کلیات و مبانی نظری سبک زندگی اسلامی(بخش دوم)
هستیشناسی در اندیشه اسلامی
وحید حاتمی
در بخش نخست این نوشتار، موضوعاتی از قبیل پیشینه مطرح شدن سبک زندگی در مطالعات دینی و تعاریف اندیشمندان از سبک زندگی بررسی شد. در بخش دوم به بررسی و تبیین نگرشهای کلی حاکم بر زندگی، هستی شناسی در اندیشه اسلامی و برخی از خطوط کلی هستی از نگاه اسلام پرداخته میشود.
***
نگرشهای کلی حاکم بر زندگی
نگرشهای کلّی، چنان که آدلریها نیز بر آن تأکید دارند، در تمام رفتارهای زندگی روزمره انسان حضور جدی دارند؛ اگر چه ممکن است در ابتدا ناپیدا باشند. امّا چون نخی در میان مهرهها موجب پیوند همه رفتارهای پراکنده نسبت به یکدیگر خواهند شد. ممکن است وقتی به ظاهر رفتار انسانها نگاه میکنیم، تفاوت آشکاری را متوجه نشویم، چرا که نیازهای آنها مشترک است، همه میخورند، میآشامند، بازار میروند، کار میکنند، ازدواج میکنند، با دیگران تعامل دارند و گاهی خرسند و گاهی ناخرسند خواهند بود.
به دیگر سخن ممکن است ما در شاخههای درخت سبک زندگی، مشترکات بسیاری میان مسلمان و غیر مسلمان بیابیم، اما در واقع اینها یکسان داوری نمیشوند، چرا که نگرشهای زیربنایی افراد بسیار تعیینکنندهاند. با این بیان، حتی نخ تسبیحهایی وجود دارد که این نگرشهای کلی را تحت تأثیر خود دارند. (سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن، محمد کاویانی، ص 151)
اختلافی که انسانها در جهان بینی دارند، تاثیر زیادی در روش زندگی آنها دارد. کسی که نگاهش به عالم نگاه مادی است، بسیار متفاوت از کسی است که در پشت همه این امور مادی به مجردات و معنویات توجه دارد، اگر چه در ظاهر خیلی مشترکات داشته باشند. اختلاف جهان بینی اولاً بر انتخاب روشها در برآوردن نیازهای جسمی و مادی و روحی تاثیر به سزایی دارد، یعنی نگاه مادی به جهان بایدهایی را به انسان تجویز میکند که متفاوت از بایدهایی است که در نگاه فرا مادی وجود دارد، انسانی که تمام هستی را امور حسی میداند، روشهایی را که برای برآوردن حاجات خود انتخاب میکند، کاملاً متناسب با نگاهش به هستی است و هیچ محدودیتی برای او جز حدود مادی وجود ندارد، مثلاً برای پرداختن به شادی که یکی از نیازهای اصولی روح انسان است، به هر روشی متوسل میشود مگر روشهایی که به مصلحت زندگی دنیوی و مادی او نباشد و همینطور کسی که جهان را در ماده خلاصه میکند، تمام همت او در پرداخت به لذات خلاصه میشود و فراتر از آن چیزی برای او مطرح نیست و هدفی بالاتر از آن را تصور نمیکند، بنابراین بهره بردن بیشتر از منابع مادی و مصرف زیاد را در سبک زندگی خود سرلوحه قرار میدهد چراکه خوشبختی را استفاده بیشتر از منابع عالم و پرداختن به لذات و لذت جویی میداند مگر اینکه قوانین، آن هم با مصلحت سنجی مادی موجب محدودیت او شود اما کسی که نگاه فرا مادی به این عالم دارد منابع و نعمتهای این جهان را امانتهایی میداند که خداوند متعال در اختیار او قرار داده است تا نیازهای خود را طبق حدودی که خدای متعال برای مصلحت دنیوی و اخروی ایشان وضع کرده، بر آورده کند و نیز استفاده از این نعمتها و لذت جویی نمیتواند هدف انسانی باشد که نگاهش به جهان و منابع آن نگاه ابزاری است و این نعمتها را برای رسیدن به اهداف خیلی متعالی مورد استفاده قرار میدهد، بنابراین اگر بسیاری از رفتارهای مشترک دو فردی که از حیث جهان بینی متفاوت هستند مورد سنجش قرار دهیم، در ظاهر اگر چه شبیه هم هستند اما انگیزه و نیات آنها از این رفتار بسیار متفاوت خواهد بود. لذا نگرشهای انسانها به هستی تمام زندگی ایشان را تحت تاثیر قرار میدهد، هم در انتخاب روشها و هم نیتها و انگیزهها بسیار متفاوت خواهد بود که مواردی مانند شادی و نشاط، الگوی مصرف، مشارکت اجتماعی و انضباط اجتماعی و دیگر ابعاد سبک زندگی از این قاعده مستثنی نبوده و کاملاً تحت تاثیر نگرشها در سبکهای زندگی مختلف، متفاوت خواهند بود. از این جهت پرداختن به موضوع جهان بینی اهمیت فوق العادهای در سبک زندگی دارد و به عنوان پایه و اساس سبک زندگی در تمام ابعاد فردی و اجتماعی میباشد. لذا دراین فصل نگرشهایی که اسلام در مورد هستی و انسان و... دارد را مورد مطالعه قرار میدهیم تا جایگاه مواردی مانند نشاط، الگوی مصرف، مشارکت اجتماعی و انضباط اجتماعی مشخص شود.
هستی شناسی
درباره نگرشها به هستی مذاهب زیادی ظهور یافته اند، اما همه آنها به دو عقیده کلّی و دو مکتب کلیدی برگشت میکند؛ مکتب الهی و مکتبی که پیروان آن میپندارند، همه هستی در ماده منحصر است و هر موجودی باید مادی و محسوس باشد و - به عکس نقیض- هر چه که مادی و محسوس نباشد، موجود نیست. از نگاه ایشان هرگونه امور ماوراء ماده، مانند عقول و مجردات، وحی، نبوت و ... خرافه و افسانه و افیون است. قرآن در وصف این گروه میفرماید: ایشان همان کفاری هستند که حقایق الهی را کتمان کرده و هنگامی که آیات الهی برای آنان خوانده میشود میگویند:
«و وقتي آيات ما بر ايشان تلاوت ميشود گويند (بس است) شنيديم، (ما خودمان هم) اگر بخواهيم مثل اين را ميگوييم، اين نيست جز افسانههاي باستاني)» (انفال ـ 31)
«اين جز همان افسانهها و حرفهاي قديمي نيست» (انعام ـ 25)
این تفکر الحادی زمان صدر اسلام و قبل از آنکه از لحاظ اثبات، ریشه در معرفت شناسی حسی دارد، در برخی از مقاطع تاریخی، به ویژه بعد از نهضت تاریخی اروپا(عصر رنسانس) مجدداً احیا شد و دامنه تبلیغات آن به افکار برخی از مسلمانان نیز سرایت کرد. (حق و تکلیف در اسلام، آیتالله جوادی آملی، ص 66)
نگرش اسلامی به هستی
نگرش به هستی از نگرشهای اساسی و بسیار اثرگذار در سبک زندگی افراد است. هر فرد (به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه) مجموعه هستی را به گونهای میبیند و بر آن اساس، اهداف، بزرگراهها و مسیرهای دراز مدت زندگی خود را ترسیم میکند. هستی شناسی اسلامی نیز از این قاعده مستثناء نیست. هر اندازه هستی شناسی افراد، شهروندان، گروهها و جوامع با آموزههای اسلامی انطباق بیشتری داشته باشد و در مقررات و قوانین حاکم بر آنها اعمال شده باشد، سبک زندگی آنها به اسلامی بودن نزدیکتر است. (همان، ص 151 - 152)
هستی شناسی در قران و روایات
صاحبان فکر و اندیشه در میان مسلمانان از زمان ظهور اسلام تا امروز بنا به توصیه و تأکید پیشوایان و رهبران خویش همواره در بحث هستی شناسی و معرفت به حقیقت عالم کنجکاو بودهاند و چون از سرچشمه وحی سیراب میشدند، هرگز به ماوراء عالم ماده با دید تردید نگاه نمیکردند.
طبق آیات و روایات فراوانی استفاده و بهرهمندی از تفکر و تعقل و مشتقات این دو از یک سو، و ارائه مطالب فراوانی در قالب اشکال منطقی و استدلالهای عمیق عقلی بدون کاربرد کلمه تفکر، تعقل و مانند آن از سوی دیگر، نشانه اهتمام اسلام به مبادی یقین و مبانی علم قطعی است.
شاید یکی از امتیازات قرآن بر سایر کتابهای آسمانی همین نکته باشد، چنانکه استاد علامه طباطبائی میفرماید: «هیچ کتاب آسمانی مثل قرآن، علم و معرفت برهانی را در این باره مطرح نکرده است». (تفسیر موضوعی قرآن کریم، آیتالله جوادی آملی، ص 76)
قرآن کریم خداشناسی را از راههای مختلف به توده مردم تعلیم میدهد و بیشتر از همه افکارشان را به اندیشیدن در آفرینش وا میدارد، و به آنان توجه میدهد این جریان پهناور هستی که سراسر اجزای آن از استحکام و اتصال خاصی برخوردار است، حکایت از وجود آفریدگاری دارد که نمیتوان آن را انکار کرد.
قرآن کریم با صراحت میگوید: «أَفِي اللَّهِ شک فَاطِرِ السمَاوَاتِ وَالْاَرْضِ» «آیا در خدا شکّ است؟! خدایی که آسمانها و زمین را آفریده» (ابراهیم ـ 10) یا میفرماید: از تمام جهات جهان هستی، وجه الهی هویداست: «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَهِ إِنَّ اللّهَ واسِعٌ عَليمٌ» «مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بینیاز و داناست!» (بقره ـ 115)
در تعالیم اهل بیت(ع) نیز دقیقاً به همین مطلب تأکید شده است؛ امیر بیان علی(ع) میفرماید: «اوّل الدین معرفته» (نهج البلاغه، خطبه 1) در راستای روش قرآن و شیوه اهل بیت(ع)، عالمان دین، به ویژه علمای شیعه از راههای مختلف کوشیدند تا مبدأ هستی را به آدمیان بشناسانند، و چون در این راه از همه ابزارهای معرفتی، همانند حس و تجربه، برهان عقلی، شهود قلبی و اشراق باطنی، فطرت و وحی بهره گرفتند، موفقیتهای بسیاری را به دست آوردند.
متکلّمان و حکمای بزرگ اسلامی چون شیخ مفید، سید مرتضی، خواجه نصیرالدین طوسی، بوعلی سینا، شیخ اشراق، شیخ بهایی، میرداماد، میرفندرسکی، امام خمینی، علامه طباطبایی و بسیاری از علمای بزرگ اسلامی در این باره به طور شفاف سخن گفتهاند.
این رمز مکتب الهی در مقابل مکتب الحادی است، چنانکه دیدگاه پیروان این مکتب و مسلک درباره نظام هستی منحصر به ماده و مادی نیست، بلکه ایشان معتقدند که هستی بر دو قسم است؛ مادی و مجرد. برخلاف اندیشوران مادی که هستی را در قلمرو ماده محدود میدانند.
برخی از خطوط کلی هستی از نگاه اسلام
۱-ایمان به غیب
«الَذِينَ يُؤْمِنُونَ بِـالْغَيْبِ» (بقره ـ 3) غیب شامل اموری همچون: خدا، فرشتگان، جن، شیطان، روح، برزخ، قیامت، بهشت و دوزخ، امام زمان و... میشود. یک بخش از هستی، همین طبیعت اطراف ماست که بخش پیدای هستی است مثل: زمین، آسمان، ستارگان و...؛ قرآن در خصوص این طبیعت، سخنان متنوعی دارد که در ادامه به آنها اشارهای خواهد شد.
اما بخش عمده و بزرگ هستی، بخش غیب آن است که از نظر کمّیت قابل مقایسه با بخش شهود آن نیست و از نظر اثرگذاری نیز سهم بسیار بزرگی دارد، اگرچه ما انسانهای معمولی ممکن است به واسطه درگیر شدن زیاد با بخش مادی و شهود، با بخش دیگر انس نداشته باشیم و برای ما نامأنوس باشد، ولی در وجود آن بخش، تردیدی نیست و بسیاری از اشکالات سبک زندگی انسانها ناشی از دقت نکردن و باور نداشتن به همین امور غیبی است. اگر کسی نتواند مسئله غیب را برای خود حل کند، نمیتواند به اسلام اعتقاد واقعی داشته و به آن عمل کند. اموری مثل خدا، قیامت، بهشت و جهنم، فرشتگان، جن، شیطان، روح، امام زمان(عج) و علوم مرتبط به تمام این موارد، ماوراء زمان و مکان و هر آنچه غیر مادی است و خواص ماده را ندارد، همه و همه از مصادیق غیب است. انسان به اذن خدا، در زندگی دنیا میتواند برخی از مصادیق آن را مشاهده کند. این مصادیق پس از مرگ در عالم برزخ یا عالم قیامت نیز برای او آشکار خواهد شد و برخی از مصادیق نیز هیچ گاه روشن نخواهد شد، بلکه از اختصاصات پروردگار است. خداوند عالم غیب و شهود است (انعام ـ 73) و همه آن در اختیار اوست (انعام ـ 59) و هیچ کس دیگر از آن مطلع نمیشود، مگر به اذن پروردگار، حتی پیامبران نیز ادعایی نداشتند.
۲-پیوستگی دنیا، برزخ و آخرت
در هستی شناسی اسلامی، دنیای قبل از تولد (رحم مادر) و بعد از تولد (تولد تا مرگ) و بعد از مرگ (عالم برزخ) و پس از آن (قیامت و حسابرسی و مراحل مختلف آن تا رسیدن به بهشت یا جهنم و...) همه یکپارچه و به هم پیوستهاند. دنیا ارزش اصیل ندارد، بلکه فقط مزرعهای برای آخرت و اتصال با زندگی آخرت است. (انعام ـ 32) اما خداوند به واسطه اختیاری که به انسان داده است، خود او را مسئول کارهای خویش قرار داده است. (آل عمران ـ 145) وجود فرد است که با توجه به امکانات و ظرفیتهای دریافت شده و سرمایه اول خود، مراحل بعدی را میسازد، دقیقاً همانند یک پروژه تجاری است که افراد وارد آن میدان میشوند و سرمایهها و تلاش خود را به کار میگیرند و هر کس توجه و دقت و تلاش بیشتر داشته باشد، به سود بیشتری میرسد و هر کس غفلت، کم کاری و بدکاری کند، ممکن است سرمایه (عمر و تواناییهای جسمی و روانی و مادی و معنوی و ...) را از بین ببرد و هیچ سودی نمیبرند، بلکه تواناییهای خود را صرف آسیب رساندن به دیگران میکنند و دیگران را نیز از پیمودن راه صحیح باز میدارند. (نحل ـ 88) آن چه مورد تأکید و یادآوری ماست، این است که همه مراحل هستی به هم پیوستهاند و مقاطع از هم بریده و جدا نیستند، به سخن دیگر، امکان ندارد کسی در آخرت، چیزی غیر از کِشتههای خود درو کند. قرآن کریم به بنی اسرائیل میفرماید: بگو: «اگر آن (چنان که مدعی هستید) سرای دیگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگویید!» «ولی آنها، به خاطر اعمال بدی که پیش از خود فرستاده اند، هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد و خداوند از ستمگران آگاه است» «و آنها را حریصترین مردم- حتی حریصتر از مشرکان- بر زندگی (این دنیا، و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالی که این عمر طولانی، او را از کیفر (الهی) باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بیناست». (بقره ـ 94 تا 96)
۳-هستی یکپارچه است و آفریننده یگانه دارد
از بسیاری از مباحث گذشته هم معلوم میشود که خداوند، تنها مؤثر اولیه و بالذات در تمام هستی است. وجود تمام موجودات دیگر به مشیت و اراده اوست. هیچ موجودی، وجود مستقل ندارد. همه و همه فقط از این حیث که مرتبط با خدایند، وجود دارند. این ارتباط اختصاص به ایجاد اولیه ندارد، بلکه در لحظه لحظه ادامه وجود نیز این گونه است. «هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او هستند هیچگاه خواب سبک و سنگینی او را فرا نمیگیرد (و لحظهای از تدبیر جهان هستی، غافل نمیماند) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنا براین، شفاعت شفاعت کنندگان، برای آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمیکاهد.) آنچه را در پیش روی آنها [بندگان] و پشت سرشان است میداند (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است.) و کسی از علم او آگاه نمیگردد جز به مقداری که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است و علم و دانش محدود دیگران، پرتویی از علم بیپایان و نامحدود اوست.) تخت (حکومت) او، آسمانها و زمین را دربرگرفته و نگاهداری آن دو [آسمان و زمین]، او را خسته نمیکند. بلندی مقام و عظمت، مخصوص اوست». (بقره ـ 255)
«خداوند نور آسمانها و زمین است... خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت میکند» (نور ـ 35)