به یاد شهید «مجید فریدفر»
بازیگر محبوب دهه ۴۰ چریک انقلابی دهه ۶۰ شد(حدیث دشت عشق)
مجید فریدفر اول آذر ماه سال 1335 متولد شد و چند سال بعد، حرکات آکروباتیک را پیش پدرش یاد میگیرد و خیلی زود در این کار پیشرفت میکند. به گفته پدر، هم خوشقیافه بود و هم عالی آکروبات میکرد و همین سبب شد روی سِن محبوبیت بالایی پیدا کند.
این محبوبیت، پای مجید را به سینما باز میکند و او با وجود سن کمش در سال ۴۲، نقش اول فیلم «مراد و لیلا» میشود. موفقیت و دیده شدن چشمگیر مجید در این فیلم، کارگردانها را مجاب میکند تا برای فیلمشان از مجید استفاده کنند و اینبار او در سال ۴۶ بازیگر فیلم «چرخ و فلک» میشود. پیشنهادهای بعدی هم خیلی سریع از راه میرسد و مجید در سال ۴۷ در سه فیلم بازی میکند. شهرت و محبوبیت مجید در میان مردم کوچه و بازار پیچیده است و همه او را میشناسند.
مجید در کنار بازیگری، آکروباتیک را هم کار میکند و خیلی سریع موسیقی را هم یاد میگیرد، در هنرستان ازدواج میکند و هر چه به زمان انقلاب نزدیکتر میشود، سرعت تحولات درونی مجید بیشتر میشود. او که از همان دوران کودکی در کنار پدر فعالیتهای مذهبیاش را انجام داده، روح انقلابیاش پس از ۱۷ شهریور ۵۷ و آنچه که در میدان ژاله گذشت، بیشتر شعلهور میشود. مجید از چیزهایی که دیده با ناراحتی برای مادرش میگوید، از مردمی که به گلوله بسته شدند، از آن همه شهید و آن همه خون و از آن نوجوانی که جلوی پایش تیر میخورد، میافتد و پرپر میشود.
انقلاب از مجید آدم دیگری ساخته بود. حالا این آکروباتکار با تجربه به کمک کمیتهایها میآید. بازیگر خردسال فیلمهای دهه ۴۰ حالا برای چریک شدن، به فکر رفتن به فلسطین و سوریه است. میگوید در این انقلاب نوپا احتمال کودتا و جنگ است و باید همواره آماده باشیم. دست همسرش را میگیرد و برای یک سال و نیم برای آموزشهای رزمی و نظامی از ایران میرود. مجید در آن دوران به حدی مهارت کسب میکند که تواناییهایش به گوش یاسر عرفات هم رسیده بود.
در خارج از ایران، مدتی را هم در کنار شهید چمران میگذراند. پس از بازگشت در کمیته مرکزی انقلاب مشغول میشود تا اینکه در ۳۱ شهریور ۵۹ آتش جنگ شعلهور میشود. مسیر زندگی مجید به کل عوض شده است. او حالا جای ویولن، اسلحه به دست میگیرد و جای امضا دادن به مردم، باید مقابل دشمنان بایستد. طلاییترین لحظه در زندگی مجید در ۱۶ خرداد ۶۰ در ایستگاه هفت آبادان رقم خورد. مجید فریدفر خرداد 1360، در روزهای اولیه جنگ تحمیلی و در جریان حصر آبادان، هنگامی که ریاست کمیته تجریش را بر عهده داشت، به شهادت رسید.