kayhan.ir

کد خبر: ۹۵۳۳
تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۲۲:۱۵

چشم به راه سپیده


تو را غایب نامیده‌اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.
«غیبت» به معنای «حاضر نبودن»، تهمت ناروایی است که به تو زده‌اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی‌دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می‌خوانند، ظهورت را از خدا می‌طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می‌شوی، همه انگشت حیرت به دندان می‌گزند با تعجب می‌گویند که تو را پیش از این هم دیده‌اند. و راست می‌گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی، جمعه که از راه می‌رسد، صاحبدلان «دل» از دست می‌دهند و قرار ازکف می‌نهند و قافله دل‌های بی‌قرار روی به قبله می‌کنند و آمدنت را به انتظار می‌نشینند...
و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینه‌ای دیگر با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می‌کنیم.
دعای آمدنت
دلم هوای تو کرده هوای آمدنت
صدای پای تو آید صدای آمدنت
بهار با تو بیاید به خانه دل ما
سری به خانه ما زن صفای آمدنت
هنوز مانده به یادم که مادرم می‌خواند
زمان کودکی‌ام قصه‌های آمدنت
حساب کردم و دیدم که با حساب خودم
تمام عمر نشستم به پای آمدنت
چقدر وعده وصل تو را به دل بدهم
چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت!
نیامدی و دلم را شکستی ای مولا
چه نذرها که نکردم برای آمدنت
محسن عرب خالقی
***
نه دور و نه دیر
عاقبت یک روز مغرب، محو مشرق می‌شود
عاقبت، غربی‌ترین دل نیز، عاشق می‌شود
شرط می‌بندم زمانی که نه دور است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق می‌شود
***
کمکم کن خدایا...
خدایا می‌دانم آمدنش دست توست.
او را بفرست همه بی‌تابیم.
خدایا دعای عهد صبح‌ها دلم را هوایی کرده جواب دلم را چه بدهم؟ شنیده‌ام زمان ظهورش چه اتفاقاتی رخ می‌دهد دلم ناآرام می‌شود، نه این که وحشت داشته باشم. نه، دلشوره دارم که آیا ضریح دلم را می‌توانم با گلاب کارهای خوب شستشو بدهم؟ کمکم کن خدایا...
مهدیه سادات فخر موسوی- 11 ساله
***
اتفاق
مولای من!
این بهار یک اتفاق خوب کم دارد،
«رخ بده»...
***
کرشمه بهار
خوش آن زمان که برآید به یک کرشمه دو کار
یکی ظهور امام و یکی شروع بهار