kayhan.ir

کد خبر: ۹۷۴۵۰
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۲

همه مدیون توایم روح‌الله (یادداشت میهمان)



سالها می‌گذشت و ظلم و ستم میراث پشت در پشت پادشاهان برای مردم ستمدیده طول تاریخ تار و تاریک شاهنشاهی ایران بود. قبل از ورود اسلام به ایران، پادشاه را خداوندگار می‌دانستند که به هر کاری مختار بود و در کار او هیچ مداخله نباید می شد که تصمیم‌اش را عین صواب می‌دانستند. او اختیار دار همه‌چیز بود و مرگ و زندگی مردمان به دستش بود. زندگی را اگر می‌خواست می بخشود و اگرنه، که می‌گرفت. این که امر معمول بود؛ او مالک جان و مال و صاحب ناموس بود. قصه‌ها از او شروع و به او ختم می شد. خوب آن بود که در کاخ بود و بد آن که دشمن‌اش بود. حتی درس خواندن و فرهیختگی مختص به هم خون و خانواده او بود و دیگران باید از آن محروم می‌بودند حتی اگر شاه، انوشیروانی باشد که به غلطِ مشهور، دادگرش گویند و آنکه می خواهد فرزندش فرهیخته گردد و از جامعه طبقاتیِ مقفل بگذرد و از طبقه دهقانان به دبیری بیاید، کفشگری باشد که حاضر به تأمین مالی سپاه ایران باشد.
مردم گویی به شاهان خو کرده و در طبقه خود خانه کرده بودند و دیگر نه امیدی به در آمدن و نه انگیزه‌ای به بر آمدن داشتند. ولی همین مردم تا نسیم اسلام را به اندیشه خود حس کردند و مفاهیمش را با مبانی انسانی خود یکی یافتند، آغوش گشودند و اسلام را چون جانانی، به جان پذیرفتند و آن‌را همچو گوهری در صدف میهن، پروریدند و سفتند و به گردن آویختند. از اسلام آنچه برایشان آمده بود، نابش را برگزیدند که به منطق دیرینشان و ذات پاکشان شبیه‌تر و به سرچشمه متصل بود. آنها حساب پادشاهی را که حاصل انحراف بود از اسلام جدا کردند هرچند که بازهم ظلم ظالمانی بود که این‌بار به نام دین انجام می‌شد. گاهی تکاپویی برای نجات بود و جوانمردانی برمی‌خاستند سربرمی‌تافتند، که سرکوب می شد و سرمی‌باختند. تا نوبت به دلیران تنگستان و جنگل و مشروطه و فدائیان رسید و تا نوبت قیام، به خمینی کبیر رسید که روح خدا بود.
او به مردم آموخت که تا مرز عصمت رفتن افسانه نیست و می شود الله گفت و استقامت ورزید و رسالت را بدون کمترین خوف و خشیتی ابلاغ کرد و به دنبال عزتی بود که در دستان خدا و از آنِ مؤمنان است که مابقی دروغ و جعلی و خواب و خیال است. او به مردم آموخت که عزت در استقلال از تمام قدرتهای پوشالی است و در آزادی از تمام تعهداتی است که باعث استیلای دشمنان بر امور مسلمین می شود و عزت یعنی صداقت با مردم و محرم دانستن آنها و سیاست با دشمنان و خوشبین نبودن به وعده‌های آنان. خمینی کبیر را که مردم امام نامیدند به این خاطر بود که شبیه ترین مردم به امامان معصوم بود. او جرأت «نه» گفتن به غیر خدا را به مردم داد و فریاد ما می توانیم او خواب و خمود و جمود را از همگان گرفت و تا ابد مردم را به این حقیقت واقف کرد که «اگر بخواهید خدا هم می خواهد و می شود» او همواره به حکم حِکمتی که از قرآن گرفته بود، به دشمنان خدا مخصوصاً آمریکای پلید و انگلیس خبیث بدبین بود.
امام انقلابمان، یک تار موی کوخ نشین را با کرور کرور کاخ و کاخ‌نشین عوض نمی‌کرد و این مرامش بود. از غم مظلومین و محرومین عالم، طاقتش طاق بود و از ظلم ظالمان سینه‌اش انباشته از حس مسئولیتی که باید انجام می‌داد. او ساده‌زیست بود و هیچ قرابتی با اشرافی‌گری نداشت و هر تعریفی از او که بوی بی‌دردی و بی‌مسئولیتی و سازش و راحت‌طلبی و تجمل بدهد، تحریف او و خیانت به عقاید اوست. مخالف سرسخت اسلام مرفهان بی درد بود و آن‌را در زمره اسلام آمریکایی و اسلام متحجر می‌دانست. خود را به تمام معنا عبد خدا و سرباز اسلام و پس از انقلاب خود را حافظ ایثارگری‌های مردم می‌دانست. همواره مردم خداجوی ایران را ولی نعمت می شمرد و برای خود و خانواده‌اش حقی بیش از آنچه که زندگی طلبگی برایش مقرر کرده بود قائل نبود. احمدعزیزش را از ورود به مناصب سیاسی که ممکن بود مطمع حیله‌گران بشود برحذر می داشت و احمد نیز که به تمام معنا آقازاده بود، متواضعانه می‌پذیرفت و حقیقتاً مشاور و یاری امین بود برای امامِ انقلاب و تمام اینها را مردم با چشم و گوش و ایمان خود حس می‌کردند و حظ می‌بردند.   
مردم زجرکشیده ایران که خواست خود را در گفتار و رفتار امام و غیظ و قهر انقلابی او با دشمنان خدا دیدند، با جرأتی که از او گرفته بودند به او پیوستند و با شعار «خدا قرآن خمینی» قیامی را پایه گذاردند که توانست مسیر تاریخ را تغییر دهد که کمترین اثر آن سقوط رژیم پوسیده و وابسته پهلوی بود. مردم کلام امامشان را برآمده از متن قرآن و اصل دین یافتند که چنین به لشکرش گرویدند. آنان در این راه از جان و مال خود وعزیزانشان گذشتند و آمال خود را با اندیشه او بازساختند. اندیشه انقلابی او بود که تعابیر و مفاهیم آن‌ زمان را تغییر داد. همان‌گونه که پس از اسلام ابوالحِکَم، ابوجهل نامیده شد، با شروع انقلاب اسلامی و به ثمر رسیدن آن عزت به معنای واقعی خود تأویل شد. عزت در استقلال معنی شد و ذلت وخیانت در وارداتی که مهندس و کارگر ایرانی را تحقیر می‌کند. تحریمی که دشمنان تحمیل می‌کردند نعمت بود، چون مغز و بازوی ایرانی را به کار می‌انداخت و ثروت را در کشور نگه می‌داشت. شعار طاغوتی «نمی‌شود و نمی‌توانیم» جای خود را به می‌شود و می‌توانیم سپرد. ساده‌زیستی مسئولین افتخار بود و ثروتمندی آنان شرمندگی.
اگر در رژیم وارفته و واداده پهلوی به ژست‌های محقرانه در مقابل کدخدایان و درشتی با مردم فخر می‌شد، و اگر بهرمندی برای ویژه‌خواران مشروع بود و نزدیکان درباری تا حد مرگ از مال مردم می‌خوردند، و اگر پای 60 هزار مستشار مفت‌خوار در ایران باز بود، و اگر در برابر درشت‌گویی آمریکایی حق مصونیت قضائی داده می‌شد، و اگر آمریکائیان وحشی از ما حق توحش می‌گرفتند، و اگر به جای پرداخت زیربنایی به اقتصاد به اقدامات لوکس و تبلیغاتی برای طبقه محدود تمرکز می‌شد، و اگر مهم‌ترین قراردادهای کشور برای مجلس و مردم محرمانه بود، و به جای ایجاد کار و زمینه ازدواج جوانان برای آنان مخدری چون جشن هنر و کاباره و موسیقی ترویج می‌شد، و اگر به جای عقل و تدبیر، حراف و اشراف بودن از شرایط مدیران بود و ... با انقلاب اسلامی همه اینها منقرض شد و به سرعت مردم خود را با ارزش‌های انقلابی و اسلامی منطبق کردند و توانستند نمونه تاریخ باشند و اگر مسئولی از این قافله جاماند، واماند و از چشم و دل مردم افتاد.
با انقلاب در ارزش‌های پوسیده پهلوی بود که مردم توانستند گشایش‌های پی‌در‌پی و واقعی ایجاد کنند. الگو شدن میان جهان اسلام در نظام سازی، جرأت دادن به مظلومین در مبارزه، جهانی شدن و بیرون آمدن از بن‌بست پهلوی، اداره جنگ تحمیلی در کنار صدور انقلاب، چشاندن طعم شیرین خدمت به روستائیان دورافتاده و محروم، معرفی كدخدایان به عنوان محور شرارت تا آنجا كه امروزه در خود آمريكا پرچم اين كشور به عنوان نماد ستمگری به آتش كشيده مي‌شود، دست رساندن به قلل علمي جهان در موضوعات مختلف و بدست آوردن سرحدات برخی علوم اساسی، مقابله و مقاومت 37 ساله در برابر همه دشمني‌های دشمنان و ... و از همه مهم‌تر سپردن اداره امور مملکت به دست توانمند مردم به گونه‌ای‌که امروزه ایرانیان می‌توانند خود سرنوشتشان را رقم زنند.  
فردا در کنار تمام دستاوردهای حقیقی انقلاب، مردم سی و هشتمین بهار آزادی خود را جشن می‌گیرند و درکنار آن انزجار خود را از گزافه‌گویی های مقامات فرانسه و انگلیس و مخصوصاً ترامپ تازه به دوران رسیده اعلام می‌کنند و با مرور تاریخ پرفراز و فرود انقلاب و انقلابیون، درک پیچ تاریخی امروز و ضرورت حفاظت عزتمندانه و متعهدانه از دستاوردهای انقلاب را به مسئولین یادآور می شوند که امانت امام و شهداست و ملت مطلقاً در مورد آن مدارا و مراعات نمی‌کند. اگر امروز مردم جهان به مهم و مبارک بودن انقلاب اسلامی برای رهایی پی برده و به دنبال آنند، و دشمنانِ از نفس افتاده، مدتی است که به دلهای لرزان و ایمان‌های لغزان و دوره‌گردهای سیاسی طمع کرده اند، یقیناً بهترین اقدام بازگشت به آرمان‌های امام مقتدر راحل و اطاعت از اوامر امام مطمئن حاضر است که باید به جای انفعال و تنش‌زدایی‌های بی‌انتها، به فکر و تلاش برای اقتدار و تهدید‌زدایی دائمی وتقویت اراده وعزت ملی بود. که ما به این گردنه آسان نرسیدیم.   

محمد‌هادی صحرایی