به مناسبت سالگرد شهادت یک مبارز
کار بزرگ میرزا کوچک خان مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی
در سال 1259 شمسی در خانه ميرزا بزرگ، در محله«استاد سرا» رشت فرزندي ديده به جهان گشود كه نامش را «يونس» نهادند.(1) پدرش میرزا بزرگ نام داشت که بدین واسطه فرزند نیز میرزا کوچک شهرت یافت.(2)
يونس پس از آن كه خواندن و نوشتن را فرا گرفت، در سنين جواني وارد حوزه علميه رشت شد و به فراگيري علوم اسلامي مشغول گردید.
تحصيلات مقدماتي را تا تاريخ 1312 ﻫ .ق در مدارس رشت به پايان رساند. استاد وي آیتالله سيد عبدالوهاب صالح ضيابري (1294 ـ 1357 ﻫ . ق) مجتهد صومعهسرا، جزو جوانترين مجتهدان گيلان بود كه در 28 سالگي به اجتهاد رسيد و شاگرد آخوند خراساني بود. وي تحت تأثير افكار انقلابي استادش رهبري روحانيت رشت را در انقلاب مشروطه به عهده گرفت. يونس نيز تحت تأثير افكار استاد از ابتداي نهضت مشروطه، به خيل مشروطه طلبان پيوست.(3)
شرايط سياسي و اجتماعي ايران
در سال 1914 ميلادي در نتيجه جنگ جهاني اوّل ، سربازان چند كشور از جمله انگليس، روس، عثماني و ... با ناديده گرفتن اعلام بي طرفي ايران در جنگ و با زير پا گذاشتن حقوق بينالمللي مانند مور و ملخ به كشورمان سرازير شده و علاوه بر ايجاد مشكلات سياسي، اقتصادي و هرجومرج، هرگونه امنيت و آسايش عمومي را از مردم بيگناه و بيدفاع ايران سلب نمودند. نخستين مجلس شوراي ملي ايران در هجدهم شعبان 1324 ﻫ .ق تشكيل شد، اما در سپيده دم 24 جمادي الاولي 1326 ﻫ .ق. به دستور محمدعلي شاه به توپ بسته شد. رهبران مشروطه در تهران، از جمله آیتالله سيد عبدالله بهبهاني و آیتالله سيد محمد طباطبايي دستگير شدند. بدين سان استبداد صغير شكل گرفت و مراجع تقليد نجف فتوا به بازگرداندن مشروطه دادند.
مشروطهطلبان گيلان براي فتح تهران به سوي قزوين حركت كردند. پيشتازان به فرماندهي يونس در بين راه منجيل تا قزوين بارها با قواي دولت درگير شدند. در قزوين با رسيدن نيروهاي كمكي، جنگ سختي در گرفت. يونس در جنگلهاي قزوين رشادت شاياني از خود نشان داد و سرانجام دروازه قزوين گشوده شد و مشروطه طلبان آماده حركت به سوي تهران شدند.
سران مشروطه گيلان يونس را به عضويت كميسيون جنگ انجمن ايالتي گيلان و رياست مجاهدين گيلان منصوب نمودند. رزمندگان گيلاني به رهبري او در كرج و علي شاه عوض (شهريار) با سربازان حكومت مركزي به جنگ برخاستند. در پي نبردهاي سنگین، مشروطهطلبان گيلان پيروز شدند و در اين هنگامه سپاه مشروطهطلب اصفهان نيز به نزديك شهر تهران رسيدند. در 25 جماديالآخر 1327 ﻫ.ق مشروطه طلبان گيلان و اصفهان با تصرف تهران، به استبداد خاتمه دادند.
يونس از تخلفات برخي سران مشروطه طلب آزرده بود؛ از اين رو به رشت بازگشت. نفوذ روشنفكران غربزده و فراماسون، فئودالها و خانها به ميان سران و رهبران مشروطه و نيز ترور بيش از ده مجتهد طرفدار مشروطه مشروعه دستهاي پنهان در رهبري مشروطه را آشكار ساخت.(4)
شکل گیری نهضت جنگل
میرزا کوچک خان برای دست یابی به اهداف اولیه نهضت مشروطه که سیاست مداران مزدور بیگانه و برخی اشراف به آن خیانت کرده بودند، در تهران با چند تن از سیاست مداران که به نظر او صالح و وطن پرست بودند، به مشاوره پرداخت. پس از این تلاشها بود که میرزا در راهی قدم گذاشت که پیش از او مردانی بزرگ در آن پا نهاده بودند و تصمیم گرفت برای ایجاد مرکز سیاسی- نظامی ثابت و مستقل، با وجود سلطه استعمارگران خارجی و طبقه فاسد حاکم داخلی، به شمال ایران برود و در جنگلهای انبوه آن، سازمانی مردمی و انقلابی به وجود آورد.
میرزا پس از ایجاد ارتباط با تشكیلات اتحاد اسلام در تهران و بحث و مناظره با آنها با این هدف كه «هر دولتی كه نتواند مملكت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد ، وظیفه ملت است كه برای استخلاص وطنش قیام كند» تصمیم گرفت برای پایهریزی یك نهضت بر مبنای تفکر برگرفته از اندیشه اتحاد اسلامی «سيّد جمال الدين اسد آبادي»، به سازماندهی نیروها بپردازد.
میرزا کوچک خان در راه پیاده کردن و جامه عمل پوشاندن به هدفهای خود در سالهای 1294 ـ 1295 شمسی، پس از رایزنی با آزادی خواهان و چند تن از علما و روحانیون وقت و سران ملیون ایران، و توافق با اعضا و وابستگان به تشكیلات اتحاد اسلام در تهران، برخلاف ممنوع بودن از ماندن و سکنی گزیدن در گیلان ، به سوی رشت حرکت کرد. پس از چندی زندگی مخفی، با فراهم دیدن زمینه مبارزه در گیلان، تشكیلات «هیئت اتحاد اسلام» را پایهریزی كرد. اتحاد اسلام، كانون اصلی رهبری و مركز ثقل تصمیمگیریهای سیاسی، اداری، اجتماعی و نظامی نهضت جنگل بود و حفظ استقلال ایران را تعقیب میكرد.
وی کانون مقاومت را در فومن ، آشکارا تشکیل داد. مردم انقلابی گیلان ، فوج فوج ، چون پروانه به گرد شمع وجود میرزا گرد آمدند و میرزا کوچک، آشکارا مبارزه مسلحانه خود را علیه روس و انگلیس که سراسر خاک ایران را اشغال کرده بودند، آغاز و به تدریج مجاهدان و یارانی را جذب این تشكیلات كرد. این نهضت با پیوستن دکتر حشمت، حاج احمد کسمایی و شماری از روحانیان چون: شیخ بهاءالدین املشی از روحانیون انقلابی مشروطه در جنگلهای فومن بنیان گذاشته شد و شکل گرفت و کم کم دستههای مسلح کُرد به فرماندهی خالوقربان و احسان الله خان، عضو پیشین گروه انقلابی کمیته مجازات و شماری از روشنفکران و... به نهضت پیوستند.
«اکثریت قریب به اتفاق آزادیخواهانی که به ظلم و ستم زمانه اعتراض داشتهاند، از چهار گوشه ایران و ای بسا از کشورهای همجوار، به شهر«رشت» آمده و در این دارالمرز، شغل معلمی را پیشه خود میکردند و در مدارس ملی – که مهد آزادی بود- مشغول به کار میشدند و محل خواب و خوراک آنان نیز درمحل این مدارس، تأمین میشد و همین مدارس، هستههای اولیه آزادیخواهی و مشروطهطلبی و خاستگاه جنبشهای اجتماعی بودند و در ابتدای شکلگیری نهضت جنگل نیز تنی چند از فرهنگیان (کنشگران عرصه تعلیم و تربیت) به کمک میرزا کوچک شتافته و او را در تأسیس کمیتههای مخفی- که در نهایت، منجر به تشکیل نهضت جنگل شد- صمیمانه یاری دادند».(5)
نهضت جنگل در روزگار خود و در آن برهه حساس، و از جنگ جهانی اول به این سو، مهمترین، والاترین و ژرفترین تلاشی بود که برای بازیابی مشروطه، پیشرفت و رهایی کشور از زیر سلطه بیگانگان شکل گرفت.
اهداف نهضت جنگل
هدفهای عمده نهضت با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان عبارت بودند از: اخراج نیروهای بیگانه برقراری امنیت رفع بیعدالتی و مبارزه با خودكامگی و استبداد ایدئولوژی هیئت بر پایه آنچه كه در ارگان نهضت جنگل روزنامه جنگل انتشار یافت عبارت بود از حمایت از استقلال كامل كشور بدون مداخله دولت بیگانه، اصلاحات اساسی و رفع فساد در تشكیلات دولتی.
نهضت با رهبری میرزا به تدریج توانست كمكهای اقشار مختلف مردم را جلب كند، به سازمان نظامی و سیاسی قوی تبدیل و به تهدید فزایندهای برای نیروهای اشغالگر، به ویژه نیروهای روسیه تزاری تبدیل شود. گسترش نهضت در میان دهقانان و حمایت آنان از میرزا سبب وحشت مالكان بزرگ گیلان نیز شده بود.
خود ميرزا كوچك خان جنگلي در سُطوري از نامه خود به يكي از بيگانگان خاطر نشان ميكند: «... من و رفقايم محال است آلت دست آنها بشويم، عاری از شرف ميدانم كسي را كه حقوق و حاكميّت و استقلال مملكت را فدية شغل و مقام كند... من استقلال ايران را خواهانم و بقاي اعتبارات كشور را طالبم، آسايش ايراني و همه ابناء بشر را بدون تفاوت دين و مذهب شايقم ...» «ما به شرافت زيست كرده و با شرافت مراحل انقلابي را طي كردهايم و با شرافت خواهيم مُرد...»(6)
مسلماً نقطه قوت نهضت جنگل، مبارزه با استبداد و استعمار و همگام شدن میرزا با سایر رجال اتّحاد اسلام برای جلوگیری از سلطه بیگانه و تسلط عوامل استعمار انگلیس بر کشور ماست و از این جهت کارنامه نهضت جنگل روشن است، اما امتيازات ديگري مانند توجه به مسائل فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي و... ازجمله عوامل پويايي و نفوذ نهضت درميان طبقات مختلف جامعه گرديد.
این خیزش اجتماعی دارای مانیفست و ساختاربود و در آن، ازجمله به مقوله تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش ارزش واحترام ميگذاشتند. به طوری که در ماده ۵ مرامنامه نهضت جنگل سوادآموزی اطفال امری ضروری و حتمی شمرده میشد و همچنین آموزش متوسطه نیز برای علاقهمندان، از ضروریات به حساب میآمد و این موضوع، حاکی از علاقه بانیان نهضت جنگل به مقوله تعلیم و تربیت بود. با استقرارنهضت و رهبري ميرزادر مقام مدیریت امور ولایت گیلان، ميرزا با پر اهمیت دانستن مقوله آموزش عمومی به مدرسه سازی در مناطق گوناگون گیلان اقدام ورزید.
عدالت طلبی میرزا
تاسیس عدالتخانه نیز که از شعارهای عمده مشروطه بود در قالب نهضت جنگل پدیدار شد به طوری که «محاکمات قضایی در تمام نقاط تأسیس گردید و زارعین که تا آن زمان در فشار و قید مالکین جابر بودند و از هستی ساقط شده بودند کمکم به حقوق خود آشنا شدند.»(7) از طرفی توسعه راهها هم در این دوران رونق داشت و حرکت در سطح منطقه را تسهیل نمود.(8) جالب آن که گستره این اصلاحات تا خلخال هم رسیده بود به طوری که بعد از درخواست ایلات خلخال و شاهسون، میرزا کوچک عدهای از قضات و دبیران و آموزگاران را برای تعلیم و تربیت قضایی به خلخال روانه داشت و محاکم قضایی و مدارس را تشکیل دادند.(9) عملکرد کمیته تحت ریاست کوچک خان در خصوص مدیریت قحطی سراسری خوب و قابل توجه بود.(10)
تاسيس اولين جمهوري شورايي درايران
این جنبش از ابتدا، تا خرداد 1299، که جمهوری اعلام شد، جلوگیری از ادامه ستم و بیعدالتی و مبارزه با استبداد و استقرار کامل رژیم مشروطه را در دستور کار خود قرار داده بود که برای رسیدن به این هدفها توجه کامل به بیرون راندن بیگانگان از ایران را لازم و ضروری میشمرد.
اما از این تاریخ تا آذرماه 1300، در هدف خود تغییر جهت داد و به جای استواری بخشیدن به رژیم مشروطه، خواستار لغو این رژیم و برقراری جمهوری در ایران شد و سیاست جنگل را بر بنیاد مردم سالاری استوار ساخت. بدین ترتیب بود که نخستین جمهوری در قسمتی از کشور ما؛ یعنی گیلان تشکیل شد و این سرزمین را پایگاهی برای ادامه مبارزه با استبداد درآورد.
عوامل اصلي فروپاشی نهضت جنگل
سرانجام با اتحاد سه جانبه شوروی، انگلیس و دولت وقت،نهضت جنگل بیش از پیش رو به افول گذاشت و ضعیف شد. هر سه قدرت بر نابودی نهضت جنگل، هم پیمان شدند. با این یورش سنگین و در هم کوبنده سه قدرت شوم، یاران میرزا کشته، تسلیم و یا پراکنده شدند.
یکی از رویدادهایی که سبب از هم پاشیدگی انقلاب جنگل گردید، خیانت شوروی به این انقلاب بود. حکومت تازه بنیاد کمونیستی در روسیه که از سوی انگلیس مورد فشار و هجوم قرار گرفته بود، سرانجام بر آن شد به نهضت جنگل که علیه هرگونه سلطه خارجی میجنگید، پشت کند و امتیازی به انگلستان بدهد تا دست دولت انگلیس برای روی کار آوردن عامل سرسپردهاش رضاخان باز باشد. بیگمان اگر هماهنگی شرق و غرب در سرکوبی نهضت جنگل نبود، دولت وقت هرگز نمیتوانست شعلههای نهضت جنگل را خاموش کند.
انگلیس با روش اختلاف انگیزی توانست حاجی احمد کسمایی را از میرزا و جنبش جدا کند. در برقراری حکومت وحشت هم با حکمرانی سردار معظم کامیاب بودند و با وعده و وعید حکومت مناطق، سران ایلیاتی و رقبای محلی جنگل را بر علیه آن ترغیب کردند. هنگامی که توانستند جنگل را با کاستن نیروها و افزودن مخالفان به شرایط ضعف بکشانند، تاکتیک نهایی را به اجرا گذاردند. آنها در یک حمله فراگیر و مجهز به پوشش هوایی که ترکیبی بود از نیروهای انگلیسی و قزاق و ایلات تحت رهبری امیر عشایر و امیرمقتدر در طوالش از غرب و سپهسالار در مازندران از شرق کاملا تشکیلات سیاسی- نظامی جنبش را نابود کردند به طوری که تنها میرزا و چند نفر انگشت شمار از یارانش باقی ماندند.»(11)
چنانکه سرپرسی سایکس، یکی از تاریخ نگاران خارجی در این باره مینویسد: حکومت ایران در مقابل این جنبش، تقریباً، ناتوان بود و اگر اقدامات بریتانیای کبیر نبود، احتمال میرفت سلطنت را منقرض کند. (12)
نقش عوامل نفوذي
اگر در جنبش مشروطه ، جناح به اصطلاح چپ جنبش به رهبری حیدرخان عمواوغلی وسیله اعمال مقاصد شوم استعماری روس و انگلیس و استبداد و ارتجاع داخلی ایران شد، در نهضت جنگل نیز، جناح به اصطلاح چپِ خالوقربان و احسان الله خان، آلت اجرای مقاصد شوم اتحاد جماهیر شوروی از یک سو و امپراطوری انگلیس و رژیم ایران از سوی دیگر شد.(13)
کمیته انقلابی رشت، جلوه تمام و کاملی از ناسازگاریهای فکری در کانون تصمیم گیری این نهضت بود.
این شکاف جدی در جبهه جنگلیان که به دنبال کودتای حزب کمونیست ژرفا یافت و سبب شد که میرزا راهش را از دیگران جدا کند و به همراه شمار کمی از یاران، به اعماق جنگلهای گیلان عقبنشینی کند و سرانجام سردی اتحاد جنگلیان به همراه سرمای شدید زمستان جنگل جسم میرزا کوچک را افسرده ساخت؛ امّا فکر او را هرگز.(14)
آنچه در این مرحله درخور درنگ و درسآموز است این که : میرزا با این که میتوانست به یک کشور بیگانه پناهنده و یا از ایران خارج شود، به همه این موقعیتها، پشت پا زد و بر آرمان و هدف خود پای فشرد و به شهادت مدارک غیر درخور تردید، همه پیشنهادهای مصالحه و معامله سیاسی را به دلیل آن که با باورها و شرافت ملي وي ناسازگاربود ردكرد و مرگ شرافت مندانه او در میان برف و كولاك دلیل بارزی است بر این که به هیچ قدرت غیر ملی سرفرود نیاورد و با وجود راههای گوناگون برای رهایی از مرگ و ادامه زندگی زیر بیرق بیگانگان، خود را تسلیم طبیعت کرد، نه تسلیم گرگهای آدمخوار. این در حالی بود که رهبران چپ وابسته، که میرزا را ایدئولوک سرمایهداری میدانستند و فرصت طلبانی که به او لقب ضد انقلاب میدادند، با کمک و پشتیبانی دولت شوروی به قفقاز فرار کردند، تا جان به سلامت بیرون ببرند و چند صباحی در زیر بیرق بیگانه زندگی کنند.(15)
____________________
پی نوشتها در دفتر روزنامه موجود است