حاشیه غیرسینمایی به حاشیههای اسکار
علیرضا چخماقی
1 - این که جایزه مشهور سینمایی اسکار، در چه جایگاهی از ارزش و اعتبار هنری قرار دارد و عیار آن، متاثر از درهم آمیختگی و امتزاج با سیاست و تجارت و تبلیغات چند است، قطعا موضوع بسیار مهمی است که فرصتی فراخ و حوصلهای کافی میطلبد و این نوشته را فعلا به آن کاری نیست.
2 - پرداختن به این که نقش این جایزه در پیشرفت یا پسرفت فرهنگی - هنری جوامع جهانی چیست و تا چه اندازه میتواند موثر باشد، بازهم مد نظر این نوشته نیست، چرا که خود مطلبی است جداگانه و قابل طرح که میتواند به وقت خود، در فضایی فرهنگی مبتنی بر نقد و استدلال و به دور از حب و بغض، در ابعاد مختلف و جهات گوناگونی که اسکار از آنها متاثر و یا بر آنها مؤثر است، زمینه ساز کشف گوهر گرانبهای حقیقت باشد.
3 - نوشته حاضر به هیچ وجه در پی آن نیست که از دیدگاه نقد و از منظر سینمایی، به جایزه اسکار که اخیرا هشتاد و نهمین دوره آن برگزار و یکی از جوایز آن هم به فیلم « فروشنده » اصغر فرهادی تعلق گرفت، بپردازد و کاری به خوب و بد این قضایا ندارد و تنها به اختصار قصد دارد ، از باب دعوت به تأمل در نحوه بیانات و نوشتههای چند تن از کسانی که در روزهای اخیر، در حاشیه جایزه اسکار برای فیلم فروشنده، اظهار نظرهای عجیبی را عنوان کردند، در معرض قضاوت خود ایشان و مخاطبین قرار دهد...
الف : نخست به اظهار نظر آقای حسین پاکدل، یکی از دست اندرکاران سینما و تئاتر توجه فرمایید که در روزنامه شرق دهم اسفند 1395 منتشر و بخشی از آن عینا چنین است:
« ... انگار که اصغر فرهادی پیامش برگرفته از عصاره همه پیامبران عالم بود و رسالتش را به نحو احسن انجام داد. اصغر از این جهت هم جایزه گرفت و در بزنگاه تاریخی که یک باره اتفاق افتاده، کائنات همه چیز را خوب در کنار هم چیده است که پیام اصغر فرهادی به این زیبایی به گوش بشریت برسد...»
البته باز هم جای شکرش باقی است که گوینده یا بهتر بگوییم نویسنده این مدح و ثنا، پیام آقای فرهادی را در حد عصاره پیام همه پیامبران عالم عنوان کرده و به همین اندازه رضایت داده و ایشان را به مقام مقدس دیگری نرساندهاند ....
ب : جناب محمد رضا تابش، نماینده مردم اردکان و نایب رئیس فراکسیون امید مجلس هم، از قافله عقب نمانده و در پیام کوتاه خود، کسب جایزه اسکار را مایه مباهات هر ایرانی «وطن پرستی» برشمرده اما توجه نفرمودهاند که «پرستش» مختص ذات باریتعالی و خداوند یکتاست و استفاده از آن در هر جایگاه دیگری، آمیزهای از شرک را به همراه دارد؛ و البته بگذریم از این که «وطن دوستی» اگر به مفهوم اصلی خود که همانا عشق و تعلق خاطر به حریم کشور و به دور از تمایلات نژادپرستانه است به کار گرفته شود، آن گاه بیانگر مفهومی متعالی است قرین فرموده معروف پیامبرگرامی اسلام(ص) مبتنی بر«حب الوطن من الایمان» که رهنمودی است بس گرانمایه و قابل احترام برای همگان و از نظر بار معنایی، بسیار متفاوت با آن «وطنپرستی» که درفرهنگ خود ساخته حکومت پهلوی، تا مرز شاه پرستی نیز تنزل کرده بود؛ ضمن این که «وطن پرستی» ترکیبی ناساز است درزمره مفاهیمی که درسیر طبیعی خود، لامحاله از وطن به شهر و از شهر به قوم و قبلیه و در انتها به ناکجا آباد «خودپرستی» میرسد ....
ج : یکی دیگر از کسانی که در نوشته خود، برای بالا بردن مقام آقای فرهادی و ارزش جایزه اسکار، با عرض معذرت، همه مردم ایران ( و یا لااقل مخالفان از نظر خودش را ) تا حد عجایب المخلوقات، پایین آورده، از حضرات نقد نویس سینمایی است، شاهرخ دولکو نام، که خطاب به مخالفان (مخالفان چه چیزی و چه وجهی از اسکار؟) میفرمایند :
« برای انتخاب بهترين فيلم در اسکار، نه پنج يا هفت نفر که بيش از شش هزار نفر تصميم میگيرند؛ شش هزارنفری که بهترين متخصصان در همه رشتههای فنی و هنری سينما هستند و هيچ حب و بغضی هم ندارند و هيچ توصيهای هم بر جمع نظرات آنها کارگر نيست... ما عجايبالمخلوقاتيم. .... ما حسوديم. ما خودخواه و خودرأييم. ما عالم و آدم را به رسميت نمیشناسيم و جز خودمان هيچکس را صاحب صلاحيت نمیدانيم ....ما عجایب المخلوقاتیم.»
در سیاسی نبودن جایزه اسکار ، که بنا به فرموده جناب دولکو ، جای هیچ شک و شبههای نیست، چون اولا ایشان در شمار عجایب المخلوقات نیستند و حرفشان قطعا سند است؛ ثانیا در جایگاه نقدنویسی، حتما از همه جوانب امور این جایزه معروف بینالمللی، اطلاعات کافی و وافی دارند و درست نیست کسی از عجایب المخلوقات، بر خلاف نظرشان اظهارنظری کند و احیانا مواردی غیر از این را بخواهد ثابت کند.
د: و سرانجام به احترام موی سپید بزرگواری که شب مراسم تقدیر از آقای فرهادی در خانه سینما را به «شب قدر» تشبیه کردند (!؟) از حاشیه زدن بر گفتههای ایشان خودداری و آرزو میکنیم، خداوند همه ما را به راه راست هدایت و در بیان حرف حق، و درستی گفتار، یاری فرماید.