kayhan.ir

کد خبر: ۹۴۹۳۵
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۹
فقه رسانه؛ بایدها و نبایدها - 5

شایعه‌پراکنی و کیفر سنگین آن


خلیل منصوری

در شماره‌های قبل مباحثی درباره نسبت فقه رسانه با اخلاق رسانه‌ای، علل وجوب کفایی فعالیت‌های رسانه‌ای، ویژگی‌ها و اهداف رسانه اسلامی، حقوق رسانه‌ها در فقه و نظام اسلامی و جرایم و  گناهان رسانه‌ای بیان شد اینک ادامه مطلب از نظر خوانندگان عزیز می‌گذرد.
***
جرایم رسانه‌ای در فقه اسلامی
در آیات و روایات جرایمی مطرح شده که ممکن است در حوزه فعالیت‌های رسانه‌ای نیز اتفاق بیفتد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود.
جرم اراجیف خبری و شایعات رسانه‌ای
شایعات دارای انواع و اقسامی است که برخی از آنها جرم بوده و حتی تکرار آن با تحقق شرایط چون اجرای حدود، موجب اجرای حد قتل می‌شود. بنابراین، یکی از سنگین‌ترین جرائم رسانه‌ای را باید اراجیف خبری دانست.
شایعه، خبری است که فاش شده است و صحت و نادرستی آن معلوم نیست. (لغت‌نامه، ج 9،‌ ص 12435، «شایعه»)
شایعه به دو دسته  اصلی:‌1. شایعات نسبت به حوزه شخصی و افراد حقیقی؛ 2. شایعات نسبت به حوزه عمومی و افراد حقوقی تقسیم می‌شود. شایعات نسبت به افراد حقوقی، شایعاتی است که با توجه به منصب و مقام شخص مطرح می‌شود و می‌تواند به حوزه کارکردها و مسئولیت‌های اجتماعی ضرر و زیان وارد کند. شایعات نسبت به امور اجتماعی و عمومی نیز در حوزه شایعات حقوقی قرار می‌گیرد.
به سخن دیگر، گاه شایعه درباره شخص و مسائل حریم خصوصی افراد است که جایگاه اجتماعی مهم و اساسی ندارند و گاه نسبت به شخصی است که طرح حتی مسائل حریم خصوصی او نیز می‌تواند در امنیت عمومی جامعه اخلال ایجاد کند.
شایعاتی که به حوزه عمومی ارتباط برقرار می‌کند، در قالب اراجیف دسته‌بندی می‌شود که از نظر اسلام حتی حکم قتل نسبت به مرجفون صادر می‌شود.
شایعه‌سازی و شایعه‌پراکنی دو فعل متفاوت است؛ زیرا کسی ممکن است شایعه بسازد، ولی در نشر عمومی آن مشارکت و نقشی نداشته باشد، اما شایعه‌پراکنی عملی است که تاثیر بسیار سوئی دارد. کسی که این گناه را مرتکب می‌شود باید به آثار عمل خود واقف و آگاه باشد. برخی از کارکردها و آثار زیانبار شایعه‌سازی و شایعه‌پراکنی از دیدگاه قرآن عبارتند از:
1. ارتداد مردم: شایعه می‌تواند مردم سست ایمان را به ارتداد و کفر و شرک بکشاند. بنابراین، نباید نسبت به کارکردهای خطرناک و زیانبار شایعه بی‌توجه بود (آل‌عمران، آیه 144)
2. آرامش‌زدایی از جامعه: اضطراب و سلب آرامش از پیامدهای شایعه‌‌‌پراکنی است (نساء آیه 83؛ احزاب،‌ آیه 60)؛ 3. شکست: یکی از کارکردهای شایعه، تضعیف روحیه رزمندگان و شکست در جبهات جهاد است (آل‌عمران، آیه 144)؛ 4.  هتک آبرو: شایعه فحشا و علاقه به پخش آن در میان مردم، گناهی بزرگ است؛  زیرا موجب هتک آبروی مومنان می‌شود. (نور، آیه 19)
از نظر قرآن، هتک حرمت جرم است و حد و تعزیر بر هتاک جاری می‌شود. از این رو خداوند در آیات 11 تا 19 سوره نور از هرگونه شایعه‌سازی و شایعه‌‌پراکنی نهی می‌‌کند و آن را عملی گناه و حرام برمی‌شمارد.
اراجیف خبری لرزه‌افکن
یکی از انواع شایعات، شایعاتی است که جامعه را به لرزه و اضطراب می‌افکند و بحران اجتماعی را در جامعه پدید می‌آورد.
خداوند در آیه 60 سوره احزاب می‌فرماید: لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینه لنغرینک بهم ثم لایجاورونک فیها الا قلیلا؛ اگر منافقان و کسانی که در دل‌هایشان مرضی است و آنها را در مدینه شایعه می‌پراکنند از کار خود دست بردارند، تو را بر آنها مسلط می‌کنیم تا از آن پس جز اندکی با تو در شهر، همسایه نباشند.
شیخ طبرسی در مجمع‌البیان ذیل آیه می‌نویسد: «مرجفون» از ریشه «ارجاف» و در اصل به مفهوم ایجاد تزلزل و اضطراب است؛‌و به همین دلیل هم به دریا به خاطر موج‌های پیاپی و لرزاننده و تکان‌دهنده‌اش «رجاف» گفته می‌شود؛ اما در آیه شریفه منظور، پخش امواج باطل و شایعه است و افکار را پریشان و دل‌ها را نگران و مردم را مضطرب می‌سازد... اینان منافقانی بودند که در قیافه دوست میان مردم مسلمان راه می‌رفتند و با پخش دروغ‌های رسوا از هجوم قریب‌الوقوع دشمن، یا بزرگ وانمودن قدرت پوشالی آن و یا امید کاذب دادن به اسیران کفر و شرک و... به سود آنان تلاش احمقانه می‌کردند و بذر نگرانی و دلهره را میان زنان و کودکان می‌افشاندند.
مفسران تفسیر نمونه در این باره نوشته‌اند که مرجفون از ماده ارجاف به معنی اشاعه اباطیل به منظور غمگین ساختن دیگران است و اصل ارجاف به معنی اضطراب و تزلزل است و از آنجا که شایعات باطل ایجاد اضطراب عمومی می‌کند این واژه به آن اطلاق شده است.
برخی نیز گفته‌اند که مرجفون واژه‌ای است که از واژه رجف ثلاثی مجرد گرفته شده و در باب ثلاثی مزید افعال رفته است. رجفه به معنای لرزه است.  این لرزه‌ای که از طریق خبر ایجاد می‌شود می‌تواند به اعتبار اصل لرزان و بی‌اساس بودن خبر باشد یا به سبب آثاری که در مخاطب و جامعه به همراه دارد و موجب لرزانی فکر و احساس شنونده می‌شود و بی‌اعتمادی را در شخص پدید می‌آورد.
پس مرجفون در هر جامعه‌ای افرادی هستند که یا به صورت خبرنگار یا خبررسان اراجیفی (شایعات لرزان) را پخش می‌کنند. پس مرجف کسی است که گزارش رفجه‌ای دارد. رجفه و لرزه در حوزه خبری به آن دسته از اخبار و گزارش‌هایی گفته می‌شود که صادق نباشد و پایگاه خبری محکم و درستی نداشته باشد. خبر صادق لرزان نیست؛ چون خبری صادق است و همان صدق و راستی خبر، پایگاه آن را تشکیل می‌دهد و از سوی هیچ کسی نمی‌تواند تکذیب شود؛ اما خبری که صدق نداشته باشد، پایگاهی نداشته و از این جهت لرزان است. از این رو در فرهنگ قرآنی، این‌گونه از اخبار بی‌پایه و بی‌اساس را رجفه و لرزان می‌گویند. اخبار رجفه‌دار که جمع آن ارجاف و اراجیف است، خبری دروغ و بی‌پایه و اساس است و مرجفون کسانی هستند که این اخبار را می‌سازند یا پخش می‌‌‌کنند.
بنابر این خبرنگاران و گزارشگرانی که این‌گونه از اخبار لرزه‌دار را می‌سازند به عنوان مرجفون و اراجیف‌سازان و اراجیف‌گویان معرفی شده‌اند؛ زیرا اینان با اخبار لرزان خود جامعه را نیز لرزان و ناآرام می‌کنند.
در همین آیات قرآنی از گونه‌ای دیگر از اخبار سخن به میان آمده که از آن به بهتان یاد می‌شود. بهتان خبر و سخنی است که وقتی متهم به آن خبر، می‌شنود از آن در بهت و حیرت فرو می‌رود؛ زیرا سخن یا کاری است که نگفته و نکرده است ولی به او نسبت داده شده است. افراد بهتان‌خورده امنیت روانی‌شان را از دست می‌دهند.
 حالا در نظر بگیرید که در جامعه‌ای، گروهی از اراجیف‌باف و اراجیف‌ساز و اراجیف‌پخش‌کن، همواره اخباری را می‌سازند که لرزان و بی‌پایه و اساس است و زمینه اضطراب و لرزش را در فکر و قلب جامعه ایجاد می‌کنند. در چنین جامعه‌ای که پشت سر هم کسی خبری می‌دهد که دیگری آن را تکذیب می‌کند، دیگر کسی نمی‌تواند به کسی اعتماد کند و اینها زمینه بی‌اعتمادی افراد را به نسبت به اخبار و عملکرد دیگران سبب می‌شوند و مردم را به بازی می‌گیرند.
در شأن نزول آیه پیش گفته آمده که گروهی از منافقین در مدینه بودند و انواع شایعات را پیرامون پیامبر (صلی‌‌الله علیه و آله و سلم) به هنگامی که به بعضی از غزوات می‌رفت در میان مردم منتشر می‌ساختند، گاه می‌‌گفتند: پیامبر کشته شده و گاه می‌گفتند: اسیر شده است. مسلمانانی که توانایی جنگ را نداشتند و در مدینه مانده بودند، از این اخبار و اراجیف خبری و شایعات دروغین رسانه‌های دشمن و ستون پنجم آنان یعنی منافقان سخت ناراحت می‌شدند.
تهدید به قتل اراجیف‌سازان خبری
خداوند در آیه 60 سوره احزاب از سه گروه خبر می‌هد. گروه نخست منافقانی بودند که قصد براندازی نظام اسلامی را داشتند. اینان به قصد خرابکاری در جامعه و نظام اسلامی کارهایی را انجام می‌دادند. گروه دوم، اوباش بودند که با برخی از کارهای نابهنجار رفتاری و زشت خود به حوزه امنیت اخلاقی جامعه ضربه وارد می‌ساختند. آنان تلاش داشتند تا با هوسرانی و تعرض به زنان، امنیت آنان را با خطر روبه‌رو سازند. گروه سوم نیز به اراجیف‌سازی و شایعه‌پراکنی در جامعه اشتغال داشتند.
البته به نظر می‌رسد که منافقان  به هر سه شکل در جامعه عمل می‌کردند و در حقیقت آیه به اوصاف منافقان اشاره دارد نه اینکه گروه‌های اجتماعی در جامعه مدینه متشکل از این سه گروه ضداسلامی باشد. بنابراین، منافقان از هر وسیله‌ای برای نابودی نظام اسلامی استفاده می‌کردند.
خداوند این سه گروه به یک تفسیر یا منافقان را به یک تفسیر دیگر، در این آیه تهدید می‌کند که اگر اینها به اعمال زشت و ننگین خود ادامه دهند دستور حمله عمومی و یورش به آنها را صادر خواهیم کرد، تا با یک حرکت مردمی مؤمنان، همه را از مدینه ریشه‌کن سازیم و آنها نتوانند دیگر در این شهر بمانند و آنگاه در بیرون از مرزهای حکومت اسلامی زمینه قتل آنان فراهم شود؛‌ چرا که تا زمانی که در درون مرزهای حاکمیتی اسلام و نظام اسلامی قرار دارند، مصون از قتل هستند ولی سپس از طرد از جامعه و تبعید در صورت استمرار این روش، حکم قتل آنان صادر خواهد شد بگونه‌ای که هر مسلمانی اگر این اراجیف‌سازان و  اراجیف‌پخش‌کن‌ها را بیابند باید آنان را بکشد.
در آیه آمده که هنگامی که از مدینه رانده شدند و از تحت حمایت حکومت اسلامی طرد گشتند، آنگاه هر کجا یافته شوند گرفته و به قتل خواهند رسید. ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا. واژه ثقفوا در آیه از ماده ثقف است و ثقافت به معنی دست یافتن بر چیزی با دقت و مهارت است. اگر در زبان عربی به علم و فرهنگ، ثقاف گفته می‌شود نیز به همین جهت است.
به هر حال، در آیه اشاره به این شده که بعد از این حمله عمومی از سوی پیامبر(ص) و رهبران جامعه اسلامی، مرجفون و دو گروه  دیگر، در هیچ جا در امان نخواهند بود و مسلمانان آنها را با دقت در همه جا جست‌وجو و پیدا می‌کنند و به دیار عدم می‌فرستند.
البته از آیه پس از آن این معنا به دست می‌آید که این دستور، قانون الهی و سنتی پایدار در همه جوامع است و اختصاص به دوره و زمان و شهری ندارد. از این رو می‌فرماید که این دستور تازه‌ای نیست بلکه این سنتی است الهی و همیشگی که در اقوام پیشین بوده است. به  این معنا که هر گاه گروه‌های خرابکار، بی‌شرمی و توطئه را از حد بگذرانند فرمان حمله عمومی به آنها صادر می‌شود و چون این حکم یک سنت الهی است هرگز دگرگون نخواهد شد چرا که برای سنت خداوند تبدیل و تغییری نیست: ولن تجد لسنه الله تبدیلا. این تعبیر در حقیقت جدی بودن این تهدید را مشخص می‌کند که بدانند مطلب کاملا قطعی و ریشه‌دار است و تغییر و تبدیل در آن راه ندارد، یا باید به اعمال ننگین خود پایان دهند و یا در انتظار چنین سرنوشت دردناکی باشند. پس در هر نظام اسلامی و تحت رهبری هر حاکم اسلامی عادل و مومن بویژه نظام اسلامی با حاکمیت ولی فقیه، این حکم نسبت به خبرنگاران شایعه‌پراکن که اعتماد عمومی را نسبت به جامعه و نظام اسلامی سلب می‌کنند و یا سیاه‌نمایی و اراجیف‌بافی مردم را به شک و تردید می‌افکند، جاری خواهد شد.
ممنوعیت شایعه‌پراکنی و کیفر آن
 به هر حال،‌ از نظر اسلام شایعه‌سازی و شایعه‌پراکنی ممنوع و حرام و گاه جرم است. بر اساس آیه 83 سوره نساء و 60 و 61 سوره احزاب، انتشار شایعات و اخبار جنگی و امنیتی، کاری حرام است. همچنین آیات 11 تا 19 سوره نور بر حرمت‌ پخش شایعات جنسی، بین مؤمنان تاکید دارد.
از نظر اسلام، ارائه  اخبار امنیتی و جنگی به رهبران جامعه، موجب پیشگیری از شایعات بی‌اساس است (نساء آیه 83) بنابر این باید  دولت ا سلامی، رسانه‌ای قوی و شفاف و اطلاع‌رسان داشته باشد تا با اخبار صحیح و دقیق جلوی شایعات را بگیرد.
کسی که شایعه‌پراکنی‌ می‌کند باید بداند به عنوان گناه و جرم تعقیب کیفری می‌شود. این کیفرها و مجازات‌ها عبارتند از:
1. اعدام، کیفر شایعه‌پراکنان و برهم‌زنندگان آرامش جامعه است که از اجرای حد تبعید و تعزیر و تازیانه و مانند آن درس نگرفته و به  اعمال مجرمانه خود ادامه می‌دهند (احزاب، آیات 60 و 61)؛ 2. تبعید و آواره‌سازی، کیفر شایعه‌سازان و برهم‌زنندگان آرامش جامعه است که در همین آیات بیان شده است؛ 3. طرد اجتماعی:‌آن نیز یک روش تنبیه و مجازات شایعه‌پراکنان است؛ 4. شلاق و تازیانه: تعزیر و حد در برخی از موارد شایعه‌سازی چون هتک حرمت؛ 5. عذاب اخروی و لعن: این از جمله مجازاتی است که خداوند برای شایعه‌سازان و شایعه‌پراکنان در آیات قرآنی بیان کرده است (نور، آیه 19؛ احزاب، آیات 60 و 61)
افتراء به مسئولان و مردم عادی
یکی از جرائم رسانه‌ای، افتراء به مردم عادی بویژه رهبران و مسئولان است. هر چه درجه مسئولیت شخصی در نظام  اسلامی برتر و از نظر شخصیت اجتماعی تاثیرگذارتر باشد، حساسیت نسبت به رفتارهای مجرمانه بیشتر خواهد بود و مجازات نیز تشدید می‌شود.
افتراء از ماده «فری» در لغت به معنای جعل و ساختن دروغ است (طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج 1، ص 329) که با نسبت دادن سخن یا فعل ناحق یا صفت نادرست به دیگری تحقق می‌یابد؛ هر چند این نسبت دادن برخاسته از اعتقاد افترا‌زننده باشد اما باز گناه و جرم تلقی می‌شود.
از آیات قرآن به دست می‌آید که اهل کتاب حتی نسبت به خداوند نیز مرتکب این جرم و گناه می‌شدند و خیانت در امانت تجویز می‌کردند که این نسبتی بسیار ناروا و زشت است. (آل‌عمران، آیه 75) آنان به خدا افترا می‌زدند که در دین بدعت ایجاد می‌‌‌کند (آل‌عمران، آیات 23 و 24)
خداوند به صراحت با تعبیر جرم و مجرم از افترا به عنوان یک گناه مجرمانه یاد می‌‌کند که آثار حقوقی و کیفری در دنیا بر آن بار خواهد شد  و شامل حد و تعزیرات و مانند آن است. خداوند می‌فرماید: پس کیست ستمکارتر از آن کس که دروغی بر خدا بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ براستی مجرمان رستگار نمی‌شوند. (یونس، آیه 17)
از جمله افتراهایی که در قرآن نسبت به پیامبران از سوی دشمنان مطرح شده می‌توان به سحر و جادو (ذاریات، آیه 52)، دیوانگی و جنون (همان)، ادعای الوهیت و ربوبیت (آل‌عمران، آیات 78 تا 80) و مانند آنها اشاره کرد. از مهم‌ترین شیوه‌های تبلیغاتی دشمنان دین در طول تاریخ بهره‌گیری از افترا برای شکست ابهت و شوکت رهبران الهی بوده است. (انعام، ‌آیه 112) امروز نیز این شیوه از راه رسانه‌ها به شدت دنبال می‌شود.
از نظر قرآن، افترا و تهمت زدن به انسان‌های بی‌گناه، گناهی آشکار و روشن است. (نساء، آیه 112؛ احزاب، آیه 58) برخی عادت دارند گناه خودشان را به دیگری نسبت دهند. از این رو، از نظر قرآن انتساب گناهان خود به افراد بی‌گناه معصیتی آشکار و افترایی بهت‌آور است که باید از آن اجتناب کرد. (همان)
افترا در شرع مقدس اسلام با تحقیق و جست‌وجو در موارد کاربرد آن در روایات و کتاب‌های فقهی (خمینی موسوی، سیدروح‌الله،‌ تحریر الوسیلهًْ، مترجم، اسلامی، علی، ج 4، ص 185،‌قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ بیست و یکم، 1425ق؛ بهجت، محمدتقی، جامع‌المسائل، ج 5، ص 279، قم، دفتر معظم‌له، چاپ دوم، 1426ق.) در بیشتر موارد به معنای نسبت ناروای زنا و ارتباط نامشروع دادن به اشخاص است.
امام صادق(ع) فرمود: «امام علی(ع) حکم داد که افترا بستن سه گونه است: 1. مردی را متهم به زنا سازد،‌2. بگوید مادرش زناکار است، 3. او را به غیر پدرش منتسب سازد، در این افترا، هشتاد تازیانه حد است». (بروجردی، آقا حسین طباطبایی، منابع فقه شیعه، مترجمان: حسینیان قمی، مهدی، صبوری، محمدحسین، تهیه‌کننده: اسماعیل‌تبار، احمد، حسینی، سیداحمدرضا، ج 30، ص 787،‌ تهران، فرهنگ سبز، چاپ اول، 1429ق.)
از روایات و کتب فقهی به دست می‌آید که افترا جرم بوده و در صورت اثبات مانند افترا به زنا و مانند آن، موجب اجرای حد هشتاد ضربه تازیانه و تعزیر در موارد دیگر است.
افترا در رسانه‌ها
افترا از مصادیق هتک حرمت است. حرمت افترا از امور مسلم فقهی است و روایات متعددی بر آن دلالت می‌کند. افترا عین انتساب امری مجرمانه و با انتشار جرم انتسابی به یکی از طرق قانونی و امثال آن.
افترا در اصطلاح حقوقی عبارت است از نسبت دادن صریح عمل مجرمانه برخلاف حقیقت و واقع به شخص یا اشخاص معین به یکی از طرق مذکور در قانون، مشروط به اینکه صحت عمل مجرمانه نسبت داده شده در نظر مراجع و مقامات قضایی ثابت نشود.
«هر کس به وسیله اوراق چاپی یا خطی یا به وسیله انتشار اعلام یا اوراق مزبور، یا به وسیله نطق در مجامع به یک یا چند نفر امری را به طور صریح نسبت دهد که مطابق قانون، مجازات آن امر، جنحه یا جنایت محسوب شود، مفتری محسوب خواهد شد، مشروط بر اینکه نتواند صحت آن اسناد را ثابت نماید.»
«انتشار هر نوع مطلب مشتمل بر تهمت یا افترا یا فحش و الفاظ رکیک یا نسبت‌های توهین‌آمیز و نظایر آن نسبت به اشخاص ممنوع است. مدیر مسئول جهت مجازات به محاکم قضایی معرفی می‌شود و تعقیب جرایم مزبور موکول به شکایت شاکی خصوصی است و در صورت استرداد شکایت، تعقیب در هر مرحله‌ای که باشد متوقف خواهد شد.» (ر.ک مواد قانون مطبوعات و قانون مجازات اسلامی)
حال سؤال این است که آیا شبکه‌های اجتماعی و اینترنت می‌تواند وسیله اسناد تحقق این جرم قرار گیرد؟ به عبارت دیگر آیا عبارت «به هر وسیله  دیگر» که در قوانین آمده شامل رایانه هم می‌شود؟ مثلا شخص از طریق گفت‌وگو (چت)، فرستادن ایمیل یا با نقاشی و کاریکاتور، طرف مقابل را به ارتکاب عملی که در قانون جرم است، متهم کند.
جرم افترا مقید به وسیله است، اما از نظر نوع وسیله، محدودیتی وجود ندارد. بنابراین می‌توان با وسایلی مانند رادیو، تلویزیون، سینما، تئاتر، رایانه (اینترنتی) و امثال آنها نیز مرتکب جرم افترا شد. پس چه تفاوتی می‌کند که شخص از طریق رایانه و انتشار در اینترنت عمل مجرمانه را به دیگری نسبت دهد و یا از طریق یک نوشته که در  اولی حتی آثارش مخرب‌تر از دومی است. بنابر این هر چند جهت رفع ابهامات، نص قانونی خاصی را در  این مورد می‌طلبد، ولی چنین افتراهایی جرم بوده و قابل مجازاتند.
به نظر می‌رسد که جرم افترا توسط رایانه و رسانه‌هایی همانند آن مثل شبکه‌های اجتماعی و مجازی هم صورت می‌پذیرد، لذا مجرمان باهر وسیله و ابزاری در هر عصری باعث آزار و اذیت دیگران شوند و سلب آسایش کنند، می‌تواند مصداق جرم و مجرم باشد.
نفس عمل صرف‌نظر از به‌کارگیری نوع ابزار، مبغوض قانون‌گذار می‌باشد، حال این عمل می‌خواهد از طریق سنتی صورت گیرد، خواه می‌خواهد به شکل نوین محقق شود، در هر صورت شارع مقدس آن را اساسا نمی پسندد.
امروزه از طریق رایانه هتک حرمت و آزار و اذیت به شیوه‌های گوناگون و متعدد صورت می‌پذیرد که نمونه‌هایش ذکر شده است و می‌توان چنین آزار و اذیت‌ها و هتک حرمت‌ها را مورد مجازات مناسب قرار داد، چه بسا برخی از این هتک حرمت‌ها موجب ترک وطن، انصراف از دانشگاه و استعفا از کار و شغل شده و باعث طلاق زوجین گشته و مشکلات عدیده‌ دیگری را نیز به وجود آورده است.
حرمت شرعی بهتان و کذب و به طریق اولی اشاعه و نشر مطالب کذب از مسلمات فقه بوده و روایات متواتری (حر عاملی، محمدحسن، وسایل‌الشیعه، جلد 12، باب تحریم الکذب فی الصغیر و الکبیر باب تحریم تهمه المومن باب تحریم البهتان علی المومن و المومنه از ابواب احکام العشره فی السفر و الحضر) بر آن دلالت دارد. از روایت مربوط به حرمت ایذای مومن (ر.ک، همان، باب تحریم ایذا، المومن از ابواب احکام العشره)، حرمت استخفاف مومن و اذلال مومن (ر.ک، همان، باب تحریم تعبیر المومن، باب تحریم اغتیاب المومن صدقا، باب تحریم الاستخاف بالمومن، باب تحریم اذلال المومن و احتقاره و از ابواب احکام العشره و... در این باب وارد شده است.
شخصیت معنوی افراد مانند تمامیت جسمانی آنها مورد احترام است و هیچ‌کس نمی‌تواند بدون دلیل به شخصیت معنوی دیگران تعرض کند. در این میان هتک حرمت و شرف افراد از اهمیت اساسی‌تر برخوردار است.
توهین یکی از مصادیق بارز هتک حرمت و نشر اکاذیب است. چرا که با توهین به کسی حرمت او از بین می‌رود و از آن جهت که نسبت داده شده واقعیت ندارد نوعی جرم است و انتشار آن در اینترنت و فضای مجازی نوعی انتشار اکاذیب است.
افترا نیز مصداق دیگر هتک حرمت است. افترا مقید به وسیله است، اما از نظر نوع وسیله، محدودیتی وجود ندارد. مقنن پس از احصاء بعضی از مصادیق مقرر می‌دارد: «... یا به هر وسیله دیگر...»‌ بنابراین می‌توان با وسایلی مانند رادیو، تلویزیون،‌ سینما،‌ تئاتر،‌ رایانه (اینترنتی) و امثال آنها نیز مرتکب جرم افترا شد.توهین و افترا به اشخاص یکی از رفتارهای قبیحی است که قانون خوشبختانه آن را پیش‌بینی کرده و در دفاع از ارزش‌های اخلاقی برای آن مجازات تعیین کرده است.
افترا و تهمت بر دو نوع است:
1. افترا و تهمت قولی: افترا و تهمت قولی نسبت دادن لفظ و کلمه‌ای به دیگری به صورت زبانی یا چاپ در اوراق روزنامه‌ها یا در رسانه‌ها است.
2. افترا و تهمت فعلی: افترا فعلی تهمتی است که تهمت‌زننده برای متهم کردن افراد، وسایل و ادوات جرم را به نوعی به شخص منتسب کند یا در منزل یا در جیب یا در وسایلی که مربوط به آن شخص است قرار دهد.
توهین در قانون
توهین به افراد از قبیل فحاشی و استعمال الفاظ رکیک چنانچه موجب حد قذف نباشد، تعزیر می‌شود. البته جرم توهین می‌تواند به شکل گفتار، کردار، نوشتار و حتی اشارات مختلف دست و چشم و نظایر آن باشد. بدین ترتیب اعمالی مثل آب دهان به روی دیگری انداختن، هل دادن تحقیرآمیز می‌تواند توهین کیفری محسوب شود، همین طور برخی اشارات انگشتان دست در فرهنگ کشور‌های مختلف اهانت‌‌‌آمیز تلقی می‌شوند.
توهین ممکن است به صورت حضوری یا غیابی باشد. در واقع لازم نیست حتما حضورا شخص مورد توهین قرار گیرد، بلکه  اگر فرد دیگری را در غیاب او هم مورد توهین قرار دهد، مرتکب جرم توهین، موضوع این ماده شده است. همچنین در انجام جرم توهین برخلاف قذف و افتراء، راست یا دروغ بودن نسبت‌ها شرط نیست و عمده مطلب این است که گفتار یا رفتار در نظر عرف، سبک‌کننده باشد.هر دشنامی که باعث اذیت‌ شنونده شود و دلالت بر قذف نکند، موجب محکومیت گوینده به تعزیر می‌شود.
نوعی از توهین که آن را هجو می‌نامند عبارت است از اینکه به شکل عبارت منظوم یا منثور فرد یا افرادی را مورد تهاجم و توهین قرار دهند. هجو در لغت به معنای دشمنان و برشمردن عیوب آمده است. هر کس با نظم یا نثر یا به صورت کتبی یا شفاهی کسی را هجو کند یا هجویه را منتشر کند، تعزیر می‌شود.
به نظر می‌رسد در بسیاری از موارد افراد با انواع توهین مدارا می‌کنند یا با انجام رفتار متقابل امر را فیصله می‌دهند، اما افراد می‌توانند در صورتی که مورد توهین واقع شوند با تنظیم دادخواست و ارائه مدارک و شواهد از دادگاه تقاضای رسیدگی کنند.