندهدار اینکه اخیرا دنبال بودجه چند ده میلیاردی بوده برای تولید فیلمی مثلا ارزشی با یک کارگردانتقریبا بیتجربه ولی بلندگوبهدست!
همین سه مصداق کافی است تا بدانیم در کارنامه لااقل یک دهه اخیر فارابی که خبر از اصالت آثار و سینماگران نبوده و بیشتر روابط پیشبرنده بوده و همین که برخی افراد حاضر در شوراهای فارابی، خود مشمول حمایت این نهاد برای تولید آثاری عمدتا شکستخورده بودند، یعنی تا شوراهای فارابی با سینماگران خوشسابقه چیده نشود، حرف زدن درباره عقبه فارابی و کارنامه قبلیاش، آب درهاون کوبیدن است.
فارابی نه تنها سالهاست در حیطه بینالملل و پروپاگاندای آثار ایرانی نه در اروپا و آمریکا که در همین کشورهای منطقه هم گرفتار سستی است. نگاه کنید که سازندگان سریال «شهرزاد» توانستهاند رایت بازسازی نسخه ترک آن را بفروشند و اینگونه ارزآوری کنند و همه خروجی بینالملل فارابی این شده که هر سال کمیتهای تشکیل دهد جهت معرفی یکی از آثار اغلب -متعلق به ارگانها- برای شرکت در اسکار غیرانگلیسی زبان و گاهی همین انتخاب آن قدر سادهلوحانه صورت میگیرد که مثلا فیلمی را به اسکار میفرستند که اصلیترین عنصر که داشتن پخشکننده در آمریکاست را ندارد.
با قرار دادن یک خزانه دار بر بالادست فارابی-که قاعدتا گزینه گذار است و احتمالا به زودی یک مدیر جایگزین او خواهد شد - بعید است مشکلات مبتلابه فارابی حل شود. فارابی بسان بسیاری از ساختارهای دولتی چنان فربه و کند شده که با تغییر مدیر هیچ اتفاقی در آن نمیافتد وگرنه یک دهه بعد از رونق ویاودیها فارابی را حتی در راهاندازی یک پلتفرم اختصاصی برای آرشیو خودش، عاجز نمیدیدیم اما انتظار حداقلی داریم که در چینش معاونت فرهنگی و بعد شورای تصویب پروژههای فارابی، سینماگرانی به کار گرفته شوند که قدری اوضاع را بهبود بخشند.