عدم جواز بیدینی به نفع دین(پرسش و پاسخ)
پرسش:
آیا میتوان از هر راهی برای دعوت مردم به ارزشهای الهی و انسانی استفاده کرد؟
پاسخ:
داستانی است که در کتب حدیث ما آمده است و حتی اهل تسنن هم نقل کردهاند. رسول اکرم(ص) پسری دارد از «ماریه قبطیه» به نام «ابراهیم بن رسولالله». این پسر که مورد علاقه رسول اکرم(ص) است در هجده ماهگی از دنیا میرود. رسول گرامی(ص) که کانون عاطفه بود، قهرا متاثر میشود و حتی اشک میریزد و میفرماید: دل میسوزد و اشک میریزد، ای ابراهیم! ما به خاطر تو محزونیم، ولی هرگز چیزی برخلاف رضای پروردگار نمیگوییم. تمام مسلمین، ناراحت و متاثر به خاطر اینکه غباری از حزن بر دل مبارک پیغمبر اکرم(ص) نشسته است. همان روز تصادفا خورشید میگیرد و کسوف میشود. مسلمین شک نکردند که گرفتن خورشید، هماهنگی عالم بالا بود به خاطر پیغمبر، یعنی خورشید گرفت برای اینکه فرزند پیغمبر از دنیا رفته است.
این مطلب در میان مردم مدینه پیچید و زن و مرد یکزبان شدند که دیدی! خورشید به خاطر حزنی که عارض پیغمبر اکرم(ص) شد، گرفت، در حالی که پیغمبر به مردم نگفته «العیاذبالله» که گرفتن خورشید به خاطر این بوده است. این امر سبب شد که عقیده و ایمان مردم به پیغمبر اضافه شود و مردم هم در اینگونه مسایل بیش از این فکر نمیکنند. ولی پیغمبر چه میکند؟ پیغمبر(ص) نمیخواهد از نقاط ضعف مردم برای هدایت مردم استفاده کند، میخواهد از نقاط قوت مردم استفاده کند. پیغمبر(ص) نمیخواهد از جهالت و نادانی مردم به نفع اسلام استفاده کند، میخواهد از علم و معرفت مردم استفاده بکند. پیغمبر(ص) نمیخواهد از ناآگاهی و غفلت مردم استفاده کند، میخواهد از بیداری مردم استفاده کند، چون قرآن کریم به او دستور داده: «با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن...» (نحل- 125)
پیامبر(ص) آمد بالای منبر و صحبت کرد و خاطر مردم را راحت کرد و گفت: اینکه خورشید گرفت، به خاطر بچه من نبود. مردی که حتی از سکوتش سوءاستفاده نمیکند. اینجور باید باشد، چرا؟
برای اینکه اولا: اسلام احتیاج به چنین چیزهایی ندارد. بگذار کسانی بروند از خوابهای دروغ، از جعلها و از اینجور سکوتها استفاده کنند که دینشان منطق ندارد، برهان و دلیل ندارد و آثار حقانیت دینشان روشن و نمایان نیست. اسلام نیازی به اینجور چیزها ندارد. ثانیا: همان کسی هم که از این وسایل استفاده میکند، در نهایت امر اشتباه میکند. مثل معروف «همگان را همیشه نمیتوان در جهالت نگاه داشت» یعنی بعضی از مردم را همیشه میشود در جهالت نگاه داشت، ولی همگان را برای همیشه نمیشود در جهالت نگه داشت. گذشته از اینکه خدا اجازه نمیدهد (و به عبارت دیگر) اگر این اصل هم در کار نبود، پیغمبری که میخواهد دینش تا ابد باقی بماند، آیا نمیداند که صد سال دیگر، دویست سال دیگر، هزار سال دیگر مردم میآیند جور دیگری قضاوت میکنند؟! و بالاتر هم اینکه خدا به او اجازه نمیدهد. برای حق باید از حق استفاده کرد.
معنی این حرف این است: اگر من بدانم چنانچه یک حرف ناحق و نادرست، یک دروغ، یک حدیث ضعیف، یک حدیثی که خودم میدانم دروغ است را برای شما بخوانم، همین امشب همه گنهکاران شما توبه میکنند و همه شما نماز شبخوان میشوید. (در عین حال) اسلام به من چنین کاری را اجازه نمیدهد. آیا اسلام اجازه میدهد ما دروغ بگوییم که مردم برای امام حسین(ع) اشک بریزند؟ آنکه میشنود نمیداند دروغ است. اشک ریختن برای امام حسین(ع) هم که شک ندارد، اجر و ثواب دارد. آیا اسلام اجازه میدهد؟ ابدا اسلام نیازی به این دروغها ندارد. حق را با باطل آمیختن، حق را از میان میبرد. وقتی انسان حق را ضمیمه باطل کرد، حق دیگر نمیایستد. خودش میرود. حق تاب اینکه همراه باطل باقی بماند را ندارد. یکی از راههایی که از آن راه ضربه بر دین وارد شده است، از جنبههای مختلف، رعایت نکردن این اصل است که ما همانطور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام میکنیم، باید مقدس باشد. مثلا ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم، نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بیدینی بکنیم، چون دروغ گفتن بیدینی است. به نفع دین دروغ گفتن، به نفع دین بیدینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن، به نفع دین بیدینی کردن است. به نفع دین غیبت کردن، به نفع دین بیدینی کرده است. دین اجازه نمیدهد ولو به نفع خودش ما بیدینی کنیم.« ادع الی سبیل ربک بالحکمهًْ و الموعظهًْ الحسنهًْ» (1)
_____________________
1- سیری در سیره نبوی، ص 137 تا 140