خاطرات امیر سرتیپ سید ابراهیم حجازی- ۶
روایت غائله ۱۴ اسفند از زبان رئیس پلیس وقت
به این صورت این شعارها و شعارهای مقابل دامنه تنش را به همدیگر نزدیک میکرد تا به نقطه برخورد و تصادم و انفجار رسید و زد و خوردها علنی شد. گارد ریاست جمهوری نیز وارد عمل شد و میلیشیا که از قبل پیشبینی کرده بود وارد شد. شاید بگویم قویترین برنامهریزی تشکیلاتی را در درجه اول منافقین داشتند و در درجه دوم گروه رنجبران. البته پیکاریها هم بودند اما گروه رنجبران تقریباً سایه به سایه منافقین برنامه تشکیلاتی خود را این گونه طراحی کرده بودند که در واقع آنجا نقطه تسویه حساب بود. آنچه که از 14 اسفند من میتوانم بگویم این است که متأسفانه نقطه شروع قضیه به گونهای توسط بنیصدر آغاز شد که تعدادی از طرفین به ویژه از برادران مذهبی و انقلابی به شدت مجروح شدند. تعدادی را هم توسط گارد بنیصدر در کتابخانه دانشگاه بازرسی بدنی میکردند و برخلاف تمام رویههایی که بالاخره پلیس باید این کار را میکرد که آثار و ادلهای اگر هست جرمی بایستی اتفاق افتاده باشد، باید توسط پلیس صورت جلسه میشد. اما آنجا ما به هر حال در آن شرایط سعی کردیم حالت میانه را بگیریم و در واقع نگذاریم قضایا تشدید شود و به همین دلیل هم حوادث حاشیهای که اتفاق افتاد از جمله مرحوم رشیدیان نماینده آبادان که در بین جمعیت بود، از منافقین کتک خورد. در واقع وی را از دست آنان بیرون کشیدیم و خیلی اصرار داشتند که ایشان را به پشت تریبون معرفی کنند که شخصاً مانع شدم و ایشان را از در دانشگاه بیرون کردم. سایر کسانی را که به یک شکلی دستگیر میشدند بعضاً پشت تریبون میبردند و به صرف اینکه مثلاً طرف ریشی داشت کتک مفصل میخورد و تا احراز هویت مورد ضرب و شتم قرار میدادند. متأسفانه قضایا خیلی بد پیش میرفت و نهایت قضیه اینکه در این بین یک بار هم آقای بنیصدر از پشت تریبون و توسط رابطیناش از جمله آقای علی رضا صادقنوبری رئیس بانک مرکزی بنده را احضار کرده بود که رئیس پلیس را بگویید پیش من بیاید. من دیدم با آن جوی که پیش آمده و با آن برخوردهایی که میشد اگر بروم ممکن است جلوی جمع هم به من بخواهد تندی کند و ممکن بود به دلیل آن وضع عصبی که به وجود آمده بود جواب بدهم بیحرمتی یا بیاحترامی طرفین ممکن بود اتفاق بیفتد، لذا صلاح ندیدم. به هر حال آقای نوبری بعداً پشت محوطه نزدیکیهای مسجد آنجا مرا دید و گفت: «آقای رئیس پلیس شما هستید؟» گفتم: «بله». گفت: «آقای رئیس جمهور با شما کار داشت». گفتم: «من گرفتار بودم». گفت: «این چه وضعی است؟» گفتم: «این به شما مربوط نیست، این وضعی است که خود شما به وجود آوردید. تازه از ما هم توضیح میخواهید. متأسفانه علیرغم اینکه ما به شما گفتیم که این محیط برای انجام برنامه مناسب نیست ولی گوش ندادید، حال میبینید همه بایستی به قول معروف چوب این آسیبهایش را هم بخوریم». علیایحال برنامه 14 اسفند با دستگیری جمعی حدود 40، 50 نفر از بچهها در کتابخانه و جمع دیگری که به عنوان مظنون گرفته بودند تمام شد. میخواستند گروه اخیر را با اتوبوس به کلانتری ببرند که اغلب اعتراض کردند ولی من هم مقاومت نکردم که اینها را ببرم، برای اینکه میدیدیم از بچههای انقلاب هستند. همان شب حضرت امام رضوانالله تعالی علیه به آیتالله موسوی اردبیلی که دادستان کل بودند نمایندگی دادند که برای رسیدگی به وضع این افراد تشریف بیاورند. روز جمعه آقای موسوی اردبیلی آمدند و ضمن بازدید از دانشگاه و کلانتری که تعدادی از حزباللهیها در واقع در بازداشت به سر میبردند، دستوراتی دادند و مسائل در واقع پیگیری شد. ولی بخشی از افراد معترض اصلاً آرام نمیشدند. ما نیز آنها را آزاد کردیم و بخشی هم تحصن کردند. حزبالله هم در دانشگاه تهران آن شب تا دیر وقت تحصن کردند. حضرت امام منتظر اقدامات آیتالله موسوی اردبیلی بودند. انصافاً هم ایشان خیلی با صبر وارد قضایا شدند و بنیصدر خطش را که خط تشکیلاتی منافقین بود با حرکتهای ایذایی و حضور در صحن دادگاهها و اعلام شکایات متعدد، کاری کردند که پرونده از روند عادی خارج شود و به این نحو یکی دو روز جلوی دادگستری شلوغ شد. البته خود من هم در شعبه بازپرسی مربوطه بازجویی شدم و واقعاً بنیصدر اگر یک مقداری تدبیر داشت آقای میرسلیم کسی بود که ایشان میتوانست به عنوان نخستوزیر انتخاب کند. آن زمان هم که 14 اسفند رئیس شهربانی بود، بعد از آن ماجرا عوض شد. شهید وحید دستگردی به جای ایشان منصوب شد و بعد از جریانات پرونده مذکور که عدهای شاکی و عدهای متشاکی و عدهای آسیب دیده بودند، خوشبختانه نرفتن پلیس به صورت مسلح نقطه ضعفی بود که بنیصدر علیه شخص من مطرح کرد که آن هم لطف خدا بود.
دو روز بعد از این حوادث در مصاحبه تلویزیونی صریحاً گفتم که چه اتفاقاتی رخ داد و از جمله در بازپرسیها اعلام کردم که تا زمانی که اختلاف بین مسئولین سیاسی کشور هست و شما برای جریانات و گروهها مرزبندی قانونی تعریف نکردید که کدام ممنوع است کدام ممنوع نیست و کدام باید مسلح باشد و کدام نباید باشد، برای پلیسی که میخواهد بیطرف باشد و قانون را حاکم کند و فقط با متخلف برخورد کند این خیلی سخت است که ما در این گونه اجتماعات بتوانیم پاسخگوی نیازهای اجتماعی و مردمی باشیم. لذا من این گلایه را آنجا کردم. در عین حالی که نقد کردم که آقای بنیصدرمسئول تمام این حوادث است. در این مصاحبهای که با صدا و سیما داشتم بحث حضور لباس زردها و گارد بنیصدر را مطرح کردم و آن ضرب و شتمهای مردم و برخوردهای بنیصدر را در قضایا
افشا کردم.