اسلام و اهم و مهمها
سبک زندگی اسلامی بهترین سبکی است که عقل آن را تایید میکند، زیرا براساس فطرت انسانی است. اما مشکل در آن است که برخی از سبکهای زندگی در آداب و رسوم جامعه خود را به عنوان سبک زندگی اسلامی تحمیل کرده است و اجازه نمیدهد تا سبک کامل اسلامی شناخته و در جامعه اجرایی شود.
محمد احسان آزادی
از سویی برخی از مردم قدرت تحلیل کمتر یا ضعیفی دارند و در مقام اجرای اسلام در زندگی خود با مشکلاتی مواجه میشوند که به آنان اجازه نمیدهد تا سبک اسلامی را به نحو درست و کامل آن داشته باشند. از آنجایی که حوزه تزاحم بر خلاف تضاد در حوزه اجرا پدید میآید این مسلمانان هستند که با انتخاب درست یا نادرست خود سبکی را ارائه میدهند که در بسیاری از مواقع با روح اسلام سازگار نیست هر چند که با قوانین اسلامی هماهنگ بوده و ریشه در آیات و روایات دارد.
نویسنده در مطلب پیش رو به نقد مساله تزاحم در مقام اجرای سبک زندگی اسلامی پرداخته است.
سبک زندگی اسلامی
شکی نیست که سبک زندگی اسلامی، پیش از هر چیز اخلاقی است، زیرا هدف از آموزههای وحیانی اسلام بلکه پیامبران در طول تاریخ، هدایت مردم به سوی سبک خاصی از زندگی است که اخلاق در محور باشد. از این رو حتی اگر از عدالت به عنوان هدف نهایی آموزهها سخن به میان آمده (حدید، آیه 25) با محوریت اخلاق عدالتمحور است، زیرا انسان هر چند یکی از عقلانیترین موجودات هستی در کنار عقول فرشتگان است، ولی عواطف انسانی حرف اول را میزند و پیامبر(ص) خود را مامور برای اتمام مکارم اخلاقی دانسته است.
خداوند آموزههای اسلامی را به گونهای قرار داده که پاسخگوی نیازهای فطری بشر باشد. (روم، آیه 31) در این میان پاسخگویی به نیازهای عاطفی و اجتماعی، بیش از هر چیز دیگری اهمیت مییابد، زیرا این بخش ارتباط تنگاتنگی با روح و روان آدمی دارد، چرا که انسان موجودی اجتماعی است و در گوشهگیری و انزوا هرگز به آرامش و آسایش نمیرسد.
با نگاهی به آموزههای قرآنی و اسلامی میتوان گفت که اسلام با محوریت اخلاق اجتماعی، احکام خود را سامان داده است. بنابراین، در سبک زیست اسلامی میبایست این اولویت همواره مدنظر قرار گیرد.
ساختارهای ضداسلامی جامعه
مشکل جوامع اسلامی در عصر حاضر آن است که زیرساختهای فکری و فرهنگی آن التقاطی است. به این معنا که هر بخش از آن از جایی گرفته شده و ما تنها به عنوان مسلمان، مجموعههای غیراسلامی را دخالت داده و زندگی و ساختار جامعه را بر پایه آن ساختهایم. فرهنگهای بشری از سوسیالیزم تا لیبرالیسم، در ساختار جامعه حضور جدی دارد، اما با این همه خود را مسلمان و جامعه را اسلامی میدانیم. اگر نماز و روزه و برخی دیگر از نمادهای اسلامی چون حجاب نبود، هیچ تفاوتی میان بینشها و نگرشهای مردم جوامع اسلامی از غیراسلامی نیست.
تلاش برای اسلامی کردن ظواهر نمیتواند تاثیرگذار باشد، زیرا ساختها و ساختار آن، غیراسلامی و مبتنی بر بینشها و نگرشهای غیراسلامی است. به عنوان نمونه اگر بر پایه اصول اخلاق اجتماعی اسلام، طلبهای بخواهد مانند رهبرمعظم انقلاب برای کمک به پدر، مدتی ترک تحصیل کند، از حوزههای علمیه اخراج میشود. اگر دانشجوی پزشکی در مسیر رفتن به جلسه امتحان خود، با صحنه دلخراش تصادفی مواجه شود و بخواهد کمک کند و شخصی را با کمکهای ابتدایی از مرگ حتمی نجات دهد. این مسئله حتی اگر برای مدیریت دانشگاه و یا استاد به اثبات برسد، نه تنها هرگز مورد تشویق قرار نمیگیرد بلکه به سبب عدم حضور در جلسه امتحان، درآن درس میافتد.
علت اینکه نمیتوان اخلاق اجتماعی اسلامی را در جامعه اجرا کرد، همان ساختارهای غیراسلامی جامعه است. چگونه میتوان به دور از ربا زندگی اقتصادی خود را سامان داد، درحالی که ربای بانکی ساختار اقتصاد جامعه اسلامی است.
وقتی ما بخواهیم سبک زیست اسلامی داشته باشیم، ناچار باید برخلاف ساختار جامعه حرکت کنیم، دراین صورت از نظر مردم و نهادهای اجتماعی، به عنوان عنصر غیرمطلوب و غیرهنجاری طرد شده و به عنوان فرد ضدجامعه معرفی میشویم. به قول دکتر حسابی اگر بخواهیم خانه خود را آباد کنیم باید کشور را ویران و اگر کشور را آباد کنیم میبایست خانه خود را ویران کنیم؛ زیرا ساختار جامعه به گونهای است که جمع میان آبادی خانه و کشور با هم را برنمیتابد.
پس اگر درهرعرصهای از عرصهها وارد شویم با این مشکل جدی ساختارهای غیراسلامی مواجه میشویم که همه افکار و رفتارهای ما را احاطه کرده و اجازه نمیدهد تا سبک زندگی اسلامی داشته باشیم.
اهمهای اسلام و مهمهای آن
آسیبشناسی جامعه اسلامی به خوبی روشن میکند که نوعی جابجائي میان اهم و مهم رخ داده است و ظواهر کم ارزش و گاه بیارزش، جایگاه اصلی را یافته و تمام فکر و ذکر مسئولان درهمه ردههای فکری و اجرایی را به خود مشغول کرده است؛ این درحالی است که باید تمامی توجه فکری و عملی به ساختارهای بنیادین معطوف باشد.
اگر ساختارهای رفتاری جامعه اسلامی همچنان بر مدار دنیاگرایی و جمع ثروت باشد، هرگز نمیتوان امیدوار بود که انفاق و پرداخت زکات و کارهائی مانند آن در راستای ارتقای سطح اقشار فقیر به یک رفتار اجتماعی تبدیل شود؛ چرا که در این صورت انفاقکنندگان همانند انسانهای ساده لوح دیده میشوند. همچنین اگر آزادی فردی، ساختار فکری و فرهنگی جامعه باشد، نمیتوان امیدوار بود که ایثار و احسان و از خودگذشتگی یک رفتار هنجاری شود، بلکه به عنوان یک رفتار ضدعقلانی تلقی میشود.
پس اگر بخواهیم سبک زندگی اسلامی را در جامعه داشته باشیم، نخستین گام آن است که در ساختار فکری و فرهنگی جامعه تغییرات بنیادی ایجاد کنیم. در این راستا باید همواره اصول اخلاق اجتماعی را مقدم بر مسایل فردی قرار دهیم، چنانکه در زمان تضاد و یا تزاحم میان آزادی و عدالت، عدالت را مقدم و برتر بدانیم؛ زیرا جامعه با عدالت است که میتواند به همه نیازهای فردی و اجتماعی پاسخی مناسب بدهد.
اخلاق اجتماعی و خدمت به خلق، اهمهای اسلام
برهمین اساس است که همواره در مقام تزاحم، خدمت به خلق مقدم بر عبادتهای شخصی میشود و در روایات بسیاری بر این نکته تأکید شده که مسلمانی در خدمت به خلق است.
امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: خیر الناس من نفع الناس؛ بهترین مردم کسی است که نفعرساننده مردم باشد. (غرر الحکم)
خداوند در آیه177 سوره بقره میفرماید: «نیکی آن نیست که روی خود، به جانب مشرق و مغرب کنید؛ بلکه نیکوکار کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد و مال خود را با آنکه دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و مسافران و گدایان و در بند ماندگان ببخشد و نماز بگزارد و زکات بدهد و اینان چون عهدی میبندند بدان وفا میکنند و در بینوایی و بیماری و به هنگام جنگ، صابرند.»
در این آیه بهدرستی رابطه ایمان واقعی با فعالیتها و مسئولیتهای اجتماعی بیان شده و عبادات فردی در کنار عبادات اجتماعی معنا و مفهوم مییابد. از اینرو امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: رأس الایمان الاحسان الی الناس؛ اساس ایمان، همان احسان به مردم است. (غررالحکم، ج4، ص52)
امام صادق(ع) نیز در تفسیر ایمان خالص و واقعی میفرماید: من خالص الایمان، البر بالاخوان والسعی فی حوائجهم فی العسر و الیسر؛ نیکی به برادران دینی و تلاش و جدیت برای رفع مشکلات آنان در تمام زمینهها و در هر شرایط، برخاسته از ایمان خالص است. (بحارالانوار، ج71، ص317)
پیامبر(ص) در تبیین همین معنا و نگرش وحیانی قرآن، اسلام و نه ایمان را در گرو خدمت به خلق میداند؛ به این معنا که اسلام به عنوان دین فطرت همانند عقل سالم، حکم میکند که کمال را میبایست در خدمت به آفریدههای الهی دید و برای خودسازی و تزکیه باید از مسیر خدمت به آفریدهها عبور کرد نه در گوشهنشینی و رهبانیت. از اینرو میفرماید: من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم؛ مسلمانی غیر از خدمت به برادران مسلمان و اهتمام در رفع مشکلات آنان نیست. (اصول کافی، ج 2، ص 167، بحارالانوار، ج 71، ص 337)
آن حضرت همچنین در بیان این نکته قرآنی که عمل صالح و احسان و نیکی در دو مفهوم، خودنمایی میکند، میفرماید: خصلتان لیس فوقهما من البر شی: الایمان بالله و النفع لعبادالله؛ ایمان به خدا و نفع رساندن به بندگان او دو خصلت نیک است که برتر از آن چیزی نیست. (بحارالانوار، ج 74، ص 137)
یکی دیگر از مفاهیمی که جایگاه مسئولیتهای اجتماعی را در کمالیابی انسان تبیین میکند، مفهوم تعاون است. از نظر آموزههای وحیانی، ایمان واقعی را باید در تعاون و همکاریهای اجتماعی مردم جستوجو کرد. لذا در آیه 2 سوره مائده به جایگاه تعاون توجه میدهد و ارتباط آن را باتقوا و پارسایی روشن میسازد.
از دیگر مفاهیم در این حوزه میتوان به مواسات اشاره کرد. پیامبر گرامی(ص) میفرماید: اعظمهم عنده منزله احسنهم مواساه و موازره؛ بلندمرتبهتر در نزد خداوند نیکوترین در مواسات و کمک رسانی و پشتیبانی از دیگران است. (بحارالانوار، ج 71، ص 341)
امامان معصوم از جمله امام صادق(ع) نیز در سیره و سنت در این مسیر کمالی گام برداشته و به عنوان سرمشق انسان، بر آن بودند تا خدمتکاری خلق را به خوبی نشان دهند. همانگونه که در خانه علوی(ع) اعضای خانواده در مقام نیکی، سه روز خوراک افطاری خویش را به یتیم و اسیر و فقیر دادند (سوره انسان)، امام صادق(ع) نیز بارها دارایی خویش را در میان بینوایان و فقیران تقسیم کرد و به اشکال گوناگون خود را در خدمت خلق قرار داد.
امام سجاد(ع) هم بارها ناشناخته در میان کاروانهای حاجیان قرار میگرفت تا به خدمتکاری ایشان مشغول شود و هرگاه شناخته میشد از آنان جدا و به کاروانی دیگر میپیوست.
اگر امیرمؤمنان علی(ع) نخلستان میساخت و چاه آب میکند و بر فقیران و بینوایان وقف میکرد، امام صادق(ع) نیز با مال و جان کمر به خدمت خلق بسته بود. آن حضرت (ع) بر پایه آن که به آنچه میگویند عمل کنند و مصداق «لم تقولون مالا تفعلون» (صف، آیه 2) نباشند، به هر چه میگفت، عمل میکرد و همانگونه که دیگران را به خدمت خلق میخواند، خود نیز در خدمت خلق بود.
سودمندی برای یکدیگر
در این باره جمیل یکی از راویان میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: المؤمنون خدم بعضهم لبعض. قلت: و کیف یکونون خدما بعضهم لبعض؟ قال: یفید بعضهم بعضا؛ مؤمنان خدمتگزار یکدیگرند. گفتم چگونه؟ فرمود: به یکدیگر فایده و سود میرسانند. (کافی، ج 2، ص 167)
آیتالله خامنهای در درس خارج خویش درباره معنی و مفاد این حدیث میفرمایند: «مومنین خدمتکاران یکدیگرند، خدم جمع خادم است. یعنی با همین تعبیری که در فارسی میگوییم خدمتکار، محترمانهاش خدمتکار است و غیرمحترمانه و عوامانهاش نوکر است نه خدمتگزار که معنایش متفاوت است.
شخصی که نزد حضرت بود میگوید: تعجب کردم چطور همه، خدمتکار همدیگرند، به تعبیر عرفی یعنی همه نوکر همند!؟ و کیف یکون خدم بعضهم لبعض؟ این چه جوری میشود یعنی مثلا بروند خانههای هم خدمتکاری کنند؟!
قال: یفید بعضهم بعضا؛ به یکدیگر فایده برسانند؛ پس فایده رساندن مؤمنین، به خدمتکاری است، منتی نیست، نکته این است. چه در عرض هم باشیم مثل مردم کوچه و بازار و چه آن کسی که به حسب جایگاه اجتماعی پست و منصبی دارد، اگر فایدهای داشت خدمتکار است و دیگر منتی ندارد بر مردم. نکته این حدیث به نظر ما فقط این نیست که فایده برساند بلکه باید منتی هم نباشد و خدمت و فایدهاش را با منت گذاشتن باطل نکند.
شخصی خدمت امام حسن علیهالسلام رسید و عرض کرد: پدر و مادرم فدایت باد! در برآوردن حاجتی به من کمک فرما.
حضرت از جا برخاست و همراه او شد، در بین راه گذر آنان بر امام حسین علیهالسلام که ایستاده بود و نماز میگزارد افتاد، امام حسن(ع) پرسید: چرا جهت حاجت خود از امام حسین(ع) کمک نطلبیدی؟
عرض کرد: در صدد برآمدم اما گفتند: او معتکف است.
امام حسن(ع) فرمود: اگر (امکان داشت و) تو را یاری میرساند از یک ماه اعتکاف برایش بهتر بود. (بحارالانوار، ج 74، ص 315)
به هر حال، سبک اسلامی زندگی این است که همواره امور اجتماعی بر امور فردی و شخصی مقدم شود و به مسایلی چون صلهرحم و برآوردن حاجتهای مردم بیش از برخی از نمازها و روزههای مستحب اقدام کنیم. از این رو اگر دل مومنی با همراهی در سفرهاش شاد میشود، میتوان روزه مستحب را شکست و با برادر مومن غذا خورد در حالی که ثواب روزهدار نیز برای او نوشته میشود.