امانتی خدا را امین او برده است
همانكه مادرِ دوران چو او نزاده، تویی
خدا اگر به كسی تابِ عشق داده، تویی
خلیفه روی زمین او اگر نهاده، تویی
بهل كه ساده بگویم، امامزاده تویی
به تكه تكهی نعشت دخیل باید بست
دخیل بر كرمِ جبرئیل باید بست
وگرنه نعشِ تو را سوی آسمان كه برد؟
كه این امانتِ تابوت از علی بخرد؟
امانتی خدا را امین او برده است
علی نرفت، فرشته بدان زمین خورده است
***
تو كیستی كه برایت علی غریبی خواند؟
تو كیستی كه فقط از تو دلفریبی ماند؟
نمیتوان كه تو را با شهید تخمین زد
درست دستِ قضا بود، قرعه بر مین زد
دعای صحت و حرز سلامتی مینی است
كه زیرِ پای چپِ مرتضای آوینی است
***
به زیرِ لب تو چه خواندی كه آسمان خم شد
و از میان زمین مردِ واپسین كم شد
به زیرِ لب تو چه خواندی كه ره نشان دادند
و تحفه نعشِ تو را دستِ آسمان دادند
به زیرِ لبِ تو چه خواندی كه قفلِ بسته شكست
و بغضِ ماندهی مردانِ دلشكسته شكست
به زیرِ لب تو چه خواندی؟ بگو، بلند بگو
ز كاروان عقبافتادهگان كماند، بگو
***
جنوب جای عجیبی است، آسمانش نیز
بهشت شاهدِ ما و فرشتهگانش نیز
بهل كه در بگشایند او جنوبی بود
كلون كنند و بگویند روزِ خوبی بود...
رضا امیرخانی
فروردینِ 1372، شهادتِ سید مرتضی آوینی
خدا اگر به كسی تابِ عشق داده، تویی
خلیفه روی زمین او اگر نهاده، تویی
بهل كه ساده بگویم، امامزاده تویی
به تكه تكهی نعشت دخیل باید بست
دخیل بر كرمِ جبرئیل باید بست
وگرنه نعشِ تو را سوی آسمان كه برد؟
كه این امانتِ تابوت از علی بخرد؟
امانتی خدا را امین او برده است
علی نرفت، فرشته بدان زمین خورده است
***
تو كیستی كه برایت علی غریبی خواند؟
تو كیستی كه فقط از تو دلفریبی ماند؟
نمیتوان كه تو را با شهید تخمین زد
درست دستِ قضا بود، قرعه بر مین زد
دعای صحت و حرز سلامتی مینی است
كه زیرِ پای چپِ مرتضای آوینی است
***
به زیرِ لب تو چه خواندی كه آسمان خم شد
و از میان زمین مردِ واپسین كم شد
به زیرِ لب تو چه خواندی كه ره نشان دادند
و تحفه نعشِ تو را دستِ آسمان دادند
به زیرِ لبِ تو چه خواندی كه قفلِ بسته شكست
و بغضِ ماندهی مردانِ دلشكسته شكست
به زیرِ لب تو چه خواندی؟ بگو، بلند بگو
ز كاروان عقبافتادهگان كماند، بگو
***
جنوب جای عجیبی است، آسمانش نیز
بهشت شاهدِ ما و فرشتهگانش نیز
بهل كه در بگشایند او جنوبی بود
كلون كنند و بگویند روزِ خوبی بود...
رضا امیرخانی
فروردینِ 1372، شهادتِ سید مرتضی آوینی