راههای افزایش صبر و آستانه تحمل- بخش اول
* منصور خلیلی
تحمل و بردباری دارای مراتبی است و هر انسانی میزانی از فشار سختیها و مصیبتها را بر میتابد. تحمل شخص میتواند در چند سطح صبر، صبر جمیل، حلم و مانند آن بر اساس آموزههای وحیانی قرآن تفسیر و تعبیر شود. در مطلب حاضر که در دو بخش تقدیم خوانندگان عزیز میشود چیستی و انواع صبر و راههای افزایش آستانه تحمل با استناد به آیات قرآن تبیین شده است.
***
روانشناسی آستانه تحمل انسان
آستانه تحمل به حوزه روان شناسی رفتار بازمیگردد و در روان شناسی اجتماعی خودش را نشان میدهد. بر اساس آیه 84 سوره اسراء رفتار هر انسانی بازتابی از شاکله شخصیتی اوست. بنابراین باید دید شاکله شخصیتی هر فردی از چه مبانی، بینشها و نگرشها شکل گرفته است؛ زیرا بازتاب آن در رفتارهای فردی و اجتماعی آن ظهور و بروز میکند. کسی که از آستانه تحمل بالا و پایین یا میانهای برخوردار است نشان میدهد که از نظر بینشی و نگرشی، به هستی و خودش چگونه مینگرد و چه انتظاراتی از دیگران دارد.
بیگمان شخصیتی که مغرور و متکبر است و خیالبافی و تفاخر، شاکله شخصیتی او را شکل داده است، با کوچکترین نقد و انتقاد از کوره به درمیرود و با عصبانیت برخورد میکند. انسان متواضع کمتر تحت تاثیر انتقادات هیجانزده میشود؛ زیرا حتی اگر نقد نادرست باشد این احتمال را میدهد که مواضع و رفتارش بد دیده شده یا فهمیده شده یا حتی ممکن است دارای اشکالاتی باشد که شخص خود متوجه نشده و ملتفت این معنا نبوده است. از این رو واکنشهای او نسبت به کنشهای انتقادی دیگران همراه با عصبانیت نیست بلکه با طمانینه و صبر جمیل با موضوع برخورد میکند.
همچنین کسی که از نظر بینشی و نگرشی بر این باور است که همه هستی در چارچوب سنتهای الهی قرار دارد و خداوند علیم و حکیم برای تحقق اهدافی در مخلوقات بدون هیچگونه عجز و بخلی روندی را در پیش گرفته که بخشی از آن همراه با مصیبتها و از دست رفتنها خواهد بود تا حکمت آفرینش کلی و جزیی تحقق یابد، هر گاه با پیش آمد و حادثهای دردناک و مصیبتی در خود و خویشان یا در بدن یا زمین مواجه میشود، با صبر و حلم برخورد میکند و با حادثه و مصیبت به طوری کنار میآید که بیرون از هیجانات تند عاطفی و احساسی حزن و خوف است.(حدید، آیات 22 و 23)
بنابراین، برای درک و فهم نوع واکنشهای انسان در برابر مشکلات، مصائب و حوادث غیرمترقبه و غیرمنتظره در تن و روان و جامعه و جهان باید به درک درستی از روان شناسی شخصیت هر فرد پرداخت و بینشها و نگرشها و نیز پرورشها و تربیتهای او را مورد تحلیل قرار داد و توصیههایی در همان سطح تحلیلی و بر اساس آن ارائه کرد.
سطوح و درجات متفاوت آستانه تحمل
با توجه به آن چه گذشت میتوان گفت که آستانه تحمل هر انسانی نسبت به دیگری متفاوت است، بلکه حتی باید گفت آستانه تحمل هر انسانی در زمانهای گوناگون با توجه به تغییرات فرآیندی در روان آدمی، متغیر و متفاوت است.
خداوند در آیات قرآن بیان میکند که روان آدمی هماره در حال تغییر است و این تغییر بازتابهایی را در رفتار فردی و اجتماعی موجب میشود که به تغییر در جامعه و حتی جهان میانجامد.(انفال، آیه 53؛ رعد، آیه 11)
از آنجا که بینشها و نگرشهای هر انسانی بویژه در دهههای قبل از چهل سالگی به سرعت در حال تغییر است و شکل و شاکله ثابتی به خود نگرفته است، میتوان از تفاوت سطوح آستانه تحمل در دورههای گوناگون سنی افراد سخن گفت؛ اما زمانی که شاکله شخصیتی، شکل گرفت و ثابت شد، آستانه تحمل شخص در یک سطح، ثابت خواهد ماند، به طوری که پس از میزانی از فشار همانند درهای زودپز به صدا درمیآید و اگر فشار بیش از حد آستانه باشد، منفجر شده و رفتارهایی به شدت همراه با عصبانیت غیر قابل مهار و مدیریت از خود بروز میدهد.
آستانه تحمل هر کسی همانند آستانه تحمل دیگهای زودپز با توجه به ظرفیت، خلوص و ناخالصی، آلیاژهای به کار رفته و مانند آنها است. بر اساس آیات و روایات انسانها همانند معادن گوناگون هستند؛ به این معنا که جنس انسانها میتواند زر، سیم، مس، آهن و مانند آنها باشد: اَلّناسُ معادِنُ كَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِصَّهِ مردم مانند معادن طلا و نقره هستند.( كافى، ج 8، ص 177؛ این تفاوتها تفاوت در شاکله شخصیت و رفتارها و کنشها و واکنشها را موجب میشود. بنابراین، نمیتوان از همگان این انتظار را داشت که در برابر فشار مشکلات و مصیبتها واکنش یکسانی داشته باشند، بلکه برخی در برابر فشار مرگ پدر و مادر دچار افسردگی میشوند و برخی دیگر به سادگی ازاین فشار عبور میکنند. برخی در برابر کوچکترین بیاحترامی چون تو گفتن، از کوره در میروند و برخی دیگر گویی هیچ اتفاقی نیفتاده و آب از آب تکان نخورده است.
در آیات قرآنی چند سطح برای تحمل افراد بیان شده که نشان میدهد آنان تا چه میزانی میتوانند فشارهای مصیبتها و مشکلات و انتقادات و مانند آن را تاب آورند.. در آیات قرآن برای هر سطح از تحمل آدمی نسبت به فشارها، عنوان و اصطلاح قرار داده شده که توجه به آنها میتواند در بازشناسی فهم تفاوت سطوح آستانه تحمل و نیز شناخت راههای افزایش تحمل افراد مفید و ارزنده باشد. مهمترین، اساسیترین و کلیترین این سطوح عبارتند از:
1. صبر: صبر یا شکیبایی نقيض جزع و بىتابى است(ترتيب العين، ج 2، ص 966، «صبر».) صبر در لغت به سه معنا آمده است: 1. حبس و نگهدارى. 2. قسمت بالاى يك چيز. 3. نوعى از سنگ سخت.( معجم مقاييس اللّغه، ج 3، ص 329، «صبر».) اما صبر در اصطلاح قرآنی عبارت است از امساك در تنگناها و خويشتندارى به مقتضاى عقل و شرع يا حبس نفس از چيزى كه عقل و شرع حبس نفس از آن را اقتضا كند.(مفردات، ص 474، «صبر».) خداوند در آیه 186 سوره آلعمران، با ذكر صبر پيش از ذكر تقوا به این نکته توجه میدهد که گاه انسان صبر مى كند تا از چيزهايى در امان باشد كه شايسته نيست. (التّفسير الكبير، ج 9 - 10، جزء 9، ص 105)
در روایتی از پیامبر گرامی(ص) و امیرمومنان علی(ع) متعلق صبر را سه امر گرفتهاند. به این معنا که انسان در زندگی اش با سه امر مواجه میشود که میبایست صبر کند. در واقع حقیقت صبر یک امر است اما با توجه به متعلقات آن به سه قسم اصلی تقسیم میشود. آن بزرگواران فرموده اند: «صبر یا صبر بر بلیّه و مصیبت یا صبر بر اطاعت و بندگى و عبودیت یا صبر از گناه و معصیت است و این قسم سوم از دو قسم اول بالاتر و پرارزش تر است».( شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 1، صفحه 319؛ میزان الحکمهًْ، جلد 5، صفحه 267.2). علامه طباطبایی در تبیین مفهوم قرآنی صبر مینویسد: صبر عبارت است از اينكه انسان در قلب خود استقامتى داشته باشد كه بتواند كنترل نظام نفس خود را- كه استقامت امر حيات انسانى و جلوگيرى از اختلال آن بستگى به آن نظام دارد- در دست گرفته، دل خود را از تفرقه و نسيان تدبير و خبط فكر و فساد رأى جلوگيرى كند. صابران آنهايى هستند كه در مصائب، استقامت به خرج داده و از پا درنمىآيندو هجوم رنجها و سختيها پايشان را نمىلغزاند، به خلاف غير صابران كه در اولين برخورد با ناملايمات قصد هزيمت مىكنند و آنچنان فرار مىكنند كه پشت سر خود را هم نگاه نمىكنند. از همين جا معلوم مىشود كه صبر چه فضيلت بزرگى است و چه راه خوبى است براى مقاومت در برابر مصائب و شكستن شدت آن، ولى با اين حال به تنهايى كافى نيست كه عافيت و سلامت را كه در مخاطره بوده برگرداند، در حقيقت صبر مانند دژى است كه انسان از ترس دشمن بدان پناهنده شود، ولى اين دژ نعمت امنيت و سلامتى و حريت حيات را به انسان عودت نمىدهد و چه بسا محتاج به سبب ديگرى شود كه آن سبب رستگارى و پيروزى را تامين نمايد. اين سبب در آئین توحيد عبارت است از خدا- عز سلطانه. يك نفر موحد وقتى ناملايمى مىبيند و مصيبتى به او روى مىآورد نخست خود را در پناه دژ محكم صبر قرار داده، بدين وسيله نظام عبوديت را در داخل خود در دست گرفته و از اختلال آن و متلاشى شدن قوا و مشاعرش جلوگيرى مىكند و سپس بر پروردگار خود كه فوق همه سببها است توكل جسته، اميد مىدارد كه او وى را از شرى كه روى آورده حفظ كند و همه اسباب را به سوى صلاح حال او متوجه سازد، كه در اين صورت كار او كار خود خداى تعالى شده و خدا هم كه بر كار خود مسلط است، اسباب را هر چند سبب بيچارگى او باشد به سوى سعادت و پيروزى او جريان مىدهد.(المیزان، ذیل آیه 18 سوره یوسف)
2. صبر جمیل: یکی از مراتب صبر، صبر جمیل است. خداوند حضرت یعقوب(ع) را در دو آیه 18 و 83 سوره یوسف به این نوع صبر ستوده است. تفسیر نمونه جمیل بودن این صبر را به شکرگزاری و سپاس نسبت میدهد و مینویسد: و با اينكه قلبش آتش گرفته بود و جانش مىسوخت اما هرگز سخنى كه نشانه ناشكرى و ياس و نوميدى و جزع و فزع باشد بر زبان جارى نكرد، بلكه گفت: من صبر خواهم كرد، صبرى جميل و زيبا، شكيبائى توام با شكرگزارى و سپاس خداوند... از او مى خواهم تلخى صبر را در كام من شيرين كند و به من تاب و توان بيشتر دهد تا در برابر اين طوفان عظيم، خويشتندارى را از دست ندهم و زبانم به سخن نادرستى آلوده نشود. (نمونه، ذیل آیه 18 سوره یوسف).
ویژگی صبر جمیل
مفسران تفسیر نمونه درباره چیستی صبر جمیل مینویسند: شكيبائى در برابر حوادث سخت و طوفانهاى سنگين، نشانه شخصيت و وسعت روح آدمى است ، آنچنان وسعتى كه حوادث بزرگ را در خود جاى مى دهد و لرزان نمىشود. يك نسيم ملايم مى تواند آب استخر كوچكى را به حركت درآورد، اما اقيانوسهاى بزرگ همچون اقيانوس آرام، بزرگترين طوفانها را هم در خود مىپذيرند و آرامش آنها بر هم نمىخورد. گاه انسان ظاهرا شكيبائى مى كند ولى چهره اين شكيبائى را با گفتن سخنان زننده كه نشانه ناسپاسى و عدم تحمل حادثه است زشت و بدنما مى سازد. اما افراد با ايمان و قوىالاراده و پرظرفيت كسانى هستند كه در اينگونه حوادث هرگز پيمانه صبرشان لبريز نمىگردد و سخنى كه نشاندهنده ناسپاسى و كفران و بىتابى و جزع باشد بر زبان جارى نمىسازند، صبر آنها، «صبر زيبا» و «صبر جميل» است . اكنون اين سؤال پيش مىآيد كه در آيات ديگر اين سوره مى خوانيم يعقوب آنقدر گريه كرد و غصه خورد كه چشمانش را از دست داد، آيا اين منافات با صبر جميل ندارد؟! پاسخ اين سؤال يك جمله است و آن اينكه : قلب مردان خدا كانون عواطف است، جاى تعجب نيست كه در فراق فرزند، اشكهايشان همچون سيلاب جارى شود، اين يك امر عاطفى است، مهم آن است كه كنترل خويشتن را از دست ندهند؛ يعنى سخن و حركتى برخلاف رضاى خدا نگويند و نكنند. از احاديث اسلامى استفاده مى شود كه اتفاقا همين ايراد را به هنگامى كه پيامبر اكرم(ص) بر مرگ فرزندش ابراهيم اشك مىريخت به او كردند كه شما ما را از گريه كردن نهى كردید اما خود شما اشك مىريزيد؟ پيامبر در جواب فرمود: چشم مىگريد و قلب اندوهناك ميشود ولى چيزى كه خدا را به خشم آورد نمىگويم.در جاى ديگر مىخوانيم فرمود: ليس هذا بكاء، ان هذا رحمهًْ؛ اين گريه (بىتابى ) نيست، اين رحمت (گريه عاطفى ) است. اشاره به اينكه در سينه انسان قلب است نه سنگ و طبيعى است كه در برابر مسائل عاطفى واكنش نشان مىدهد و ساده ترين واكنش آن جريان اشك از چشم است، اين عيب نيست اين حسن است، عيب آن است كه انسان سخنی بگويد كه خدا را به غضب آورد.(تفسیر نمونه، ذیل آیه 18) خداوند در آیه 5 سوره معارج فرمان به صبر جمیل میدهد که همراه با سپاس و توکل بر خدا و به دور از کفران است.
3. حلم: مرتبه عالی صبر که ترکیبی کامل از عقل و قلب، خرد و عاطفه است، حلم و بردباری است. حلیم صبوری است که بر اساس عقلانیت، عواطف خود را مهار و مدیریت میکند نه آنکه آن را سرکوب کند. او باری فزونتر را بر دوش میکشد؛ زیرا با علم و آگاهی به جزئیات مصیبتها و مشکلات صبوری میکند. خداوند با آنکه دانایی به گناه خلق و توانایی به عقوبت آنان دارد، با حلم خویش آن را به تاخیر میافکند و بردباری میورزد و بر عقوبت گناهکاران شتاب نمیگیرد. از این رو در آیات قرآن به این نام ستوده شده است. (مجمعالبيان، ج 1 ـ 2، ص 569؛ و نگاه کنید: بقره ، آیات 225 و 235 و 263 ؛ آلعمران، آیه 155) حلیم همانند کسی است که بار اضافی را تحمل میکند که از عهده هر کسی ساخته نیست. از آنجا که حلیم با عقل مسلط، خویشتنداری میکند در فرهنگ و ادبیات عرب و قرآن، حلیم به معنای عاقل و حلم به معنای عقل به کار رفته است. به سخن دیگر، حلم به معناى نگهدارى نفس و طبع از هيجان غضب است، ولی به طور مجازی به معناى عقل نيز آمده است. تفسير آن به عقل، در حقيقت از اين جهت است كه مسبَّب عقل و از دستاوردهاى آن است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 253، «حلم».)