خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ) - 15
دیدار با شهید محمد منتظری در لندن
شهید محمد منتظری
پس از گذشت سه ماه از اقامتم در لندن، محمد منتظری1 نیز به لندن آمد. او در ایران مسئول تشکیلاتی ما بود، و حال برای سازماندهی مبارزان مسلمان خارج از کشور و ایجاد ارتباط میان گروهها به لندن آمده بود. محمد انسانی با خصوصیات و صفات خاص بود، او از تمام امکانات برای مبارزه استفاده میکرد و سعی داشت شرایط را به نفع انقلابیون مسلمان تغییر دهد. شدیداً به کار تشکیلاتی و سازمانی اعتقاد داشت، البته او فردی خود محور و خودرأی نیز بود. کاری را که به نظرش درست بود به هر قیمتی انجام میداد و از کاری که به نظرش غلط میآمد جلوگیری میکرد. از شهید محمد منتظری میتوانم به عنوان انسانی خودساخته، ولی در عین حال تند و انقلابی نام ببرم. وی دارای ارتباطات گسترده با روحانیان داخل و خارج از کشور و نیز سایر گروهها و سازمانهای مبارز بود و از این ارتباط به نحو مطلوبی بهره میجست.
محمدمنتظری شخصیتی بسیار پیچیده داشت، به سادگی نمیشد او را شناخت بعضی اوقات تصمیمات خیلی عجولانهای از روی دلسوزی و ناآرامی و نگرانی و نه خدای ناکرده از روی بیفکری یا کم توجهی میگرفت. خصوصیاتش غریب بود، نه به لباس و نه به خورد و خوراک اهمیت میداد و تلاش و زحمتش چند برابر دیگران بود و هیچ وقتی را هدر نمیداد، از فرصتها خوب استفاده میکرد. زندگی و رفتارش خیلی خاص بود.
از خصوصیت منفی شهید منتظری که در نظر هیچکس مقبول و پسندیده نبود خود رأیی و خودمحوریاش بود. کاری نداشت که حالا در قضیهای و برنامهای با کسی مشورت و شخصیتش را سبک و سنگین کند و ببیند که درست است یا نه. تصمیمش را به اجرا میگذاشت و اگر در اثر آن کار مشکلی پیش میآمد و یا خود و افراد گروهش آسیبی میدیدند میگفت: «هر کاری پرت دارد.» به عبارتی بهتر هر کاری هزینههایی دارد.
در زهد و تقوا و ورع او از بهترینها و در برابر شداید و کاستیها بسیار مقاوم بود، شکنجههایی را که وی در زندانهای رژیم شاه تحمل کرده بود، هر انسان دیگری را واژگون میکرد. افکارش مرز نمیشناخت و فرا ملیتی میاندیشید. برای آزادی همه ملل تحت ظلم و ستم به ویژه، اعتلای امت اسلام تلاش میکرد و حاضر به همه نوع فداکاری بود. «جهانی شدن اسلام» بهترین تعبیر برای اندیشه اوست؛ و من توفیق داشتم برای مدتی طولانی به مدیریت و هدایت او مبارزاتم را دنبال کنم.
حال حضور و وجود او در لندن برایم مایه آرامش و امنیت بود، از این همه بلاتکلیفی خارج میشدم. بیشتر بچههای اروپا و به خصوص لندن محمد را میشناختند و به او ایمان داشته احترامش میکردند. با ورود شیخ محمد، نقش و حضور واقعی من در خارج از کشور برای دوستان و همراهان مشخص و معنی شد. دیگر با حساب و اعتماد زیادی برخورد میکردند.
روزهایی که شهید منتظری در آنجا بود، روزهای بسیار شلوغ و پرکاری بود، و دایم در جلسات و مباحث شرکت میکردیم. میتوان گفت پایگاه اصلی فعالیتهای او در سوریه و لبنان بود، به همین خاطر بعد از گذشت حدود شش ماه از ورود او، به سمت سوریه حرکت کردیم تا برنامههای آتی را دنبال کنیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1. حجتالاسلام محمد علی منتظری فرزند آیتالله حسینعلی منتظری در 1323 در شهر نجفآباد اصفهان متولد شد. دوران کودکیاش را با کار و تحصیل توأمان سپری کرد و در 1337 برای تحصیل علوم اسلامی وارد حوزه علمیه قم شد، و از استادانی چون: آیتالله داماد، امام خمینی(ره)، آیتالله مشکینی و آیتالله منتظری بهره برد. با وقوع قیام 15 خرداد 42 او به فعالیتهای انقلابیاش شدت بخشید. در فروردین 1344 حین پخش اعلامیه دستگیر و در زندان قزل قلعه زندانی شد و هفت ماه، زیر شکنجه قرار گرفت. در 1347 دوباره دستگیر شد و سه سال دیگر در زندان به سر برد. او در 1350 پس از یک تعقیب و گریز دو ماهه، از دست ساواک فرار کرد و به خارج رفت. فعالیتهای او در خارج از کشور تا پیروزی انقلاب عبارتند از: ادامه تحصیل در نجف در محضر امام خمینی، برقراری تماس با رهبران جنبشهای آزادی بخش اسلامی، تشکیل هستههای مبارزاتی در این کشورها، تماس با دانشجویان خارج از کشور در اروپا، برپایی اعتصابات و راهپیماییهای ضد رژیم، تعلیم و آموزش نیروها در پایگاههای نظامی الفتح و... شهید منتظری پس از هجرت امام به فرانسه به ایشان پیوست. او در خارج از کشور به کشورهای افغانستان، پاکستان، هند، عراق، سوریه، لبنان، کویت، بحرین، امارات متحده عربی، قطر، انگلیس، فرانسه، آلمان و ترکیه تردد داشت. در لبنان وی به «ابواحمد» معروف بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جمله بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. وی با اکثریت آرای مردم نجفآباد به اولین دوره مجلس شورای اسلامی راه یافت. محمد منتظری برای صدور انقلاب دست به انتشار مجله عربی زبان الشهید کرد، وی میگفت: «شعاع این انقلاب تمام مرزهای نژادی و قومی و خاکی و ملی را در نور دیده است و رسالت خونهای شهدای انقلاب، آزادی و نجات محرومان همه جهان است.» سرانجام روح ناآرام و حق جوی او با شهادت در هفتم تیر 1360 (انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی) آرام گرفت.