تئوري رازقانون جذب حقیقت یا توهم؟-بخش نخست
حمیدرضا مظاهری سیف
دنیای امروز در گرداب خرافات گرفتار شده و بخش بزرگی از فضای فرهنگ جهانی را اوهامی بیاساس فراگرفته است؛ به طوری که کتابها، نشریات و سینما در سطح گستردهای در خدمت نشر خرافات و ترویج توهماتی است که مردم را سرگرم نموده و از اندیشههای درست و خردورزی و کوشش و پشتکار دور میکند.
یکی از خرافاتی که در سالهای اخیر مطرح شده و به علت تکرار فراوان و جهانگیر شدنش، بزرگترین خرافة روزگار ما به شمار میآید، فرضیهای است که با نام «راز» از آن یاد میشود. فرضیة راز به نوعی به «قانون جذب» اشاره دارد و میگوید با تصور هر چیز و تقویت احساس مثبت نسبت به آن میتوانید آن را جذب کنید و اگر وجود نداشته باشد، میتوانید آن را خلق کنید.
قانون جذب سالهاست که از سوی سخنرانان و نویسندگان متعدد در جهان ترویج میشود، گویندگانی که میکوشند قانون جذب را مطابق فرهنگ مخاطبانشان بیان کنند و احساس آنها را برانگیزند.مطلب حاضر درمقام بررسی ونقد این فرضیه قانون جذب است که اینک بخشنخست آن تقدیم خوانندگان محترم میگردد.
***
به نحو اجمال تجربه و تحقیق نشان میدهد که قانون جذب اگر درست قرائت شود و از غلوّها و تعمیمهای نابجا دور بماند، با واقعیت سازگار است، اما به صورتی که امروزه در جامعه معرفی شده دروغی بیش نیست.
یکی از مصادیق درست قانون جذب تأثیر افکار در روان و درون هر فرد است؛ اما بیشتر سخنگویان قانون جذب آن را در رابطه با جهان خارج مطرح میکنند و آن را راهی برای به دست آوردن خانه، ویلا، اتومبیل و غیره معرفی مینمایند. بنابراین مسألة اصلی در پژوهش حاضر این است که آیا قانون جذب در رابطه با پدیدههای جهان خارج از ما درست است یا نادرست؟
همانطور که گفته شد این مسئله از دیدگاههای گوناگونی قابل مطالعه و بررسی است، اما از آن رو که معمولاً در کشور ما معرفی قانون جذب با استفاده از آیات و احادیث و آموزههای دینی همراه میشود، ما نیز این مسئله را با تأکید و تکیه بر تعالیم اسلام بررسی میکنیم.
چیستی قانون جذب
قانون جذب به طور کلی به این معناست که انسان با اندیشه و ارادة خود میتواند کارهای بزرگی انجام دهد. این سخن بسیار درستی است که در طول تاریخ دستخوش تفسیرهای نادرست شده و با مصادیق دروغ و ناروا همراه شده است. براستی کارهای بزرگی که انسان میتواند با اندیشه و ارادة خود انجام دهد چیست و چگونه میتواند آنها را عملی سازد؟ آیا با چشم بر هم گذاشتن و تصور کردن و احساس کردن؟ انسان به آرزوهایش میرسد؟
قانون جذب میگوید: «هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دستهایت خواهی داشت.» (راز،ص22) افکار و اندیشهها قدرتی دارند که میتوانند اشیاء و پدیدههای جهان واقعی را بسازند و جذب کنند. «تو همه چیز را به طرف خودت جذب میکنی. مردم، شغل، شرایط زندگی، وضع سلامتی، ثروت، قرض، شادی، ماشینی که سوار میشوی و اجتماعی که در آن زندگی میکنی. مثل آهنربا همه اینها را به طرف خودت جذب میکنی. به هر چه فکر کنی همان اتفاق میافتد. کل زندگی تو تجلی افکاری است که در ذهنت جریان دارند.» (راز.ص32)
قانون جذب به جملات کاری ندارد به تصورات کار دارد. مهم نیست که بگویی این را میخواهم یا نمیخواهم، وقتی به «این» میاندیشی در زندگی ات جذب میشود. اگرچه به صورت منفی بگویی. پس تنها آنچه را که میخواهی تصور کن.
آرزوها در سه گام به دست میآیند، نخست خواستن: «به دنیا فرمان بده.» (راز،ص57) دوم باور: «باور داشته باش که به خواستهات رسیدهای.» (ص58) سوم: تجسم: «احساس کن که به خواستهات رسیدهای» (راز، ص62) احساس به فکر نیرو میبخشد. دنیا حسی است و تنها با تصور نمیتوانی خواستهات را به دست آوری. «پس از همین حالا احساس خوبی داشته باش.» (راز، ص64) تحقق آرزوها به نیرویی که به آنها میدهی بستگی دارد، پس هرگاه به اندازة کافی به افکار خود انرژی بدهی تحقق خواهد یافت.
این تعریف خلاصهای بود از قانون جذب که به عنوان راز بزرگ در آستانة قرن بیست ویکم کشف شده و درجهان انتشار یافته است.
درستیهای قانون جذب
قانون جذب در رابطه با خود فرد دو صورت درست پیدا میکند: یکی در امور روحی و روانی، مثلاً کسی که به شادی فکر کند، شادمان میشود و کسی که به ناراحتیها بیندیشد، اندوهگین میشود. کسی که فکر کند میتواند خوب سخنرانی کند، موفق خواهد شد و کسی که برعکس فکر کند، نتیجة برعکس خواهد گرفت.
اگر ما به هریک از پدیدههای روانی شادی، غم، آرامش و... فکر کنیم در درون ما اتفاق میافتد اما پایدارتر و زیربناییتر این است که عوامل آنها را مدیریت کنیم و آنچه در تعالیم اسلام آموزش داده شده، شناخت همین عوامل و شیوة کنترل و مهار آنهاست. در اینجا نیز از نیروی فکر استفاده میشود، همانطور که در فرمایش امام حسن علیهالسلام دیدیم به آنچه دست نیافتهای اصلا فکر هم نکن، این تکنیک را میتوانیم «فراموشی عامل رنج» به نامیم. البته در بارة تکنیکهای مدیریت احساسات در آیات و روایات سخن بسیار است؛ ولی آنچه به بحث حاضر مربوط میشود این است که اگر شما به یک احساس بیندیشی آن را در خود ایجاد خواهی کرد. در این مورد قانون جذب درست است.
ادعای قانون جذب در اتفاقاتی که در اختیار فرد است، قابل قبول است و با کمی اصلاح از سوی منابع دین تأیید میشود. اصلاحی که از سوی تعالیم دینی به این قانون وارد میشود این است که تفکر در مورد خود شادی یا اندوه یا آرامش و یا اضطراب چندان فایدهای ندارد، بلکه ساماندهی افکار و مدیریت احساسات مفید و کارآمد است و موجب پدید آمدن احساسات مثبت میشود.
برای نمونه امام حسن میفرماید: «آنچه را از دینا خواستهای و به آن نرسیدهای، طوری فرض کن که گویا هرگز به ذهنت خطور نکرده است.» (بحار ج78ص111) امام صادق علیهالسلام فرمودند: »رغبت به دنیا غم و اندوه به دنبال میآورد و دل بریدگی از آن آسودگی تن و روان را درپی دارد.» (میزان الحکمه ح3767) و نیز امام علی علیه السلام فرمودند: «یقین چه خوب اندوه را میراند.» (بحار ج77ص116) زیرا سرچشمة بیپایان سرور و شادمانی خداوند است. و به فرمودة امام کاظم: «کسی که خود را به اندوه میزند، اهل اندوه میشود.» (میزان الحکمه ح3781)
دومین مورد درستی قانون جذب در مقدورات جسمی است، به لاغری فکر کردن و خود را با اندام مناسب تصور کردن بسیار مؤثر است، صد البته که تنها عامل نیست. بسیاری از بیماریها به تصور و خیالات ما مربوط هستند، کسی که فکر کند سر درد دارد، به زودی سیستم عصبی او تجربة درد را برایش ایجاد خواهد کرد. و کسی که خود را تندرست و نیرومند میبیند، درست دیده است. از این رو امام صادق علیه السلام فرمودند: «هیچ بدنی با نیت و ارادة قوی، ناتوان نمیشود.» (میزان الحکمه ح20949) و از سوی دیگر بر شکایت نکردن از دردها و ناله و شیون سر ندادن تأکید شده است. «خداوند فرمود: کسی که سه روز بیماری را تحمل کند و به کسی شکایت و شیون نکند، گوشتی بهتر از گوشتش و خونی بهتر از خونش جایگزین میشود. اگر سلامتی یابد در حالی سالم میشود که گناهی بر او نمانده و اگر بمیرد به سوی رحمت من میآید.» (میزان الحمه ح 18786) در مقابل بیتابی کردن در بیماریها یا سایر مشکلات در واقع رنج انسان را بیشتر میکند. (غررالحکم ح1198و1562) در این روایات ساماندهی به افکار و احساسات برای درمان و بهبودی هدف گرفته شده اما بر ارزشهای اخلاقی نیز تأکید شده است. صبر، تسلیم خداوند بودن و ایمان به او بیش از افکار مثبت و احساسات خوب مورد توجه بوده و اساساً افکار و احساسات بر اساس ارزشهای انسانی و اخلاقی طراحی شده است و چه بسا احساساتی که از این ارزشها برنیامده باشد، تأثیر کمتری بگذارد.
این دو مورد خارج از مسئلهای بود که در مقدمه طرح کردیم زیرا به درون فرد مربوط میشد و فقط برای کامل شدن فهرست موارد درست قانون جذب بیان گردید. ولی از این به بعد به مواردی میرسیم که به مسألة تحقیق مربوط میشود و با تحلیل و بررسی آن ابعاد درست و نا درست قانون جذب شناخته میشود.
سوم، در تصور و احساس دیگران نسبت به خودمان میتوانیم از قانون جذب استفاده کنیم، کسی که خود را محبوب و دوستداشتنی میداند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوستداشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور میکند، همانگونه به نظر میرسد. لذا در دعای هنگام نگریستن در آینه اینطور میخوانیم: «خداوندا همانطور که چهرة مرا زیبا آفریدی اخلاق و منشام را نیز زیبا بگردان.» این دعا بهترین تلقین خودپذیری و اصلاح افکار برای درک زیبایی آفریدة خداست.
چهارمین مصداق درست قانون جذب که با شرایطی میتوان درستی آن را تجربه کرد این است که سایر تصورات و احساسات دیگران را اگر چه دربارة ما نباشد میتوانیم تغییر دهیم. برای مثال: فردی که شاد است، ممکن است دیگران را شاداب کند و یا برعکس. اما این موضوع به شرایط روانی و خواست او مربوط است و تنها به اندیشه و احساس فرد تأثیر گذار وابسته نیست.
پنجمین صورت کارآمدی قانون جذب تأثیر بر احساس و برخی از رفتارهای حیوانات است. تصور آرامش و احساس امنیت برای حیواناتی که نزدیک ما هستند، موجب میشود که در کنار ما احساس امنیت کنند. در اینجا فرقی میان تمساح و یک گنجشک نیست. همچنین اضطراب شما آنها را نیز نگران و آشفته میکند. از این رو در روایات بسیاری به ما توصیه شده است که با حیوانات آرام و مهربان باشیم، بیجهت آنها را آزار ندهیم و شکار نکنیم. (میزان الحکمه باب حقوق الحیوان با 23 حدیث)
ششم، از دیگر درستیهای قانون جذب تأثیر بسیاری از افکار منفی است، براستی اگر کسی فکر کند که نمیتواند کسب و کار خوبی داشته باشد، با شکست اقتصادی روبرو خواهد شد، کسی که فکر کند، بیمار است، بیمار خواهد شد، کسی که گمان کند، دوستان و نزدیکانش او را رها خواهند کرد، طوری رفتار میکند، که به همین نتیجه میرسد. این امور در ادبیات دینی با عنوان وسوسه شناخته میشوند و نه فکر. وسوسهها از سوی شیطان است و معمولاً به صورت ناامیدی و ترس (آلعمران/157)، دشمنی و جدایی (مائده/91)، بیتابی(اعراف/176) و ناکامی (قرقان/29) در دلهای ضعیف افکنده میشود. توصیه روایات این است که در این موارد نگذارید زنگار وسوسهها به فکرتان بنشیند (نهج البلاغه خ91) و آن را بر ذهن و زبان جاری نسازید. (کنز العمال ح1709)
تمام این موارد درست به اموری محدود میشود که فکر از طریق سیستم اعصاب، احساسات و رفتارها و گفتار ما را تحت تأثیر قرار میدهد و نتیجة طبیعی آن را محقق میکند. همچنین نیروی فکر میتواند با نمودهای احساسی و رفتاری و گفتاری فرد، روی احساس، رفتا و گفتار سایر افراد نیز تأثیر بگذارد. کافی است که ما از طریق رفتار یا گفتار و یا حالتهای خود بتوانیم اندیشه و احساس خود را منتقل کنیم. یک انسان شاد میتواند دیگران را نیز شاد کند. یک انسان با اعتماد به نفس، طوری سخن میگوید و رفتار میکند، که به دیگران نیرو میدهد. یک شخص قدرتمند طوری نگاه میکند که دیگران قدرت او را احساس میکنند.
انسان میتواند با رفتار و کلمات و احساسش حتی شعور و احساس حیوانات را تحت تأثیر قرار دهد. مثلاً آنها را آرام یا مضطرب کند و یا حرکاتی را به آنها بیاموزد. یعنی افکارش از طریق، احساسات و رفتارها منتقل میشود.
اما در تمام این موارد کارایی قانون جذب محدود به مقدورات بشری است، مثلاً کسی با قامت صد و هشتاد سانت نمیتواند با تجسم اینکه قدش دومتر است، بیست سانت بر قامت خود بیفزاید؛ یا برای سگ خانگی خود بالهایی مثل پرستو ایجاد کند و یا بیماریهایی را درمان کند، که بنابه تقدیر الهی به آنها مبتلا شده و نه با مسائل فکری خود. استفنهاوکینگ از بزرگترین فیزیکدانان روزگار ما مبتلا به فلج عمومی است. او بسیار خلاق، شاد و پر انرژی است، اما نتوانسته از روی ویلچر بلند شود یا دستان خود را به راحتی حرکت دهد و یا بدون دستگاه سخن بگوید.
خرافات معمولاً همین گونه شکل میگیرد یعنی واقعیتهایی وجود دارد، اما باور خرافی از حدود واقعیت فراتر میرود و دروغهایی را با حقیقت میآمیزد. هیچ خرافهای که از آغاز تا انجام و در تمام لایهها دروغ باشد وجود ندارد. تمام خرافات با یک واقعیت در ارتباط هستند اما آن را تحریف میکنند و به طور نادرستی درمیآورند. این مواردی که گفته شد مصادیقی هستند که قانون جذب تاحدودی دربارة آنها صادق است اما چیزی که امروزه به عنوان قانون جذب مطرح میشود، بیشترین تأکید خود را روی مصادیق دیگری میگذارد که درست نیست و همین موارد درست را نیز از حدود واقعی فراتر برده و به طور غیر واقعی بیان میکند.
اثبات ناپذیری قانون جذب
قانون جذب در قلمرو جهان بیرون از وجودمان و غیر از موارد پیش گفته، قابل اثبات و قبول نیست. در این جاست که پای قانون جذب میلغزد و در اوهام و خرافات فرومیغلتد. پس باید بپرسیم که آیا براستی انسان هرچه را میاندیشد و احساس میکند، میتواند خلق یا جذب کند؟ آیا کائنات و جهان هستی گوش به فرمان ما ایستاده است؟ صد البته که انسان به تدریج، با افزایش تجربه و کسب دانش و رشد علمی از یک سو و تلاش و پشتکار از سوی دیگر میتواند از امکانات جهان هستی استفاده کند و حتی به پدیدههایی که اکنون در تصور کسی نمیگنجد، دستیابد. اما این سخن تازهای نیست و بشر همواره با کسب تجربه و خردورزی و دانش اندوزی پیشرفت کرده است. قانون جذب اما ادعای دیگری دارد. ادعا این است که «به هرچیز با احساس مثبت بیندیشید و آن را باور و تجسم کنید، دست خواهید یافت.»
برای پذیرش تأثیر گذاری قانون جذب در جهان، لازم است اثبات شود که قدرت تجسم و احساس انسان بر سایر نیروهای جهان غلبه میکند. اما آیا تاکنون در آزمایشگاهی این موضوع اثبات شده است؟ بدون شک فکر و احساس انسان قدرتمند است و میتواند نیروهای الکتریکی را که در سلولهای عصبی منتقل میشوند، کنترل کند. حتی میتوان نیروی الکترومغناطیسی که به صورت هالهای توری دور بدن را پوشانده (بصائر الدرجات ج12 ص463 و بحارالانوار ج61ص40)، با نیروی فکر و احساس بکار گرفت. اما هیچ کدام از این امور که از نظر علمی هم اثبات شده به ابعاد گستردة ادعای راز قانون جذب نمیرسد.
تاکنون کدام آزمایش حساب شدة علمی قانون جذب را اثبات کرده؟ و نشان داده که انسان میتواند با تصور یک خانه و باور این که خانة اوست و تجسم زندگی کردن در آن، به خواستة خود برسد؟
همانطور که در فیلم راز نمایش داده شده، در کتاب راز هم مردی معرفی میشود که تصویر خانة دلخواه خود را روی تختة آرزوهایش نصب کرده و هر روز به آن مینگریسته و خود را در آن تجسم میکرده است. اما بعد از سالها وقتی که فرزندش پس از اسبابکشی یک جعبة قدیمی را باز میکند و عکسهای آرزوی پدر را میبیند و میپرسد اینها چیست؟ پدرش متوجه میشود که اکنون در همان خانة آرزوها زندگی میکند! به نظر شما کسی که مدتها عکس خانة آرزوهای خود را در برابر چشم قرار داده و به آن نگریسته و با احساسات مثبت آن را تجسم کرده، وقتی در واقعیت آن خانه را میبیند، آرزو و تصورات را به یاد نمیآورد؟ و باید فرزندش عکسهای چند سال پیش را به او نشان دهد تا متوجه شود خانهای که در آن زندگی میکند همان خانهای است که مدتها در فکر خود تجسم میکرده است؟ این در حالی است که حافظة انسان وقتی با احساسات همراه میشود بسیار قدرتمند عمل میکند و خاطرات کوچک و ناچیز با کوچکترین اشاره و نشانهای به یاد میآید. بنابراین مثالهایی که در فیلم و کتاب راز مطرح شده نیاز به تحقیق بیشتری دارد، تا درستیشان اثبات شود.
یکی از اصول مهمی که دین اسلام بر آن تأکید میکند، اندیشه و خردورزی است. اسلام به ما میآموزد که به هر چیز هوشمندانه بیندیشیم و اگر درست بود بپذیریم و زندگی خود را بر اوهام قرار ندهیم. قرآن کریم کسانی را که به افکار سست و ظن و گمان عمل میکنند، مورد سرزنش قرار میدهد.(انعام/116) اثباتناپذیری و غیر عقلانی بودن ادعاهای قانون جذب پذیرش آن را با آموزههای قرآن ناسازگار مینماید، مگر زمانی که شواهد علمی و آزمونهای حساب شدهای روی آن صورت گیرد.
در این جا لازم به یاد آوری است که آنچه در نظریات فیزیک کوآنتوم مطرح شده، هیچ کدام قانون جذب را در ابعاد مورد ادعا اثبات نکرده و تنها به تأثیر ذهن و ابزارهای آزمایشگاهی بر وضعیت ذرات بنیادین و حالت دوگانة ماده و انرژی مربوط میشود. (نک، فیزیک و فلسفه. و نیز تائوی فیزیک) نه تأثیر تجسم و احساس یک نفر بر خانه و اتومبیل مورد علاقهاش.
ابطال ناپذیری قانون جذب
یکی از نظریه پردازان راز میگوید: «من هیچ قانونی را نمیشناسم که بگوید این کار سی دقیقه، سه روز یا سی روز وقت میبرد. بیشتر بستگی به این دارد که تو چقدر با هستی هماهنگ شوی.» (راز، ص73) چگونه بیندیشی و چه احساسی داشته باشی.
در فرضیة راز، از آن رو که زمانی برای تحقق رویاها مشخص نشده، هیچگاه نمیتوان این فرضیة را ابطال کرد، زیرا تا آخرین لحظة عمر، یک نفر باید منتظر باشد شاید روز بعد، روز رسیدن به آرزویش باشد. بنابراین هنگامی میتوان این فرضیه را ابطال کرد که یک نفر با اندیشه و احساس مثبت نسبت به آرزویش، ناکام بمیرد. به این ترتیب برای هیچ کس در این دنیا امکان سعی و خطا و تجربه کردن قانون جذب وجود ندارد، زیرا با سعی اول تا پایان عمر باید برود و با مرگش خطای آن کشف میشود. بنابراین قانون جذب در طول زندگی خطاپذیر نیست. البته شاید بتوان گفت که حتی با مرگ یک انسان آرزومند ناکام نیز قانون جذب ابطال نمیشود، چون شاید علت ناکامی او نادرستی قانون جذب نبوده بلکه او به اندازه کافی قدرت تجسم و یا احساس مثبت به خرج نداده است. زیرا در قانون جذب شاخص و معیاری برای حد نصاب احساسات مثبت و تجسم خلاق وجود ندارد.
هم از این رو با پذیرش این قانون امکان تجربة آن از دست میرود و کسی که بخواهد بدون تکیه بر عقل یا وحی و تنها از راه تجربه درستی آن را دریابد، در بنبست علم و آگاهی گرفتار میشود. و صد البته عقل و وحی قانون جذب را به صورتی که امروزه معرفی میشود تأیید نمیکند.
انسان در دو قلمرو به شناخت و آگاهی دست مییابد، در حوزة امور مادی و در امور معنوی. اگر در امور مادی دچار بدفهمی شود، به آن خطا میگویند و در روند تجربهها و با سعی و خطا میتواند آگاهی و شناخت خود را از امور مادی اصلاح کند و توسعه دهد. اما بدفهمی در امور معنوی را خرافات مینامند، چه اینکه در باورها و اندیشههای معنوی باشد و چه اینکه در اعمال و آیینها. تفاوت خطا در شناختهای مادی با خرافات در امور معنوی این است که خرافات معمولاً ابطالپذیر نیست و انسان نمیتواند با خرافات به آگاهی دست یابد، زیرا ایدهها و پدیدههای معنوی به سادگی آزموده نمیشوند و نتایج آنها صریح و سریع به دست نمیآید. بنابراین کسی که در دام خرافات میافتد و آن را میپذیرد، به بنبستی خود خواسته و خود ساخته میرسد. از همین جا معلوم میشود که خرافات براستی راهزن حقیقت است و پذیرش یک خرافه مانع از درک درست حقیقت میشود.
پیشینة قانون جذب در فنون جادوگری
قانون جذب سابقة هزاران ساله در سحر و جادو دارد. و به نام قانون تشابه شناخته میشود. این قانون میگوید: «شبیه، شبیه خود را میآفریند.» (تاریخ جادوگری.ص68) در قانون تشابه افکار و باورها و قدرت تجسم نقش اصلی را دارند. به همین علت جادوگران معتقد بودند که برای باروی و حاصل خیزی مزارع باید در کشتزارها اعمال جنسی و باروی انجام داد.(تاریخ تمدن ج1.ص79)
در طول تاریخ افرادی که حاضر میشدند به تمرینات جادوگری بپردازند به این قدرت فکری میرسیدند که با تمرکز روی برخی از امور و نیز استفاده از ابزار و وسایل خاص، صورتی مجسم و موهوم از فکر مورد نظر را برای خود و دیگران خلق کنند. چنانکه قرآن کریم در داستان رویارویی ساحران با حضرت موسی میفرماید: «یخَیلُ إِلَیهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أنها تسعی» از سحرشان برای او تخیل ایجاد کردند که آن ریسمانها میجنبد.(طه/66)
همانطور که دین راه ارتباط با خداوند است و استفاده از نیروی الهی را در زندگی میآموزد، سحر و جادو راه ارتباط با شیاطین و استفاده از نیروی آنهاست. سنتهای ساحری و استفاده از نیروهای شیطانی از زمان حضرت سلیمان و ارتباط گروهی از مردم با جنهای در تسخیر آن پیامبر آغاز شد.(بقره/102)
قانون جذب مورد بحث همان قانون مشابهت در سحر و جادو است که با گزارههای دیگری نظیر با شعور بودن کائنات ترکیب شده و تأکید بیشتری بر اهمیت احساس مثبت دارد. تفاوت دیگر این است که ادعاهای آن بسیار فراتر رفته و کاری را که ساحران مجرب و نیرومند هم توانایی آن را ندارند، برای مردم عادی ممکن اعلام میکند.
همیشه خرافات و انحرافات با جابجا کردن واقعیتها و تغییر دادن آنها به وجود میآیند و چون شبیه واقعیتها هستند از سوی بعضی از مردم پذیرفته میشوند. بنابراین اگر واقعیتهای قانون جذب و معانی و مصادیق درست آن را بدانیم میتوانیم، نادرستیهایی را که امروز به این نام عرضه میشوند، به خوبی بشناسیم.به نظر استارک و بینبریج، آرزوهای خاصی که نمیتوان برآوردةشان ساخت بلکه باید جبرانکنندههایی را برای آنها طراحی کرد، ماهیتی جادویی دارند. جادو با معنای گیتی کاری ندارد، بلکه ادعایش دستکاری در واقعیت برای هدفهای خاص است.... باورداشتهای جادویی از این جهت با باورداشتهای علمی تمایز دارند که مردم به داعیههای جادویی بدون توجه به شواهد تجربی به آنها اعتقاد دارند و این داعیهها اگر به درستی ارزیابی شوند، کاستیهایشان آشکار خواهد شد. پس جادو تنها میتواند جبرانکنندههایی را ارائه کند، زیرا پاداشهای واقعی به دست نمیدهد، بلکه وعدههایی از پاداش را ارائه میکند که دروغیناند. جادو مبتنی بر جبرانکنندههای فراطبیعی نیست. تنها دین میتواند چنین جبرانکنندههایی را ارائه کند. استارک و بینبریج بسیاری از صورتهای جادویی را تشخیص میدهند که در جوامع غربی، عقلگرا و فنی رواج دارند؛ این جادوها غالباً بر افکار به ظاهر علمی استوارند، اما برای تأیید آنها هیچگونه شواهد علمی ارائه نمیشود. این جادوها همان چیزهایی را در بر میگیرند که استارک و بینبریج آنها را شبه علم و شبه درمان مینامند؛ این نوع شبه علم برای انواع آرزوهای خاص جبرانکننده فراهم میکند، اما به نیروهای فراطبیعی ارجاع ندارد. (همیلتون.ص323)