باز هم آدینهای آمد.... ولی مهدی کجاست؟(چشم به راه سپیده)
پسر خون خدا
خون پاک شهدا منتظر توست بیا
سر مصباح هدا منتظر توست بیا
وارث خون خدا و پسر خون خدا
به خدا خون خدا منتظر توست بیا
صبح هم منتظر صبح ظهور تو بود
روز ما و شب ما منتظر توست بیا
بر سر گنبد زرین حسینبن علی
پرچم کرب و بلا منتظر توست بیا
علم و مشک و لب خشک جگر سوختگان
دست افتاده جدا منتظر توست بیا
فرق بشکسته زینب، سر خونین حسین
که جدا شد ز قفا منتظر توست بیا
بر سر نی سر جدت به عقب برگشته
طفل افتاده زپا منتظر توست بیا
آفتابی که چهل جا به سر نی تابید
در دل طشت طلا منتظر توست بیا
آن یتیمی که سر پاک پدر را بوسید
ناله زد «یا ابتا» منتظر توست بیا
بر ظهور تو دعا بر لب «میثم» تا کی؟
تو دعا کن که دعا منتظر توست بیا
غلامرضا سازگار
کدام جمعه میآیی؟
در اضطراب چه شبها که صبحشان گم شد
چه روزها که گرفتار روز هفتم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جمعه روز تفرج برای مردم شد!
چه قدر شنبه و یکشنبه و دوشنبه رسید
ولی همیشه و هر هفته جمعه ها گم شد
چه هفته ها که رسید و چه هفتهها که گذشت
شمارشی که خلاصه به چند و چندم شد
و هفتهای که فقط ریشه در گذشتن داشت
برای شعله کشیدن به خویش هیزم شد
نه شنبه و نه به جمعه، نه هیچ روز دگر
در انتظار تو قلبی پر از تلاطم شد!؟
کدام جمعه موعود میزنی لبخند
به این جهان که پر از قحطی تبسم شد؟
برای آمدنت جمعهای معین کن
که هفتهها همهشان خالی از ترنم شد
بهانه پرواز
من را نمیشناخت کسی اینجا، گمنامم و به نام تو مینازم
شادم که مثل عده معدودی، شعری برای نام نمیسازم
شعرم برای توست شعاری نیست، کشتی برای موجسواری نیست
باور مکن که دل به زمین دادم، وقتی تویی بهانه پروازم
شب بیستاره
خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند
که بیستارهترین شب شب جدایی توست
بیا که دیدن رویت بهشت موعود است
بهشت آیتی از جلوه خدایی توست
انتظار کافی نیست!
برای آمدنت انتظار کافی نیست
دعا و اشک و دلی بیقرار کافی نیست
به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند
برای کشتن حلاج دار کافی نیست
نیامد خبری...
طاقتم طاق شد و از تو نیامد خبری
جگرم آب شد و از تو نیامد خبری
عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند
عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری
حضرت حاضر
ای حضرت حاضری که ناپیدایی
غایب شده از زشتی و نازیبایی
شرمنده که جای آمدن میگوییم
آقا تو چه وقت پیش ما میآیی...!
اندکی دیگر صبوری
باز هم آدینهای آمد ولی مهدی کجاست!
یک نفر میگفت مهدی جمعهها در کربلاست
رو به سوی کربلا کردم که فریادش زنم
باز هم با ندبهای از هجر مولا دم زنم
آمد از سویی ندایی: آی اهل انتظار
اندکی دیگر صبوری، میرسد دیدار یار!!!