امتحانات دنیوی و راه سربلندی در آنها(زلال بصیرت)
مسئله وجود فتنهها و حوادثي که در آن حقّ و باطل با هم آميخته ميشود و تشخيص آن مشکل ميشود، تا ميرسد به جايي که کساني جرأت پيدا ميکنند که علناً عليه حق قيام ميکنند و مشکلاتي را براي جامعه ايجاد کنند.از لوازم زندگي اين دنياست. در تاريخ هيچ زماني نبوده که بشر از اين مسائل فارغ باشد و تا زماني که خداي متعال صلاح بداند و شرايط اجتماعي طوري بشود که مصلحت در ظهور آقا باشد و ايشان تدبير نهايي را بفرمايند و آن وعدة الهي تحقق پيدا کند - يعني بشر از همه جا سرخورده شود و نهايتاً تسليم حق شود - اين برنامه ادامه خواهد داشت.
امتحان؛ یکی از اهداف آفرینش
معناي فتنه که خيلي به معناي امتحان نزديک است، لازمه اين زندگي است. به يک معنا ميشود گفت: هدف قريب آفرينش انسان دراين عالم همين است: «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ...»(آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید ، و او شکست ناپذیر و بخشنده است؛ ملک /2.)؛ اين آزمايش در عرصههاي مختلف لوازمي دارد. ما در عرصههاي فردي هر روز امتحانهايي داريم. دائماً آنچه براي ما زمينه تکليفي فراهم ميکند، يک امتحان است. در عرصههاي خانوادگي، در محيطهاي نسبتاً کوچک محلي و دانشگاهي و صنفي و امثال اينها، تا ميرسد به عرصه اجتماعي و بين المللي؛ همه اينها امتحانهاي خاصّ خودش را دارد و ما دائماً در معرض اين امتحانات هستيم و خواهيم بود.
انساني که آفريده شده براي امتحان دادن، اگر بخواهد احساس مسئوليت داشته و نسبت به آينده خود دارای حساسيّت باشد، بايد اين اضطراب و اين نگراني را داشته باشد. گاهي از عهده امتحان برميآئيم و گاهي نه. ما که معتقد به ربوبيّت مطلق الهي هستيم، نهايتاً بايد دستمان را پيش خدا دراز کنيم که خدا ما را حفظ کند.
ما دائماً در معرض امتحان هستيم و خدا بايد همه را حفظ کند. ما بايد ياد بگيريم و اين حال را داشته باشيم که دائماً از خدا بخواهيم که ما را درمقابل امتحانات مختلف حفظ کند.
سختتر بودن امتحاناتِ مراحل بالاتر
طبعاً امتحانات، هر روز سختتر از قبل خواهد بود؛ عيناً مثل امتحانات دورههاي آموزش است. امتحان سال اول آسانتر است؛ امتحان سال دوم سختتر ميشود؛ سال سوم همينطور؛ تا ميرسد به امتحان کنکور که سختترين امتحاني است که واقع ميشود. اين امري طبيعي است.
اگر گفته ميشود ما امتحانات سختتري در پيش داريم، طبيعت امتحان همين است. کساني که يک مرحله از امتحان را گذراندهاند و قبول شدهاند، باز امتحان ديگري بايد برايشان پيش بيايد تا معلوم شود در مرحله عاليتر قبول ميشوند يا نه؟
وظيفه اهل علم و نخبگان
امّا وظيفه ما به عنوان افرادي که بيشتر در جامعه با مسائل فکري سر و کار داريم، چيست؟ چه طلبهها و چه دانشجويان؛ مسئوليتي که ما در جامعه داريم، بيشتر مربوط به همين بُعد است. از اين جهت است که ما تکليفمان در اين زمينه سختتر است. بايد بيشتر فکر کنيم. بهتر فکر کنيم و هم دادههاي فکري را به ديگران منتقل کنيم؛ به ساير مردمي که به اندازه ما فرصت شناخت ندارند کمک کنيم. زحماتي که ما ميتوانيم بکشيم و نتيجهاش را در اختيار ديگران قرار بدهيم، خود روشنگري است که نخبگان بايد نسبت به ساير مردم داشته باشند. مهمترين وظيفهاي که در اين عرصه متوجه ما ميشود، بخصوص در اين شرايط بعد از انقلاب و در مقابل خطرهايي که ما را تهديد ميکند ،دو وظيفه مهم است: يکي اينکه سعي کنيم حقايق را بهتر بشناسيم و ديگر اينکه خودمان را بيشتر را براي انجام وظيفه آماده کنيم.
حقايقي را که ما بايد بشناسيم دو بعد دارد: يک بعد حکمي و يک بعد موضوعي؛ يعني يکي اينکه بفهميم وظيفه شرعي و حکم خدا چيست؟ ديگر اينکه حکم خدا را امروز چگونه بايد پياده کرد؟ کسب بينش کلي نسبت به معارف اسلامي، تا برسد به احکام فقهي، کاري است که احتياج به مطالعه بيشتر در زمينه معارف اسلامي و آشنا شدن با حقايق دين دارد. آشنائي در ابعاد مختلف، از اعتقادات گرفته تا ارزشها و بعد هم احکام و وظايف اجتماعي.
هيچ وقت نبايد فکر کنيم که ما نيازي به يادگيري مسائل نداريم و بقدر کافي با معارف اسلامي آشنا هستيم. اين اولين دام شيطان است. هر وقت ما احساس کنيم که از آموختن بينياز شديم، همانجا اول لغزش و نهايتاً سقوط است.
دوم تشخيص موضوع است. آنچه رهبر معظم انقلاب عمدتاً در مورد بصيرت سفارش ميکنند به اين بُعد مربوط ميشود. همه ميدانند براي حفظ احکام اسلام امر به معروف و نهي از منکر واجب است، حفظ نظام اسلامي واجب است و الي آخر؛ امّا اينکه امروز اين احکام را چگونه بايد پياده کرد؟ اين کاري که اين گروه خاص انجام ميدهند، چقدر به ضرر اسلام است؟ چگونه بايد با آن مقابله کرد؟ اينها احتياج به بصيرت دارد و نياز به بصيرت آن وقت افزوده ميشود که شگردهاي مختلف شيطانيان ،آنچنان پيچيده ميشود که اشخاص زيرک هم فريب ميخورند.
پس ما باید در بُعد شناخت معارف اسلامي و کيفيت پياده کردن آن تلاش کنيم. ما براي جوانان تحصيل کردهمان در محيط دانشگاه بايد سعي کنيم اين بينشها را گسترش بدهيم. هم خودمان بهتر بفهميم، هم به ديگران بيشتر منتقل کنيم. اين کار بسيار عظيمي است. هر قدر جامعه ما در جهت صحيح، پيش رفته مرهون همين فعاليتها بوده است.
اما بعد دوم قضيه اين است که خيلي وقتها آدم چيزي را ميفهمد و ميداند که وظيفهاش اين است، امّا همّت عمل را ندارد، يا حتي ممکن است نسبت به بعضي اشخاص به اين نتيجه برسد که اينها خوب ميفهمند وظيفهشان چيست و چه کار بايد بکنند، امّا نميکنند. ما بايد نگران باشيم که نکند ما هم در آينده اينگونه عمل کنيم. تلاش کرديم، حکم خدا را هم فهميديم و راه اجرايي آن را هم پيدا كرديم؛ اما نکند که بعداز فهميدن در اجرا تنبلي کنيم و موانعي براي اجراي آن داشته باشيم.
اهمیت خودسازی و راهکار آن
اين احتياج به خودسازي دارد. ما در کنار برنامهاي که براي کسب شناخت و بينش و بصيرت بيشتر داريم، بايد برنامهاي هم براي خودسازي داشته باشيم. همه اينها در يک کلمه خلاصه ميشود و آن، اينکه فريفته دنيا نشويم:«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا ...» (ای مردم !همانا وعده خدا حق است زنهار تا اين زندگى دنيا شما را فريب ندهد و زنهار تا [شيطان] فريبنده، شما را در باره خدا نفريبد ، فاطر /5) ؛ همه کساني که لغزشهايي کردند، دلبستگي به امور دنيا آنها را به اين لغزشها کشاند، يا پول، يا مقام، يا شهوت. ما اگر بخواهيم به دام آنها نيفتيم، بايد با زخارف دنيا، با عوارض دنيا برخورد منفي داشته باشيم؛ سعي کنيم از آنها فرار کنيم و نسبت به آنها دلبستگي پيدا نکنيم. عمده؛ فريب دنيا در اين سه چيز است.
ما بايد خودسازي کنيم و با لذتهاي حيواني مبارزه کنيم. در دام اينها نيفتيم. دنبال پول، ثروت، پست و مقام نباشيم. اگر اين روحيّه را در خودمان تقويت نکنيم، هيچ ضمانتي ندارد که ما هم به آن دامي نيفتيم که کساني که الان نسبت به آنها نفرت داريم، افتادهاند. آنهائي که ما اينقدر نسبت به آنها نفرت داريم، در همين دامها افتادند، جوانترهايشان بيشتر دنبال شهوات و پيرترهايشان بيشتر دنبال مقام و موقعيت بودند؛ ميگويند :امر، بايد امر ما باشد. هر چه ما دستور ميدهيم، عمل شود. اين نوعي جنون است.ما بايد از همين امروز تصميم بگيريم با اين سه عامل شيطاني مبارزه کنيم؛ به فکر جمع كردن ثروت نباشيم. شيطان آدم را فريب ميدهد؛ ميگويد: تا آدم پول نداشته باشد نميتواند براي اسلام کار کند! جمع ثروتها کم کم به جايي ميرسد که ثروت کل کشور بايد در اختيار ما و بچههايمان و باندمان باشد، تا بتوانيم براي اسلام خدمت کنيم! اين مسئله از همين جا شروع ميشود که همين امروز من به فکر افزايش حقوق و درآمدم از هر راه ممکني هستم؛ و اين يعني دلبستگي به ناحقّ.
البته آدم بايد از نظر مادي تأمين شود، امّا اينکه دوست داشته باشم که بيشتر داشته باشم، بهتر بخورم، بهتر بپوشم، خانه بهتر و ماشين زيباتر داشته باشم، يا به فکر شهوت يا به فکر مقام باشم، اينهاست که آدم را و هر پهلواني را به زانو در ميآورد. آنهايي که توانستند به جايي برسند و به اسلام خدمتي بکنند، کساني بودند که از اين سه چيز و لوازمش رهيدند. از جواني خودشان را ساختند که در بند اينها نباشند.
بیانات آيتالله مصباح يزدي (دام ظله) در جلسه پرسش و پاسخ
با جمعي از دانشجويان بسيجي؛ 10/10/88
زلال بصیرت روزهای پنج شنبه منتشر میشود.